فردای اقتصاد: بسیاری از جنبههای تورم امروز به خوبی درک نشده است. مثلا چرا برخی از خانوارها از تورم آسیب جدی میبینند در حالی که برخی دیگر به ندرت آن را احساس میکنند و حتی ممکن است از آن سود ببرند؟ یا اینکه مبارزه با تورم تحت تأثیر مازاد پساندازها و پرداختهای حمایتی دولت چگونه است؟ صندوق بینالمللی پول در بخشی از جدیدترین گزارش خود، به جنبههای جدیدی از اثرات سیاستهای پولی اشاره میکند.
اهداف سیاست پولی
اهداف در حال تکاملِ سیاست پولی، درک ما از تورم را پیچیدهتر میکند. سیاست پولی مدتها بر کنترل تورم از طریق تثبیت تقاضای کل تاکید داشته است اما اخیراً، بانکهای مرکزی اهداف خود را گسترش دادهاند تا شامل ثبات مالی، ریسکهای اقلیمی و ژئوپلیتیکی و شمول اجتماعی نیز شود. مدلهای اقتصاد کلان نقش کلیدی در کمک به حرکت در این چشمانداز پیچیده دارند اما مدلهای سنتی، نابرابریهای درآمد و ثروت را نادیده میگیرند و فرض میکنند که آنچه برای یک مصرفکننده عادی خوب است، باید برای اقتصاد به طور کلی نیز خوب باشد.
دستهای از مدلهای کمّی به نام HANK، به طور خاص برای هدایت بانکهای مرکزی در این محیط جدید سیاست پولی که در آن توزیع ثروت و درآمد یکی از ملاحظات اصلی است، مناسب هستند. این مدلها، مدلهای کارگزارِ ناهمگن (برای مطالعه درآمد و توزیع ثروت) را با مدلهای کینزی جدید (برای مطالعه سیاستهای پولی و تغییرات در تقاضای کل) ترکیب میکنند. مدلهای HANK درسهای جدیدی در مورد بازتوزیع و اثرات ناهمگن سیاست پولی را ارائه داده و اهداف سنتی بانک مرکزی برای کنترل تورم و تثبیت تولید را روشنتر میکنند.
در ادامه، چهار درس کلی در مورد اینکه چگونه مدلهای HANK ممکن است محیط پر تورم فعلی را توضیح دهند، آورده شده است.
درس اول: پیشبینی اثرات غیرمستقیم سیاست پولی
مدلهای HANK به ما آموختهاند که سیاستهای پولی چگونه بهطور مستقیم و غیرمستقیم بر مخارج مصرفی خانوار تأثیر میگذارد.
- کانالهای مستقیم آنهایی هستند که میتوان مستقیماً به تغییر در نرخهای بهره سیاستی کوتاهمدت نسبت داد، مانند تصمیمهای مصرفکنندگان برای به تعویق انداختن خرید در صورت افزایش نرخهای بهره.
- کانالهای غیرمستقیم از طریق تأثیر نرخ بهره سیاستی بر سایر نرخهای بهره (مانند نرخ اوراق قرضه و وام مسکن بلندمدت)، قیمت داراییها (مانند مسکن و سهام)، و بر تقسیم سود سهام، دستمزدها، و مالیاتها و نقل و انتقالات دولتی ایجاد میشوند.
اندازه نسبی کانالهای غیرمستقیم در مقابل مستقیم، عمدتاً به میل نهایی به مصرف (MPC) بستگی دارد که تغییرات در مصرف و پسانداز خانوارها را هنگام افزایش درآمد، اندازهگیری میکند. در مدلهای سنتی، که سعی در پیشبینی تأثیر سیاست پولی بر مصرفکننده عادی دارند، میل نهایی به مصرف بسیار کوچک است و در نتیجه کانالهای غیرمستقیم ناچیز هستند. در عوض، مدلهای HANK به گونهای ساخته شدهاند که با شواهد تجربی در مورد رفتار مصرف و پسانداز، سازگار باشند. مجموع MPC آنها تقریباً ۱۰ برابر بزرگتر است و بنابراین اثرات غیرمستقیم مختلف، بر مکانیسم انتقالی غالب است.
این برای سیاست پولی چه معنایی دارد؟ از دریچه مدلهای قدیمیتر، تنها چیزی که یک بانک مرکزی برای پیشبینی واکنش مصرف کل باید بداند، تخمین تمایل مصرفکننده برای به تعویق انداختن خرید در صورت افزایش نرخهای بهره یا «کشش جانشینی بین زمانی» است. اما با مدلهای HANK، بانکهای مرکزی به اطلاعات دقیقتری در مورد بخش خانگی اقتصاد از جمله توزیع MPCها، منابع درآمدی و اجزای ترازنامه خانوار نیاز دارند. علاوه بر این، اهمیت کانالهای غیرمستقیم به این معنی است که انتقال سیاست پولی توسط تمام مکانیسمهایی که به شکلگیری قیمت در کالاها، نهادهها، اعتبار، مسکن و بازارهای مالی کمک میکنند، انجام میشود. بنابراین، بانکهای مرکزی به درک عمیقی از ساختارها و اصطکاکهای بازار و همچنین نهادهایی مانند دولتهای محلی، اتحادیهها و نهادهای نظارتی که نقشهای اصلی را در این محیط ایفا میکنند، نیاز دارند.
