صاحب یک کسبوکار میتواند با رهبری درست تیم، برند خود را به قله موفقیت برساند یا با اشتباهاتاش اندازه کسبوکار خود را کوچک کند یا حتی آن را به ورطه نابودی بکشاند. برخی بنگاههای اقتصادی سالیان متمادی تلاش میکنند تا موانع و مشکلات را که همچون کوه یخی در برابرشان ایستاده است، بشکافند و خرد کنند. آنها حتی از لابلای چندین کوه بزرگ یخی مانور میدهند و با موفقیت آنها را پشت سر میگذارند، اما به ناگهان در عرض مدت کوتاهی، در شرایطی گرفتار میشوند که حتی با تزریق میلیونها تن نقدینگی هم دیگر نمیتوان آنها را از غرق شدن نجات داد.
در وهله نخست بنظر میرسد که اجتناب از قرار گرفتن در سرزمینی مملو از کوههای یخی مشکلات، پاسخ درستی است. اما روشهای جدید اندیشیدن هم وجود دارند که فقط شامل اجتنابها نیست بلکه شامل توانایی درست در تغییر جهت و تغییر مسیر هم هست. در واقع موضوع فقط هدایت کشتی در میان کوههای یخی نیست، بلکه موضوع این است که کل این سناریو را باید مورد پرسش قرار دهیم: چرا ما در یک کشتی قرار گرفتهایم و به سمت چه هدفی پیش میرویم؟
در اینجا به چهار دلیلی که معمولا یک کارآفرین به کسبوکار خود ضربه میزند، اشاره میکنیم:
۱- عدم تمرکز
بدون تمرکز، کسبوکارها مزیت خود در رقابت را از دست میدهند. علاوه بر این، با بزرگ شدن شرکتها، بر تعداد محصولات و خدمات شرکت افزوده میشود و این، ارایه به مشتریان را گیجگننده میکند. تمرکز، هنر محدودکردن چشماندازتان به حوزههای کلیدی است که برای بیشتر مشتریانتان از اهمیت برخوردار است.
۲- ناتوانی در درس گرفتن از شکستها
همه ما میدانیم که شکست معمولا تلخ است، با این وجود اما خیلی نادر است که کسبوکاری از شکست خود درس بگیرد. واقعیت این است که شرکتها بنا به چند دلیل توأم شکست میخورند و معمولا همه این دلایل برای سکاندار شرکت روشن است. اما مشکل این است که رهبران شرکتها معمولا فراموشکار هستند و در نتیجهی این فراموشکاری نمیتوانند آنچه پیشتر تجربه کردهاند را به عنوان یک تجربه مفید مورد استفاده قرار دهند.
۳- سرمایهگذاری کم در تکنولوژی
همه کسبوکارها باید دائما روی خود سرمایهگذاری کنند و این بویژه در مورد ارتقای سیستمهای تکنولوژیک آنها صدق میکند. تکنولوژیهای جدید این امکان را فراهم میکنند که تولید و بهرهوری افزایش یابد و میتوانند برای کسبوکار، برتری در رقابت را رقم زند.
۴- مدیریت ضعیف
ناتوانی در گوش کردن، دخالت مدیریتی در مسایل ریز و فقدان اعتماد، کار بدون استفاده از استانداردها یا سیستمها، ارتباطات ضعیف و استفاده نکردن از بازخوردها، نشانههایی از مدیریت ضعیف است. هر یک از اینها کارها برای فردی در قامت رهبر و سکاندار مجموعه، میتواند نابودکننده باشد.
منبع: شرکت نرمافزاری مشاورهای Kainos
مترجم: شادی آذری