سطح پسانداز خانوار، که بر چگونگی تأثیر تغییر نرخ بهره بر مصرف تأثیر میگذارد، بسیار مهم است. توزیع پسانداز در میان جمعیت و همبستگی آن با تمایل خانوار به خرج کردن نیز همینطور است. به عنوان مثال، پساندازهای اضافی ناشی از محدودیتهای مصرف به دلیل همهگیری (مثل هزینه کمتر برای سفر و غذای رستوران) تا حد زیادی در اختیار افراد ثروتمند قرار میگیرد و بنابراین با نرخ بسیار پایینی خرج میشود. پساندازهای اضافی انباشته شده از برنامههای بزرگ انتقال دولت در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ عمدتاً در اختیار خانوادههای کم درآمد است و بسیار سریعتر هزینه میشود. نرخ سریع هزینه، تقاضای کل را حفظ میکند و مانع از تلاشهای بانک مرکزی برای مهار تورم میشود.
درس دوم: بازتوزیع از تثبیت جدا نیست
بسیاری از کانالهای سیاست پولی، اثرات متفاوت و گاهی متضاد بر خانوارهای مختلف دارند.
برای مثال، اثرات مستقیم تغییرات نرخ بهره به ترازنامه خانوارها بستگی دارد: کاهش نرخ به نفع بدهکاران بوده چرا که سود پرداختی آنها را کاهش میدهد (مانند خانوارهایی که وام مسکن با نرخ قابل تعدیل دارند) و به پسانداز کنندگان آسیب میرساند (درآمد بهره آنها کاهش مییابد).
سیاست پولی همچنین از طریق تأثیر بر تورم، تأثیرات ناهمگونی دارد:
- اولا، تورم به نفع خانوارهایی است که بدهی اسمی زیادی دارند چرا که ارزش بدهی آنها آنها کم میشود. با این حال، خانوارهایی که مقادیر زیادی پس انداز نقدی دارند ضرر میکنند.
- دوم اینکه خانوارها سبدهای متفاوتی از کالاها و خدمات را مصرف میکنند که برخی از این خانوارها را نسبت به سایرین نسبت به تورم حساستر میکند. به عنوان مثال، خانوارهای فقیری که سهم بیشتری از درآمد خود را صرف کالاهای اساسی مانند مواد غذایی میکنند، در این دوره بیشتر آسیب میبینند.
- در نهایت، اثرات غیرمستقیم سیاست پولی بر درآمد قابل تصرف خانوار نامتناسب است زیرا برخی خانوارها بیش از سایرین در معرض نوسانات فعالیتهای اقتصادی هستند. برای مثال کارگرانی که دستمزد نسبتاً انعطافپذیر دارند (مثلاً به دلیل پاداشها و کمیسیونها) میتوانند کاهش قدرت خرید خود را محدود کنند، در حالی که کارگرانی که دستمزد اسمی آنها به ندرت مورد مذاکره قرار میگیرد یا حداقل دستمزد به آنها پرداخت میشود، شاهد کاهش درآمد واقعی خود خواهند بود.
در مدلهای HANK، این کانالهای بازتوزیع نه تنها برای درک اینکه چه کسی در سیاست پولی برنده و چه کسی بازنده است، حیاتی است، بلکه هسته اصلی نحوه عملکرد سیاست پولی نیز هستند، به این معنا که بازتوزیع، اثر کمّی آن را بر کل اقتصاد کلان تعیین میکند. تا جایی که کانال های ذکر شده در بالا از خانوارهایی با MPC پایین به خانواده هایی با MPC بالا (از پس انداز کنندگان تا مصرف کنندگان) بازتوزیع میشوند، تأثیر اقتصاد کلان سیاست پولی تقویت میشود. این اثرات بازتوزیعی همچنین در کشورهای مختلف متفاوت خواهد بود. برای مثال، احتمالاً در کشورهایی با نرخ فقر بالا یا نابرابری بالا قویتر خواهند بود و در نتیجه به انتقال پولی متفاوت بین اقتصادهای پیشرفته و کشورهای با درآمد کم و متوسط منجر میشوند. مدلهای HANK ما را مجبور میکنند که از جداکردن تثبیت از بازتوزیع، دست برداریم.
در نهایت، ارزیابی کامل اثرات رفاهی تورم فعلی نمیتواند علل آن را نادیده بگیرد. هنوز در مورد اهمیت نسبی شوکهای عرضه (به دلیل همهگیری کووید-۱۹ و جنگ در اوکراین)، بستههای مالی بزرگ در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱، و سیاستهای پولی انبساطی در دههی پس از آخرین رکود اقتصادی، توافقی وجود ندارد. هر یک از این عوامل دارای مولفههای بازتوزیعی و اثرات ناهمگونی بودند که در چارچوب مدلهای سنتی قابل درک نیستند. استفاده از مدل های HANK به ما کمک میکند تا تأثیرات کامل این قسمت از تاریخ پولی را درک کنیم.
درس سوم: «ردپای مالی» مهم است
یکی دیگر از تصورات غلط رایج این دیدگاه است که سیاست پولی را میتوان از سیاست مالی جدا کرد.
مدلهای HANK با معرفی نابرابری درآمد و ثروت، پیوند قوی بین این دو را دوباره برقرار میکنند و نشان میدهند که سیاستهای پولی، چگونه «ردپای مالی» بر جای میگذارد. وقتی بانک مرکزی نرخ بهره را افزایش میدهد، هزینههای استقراض خزانهداری افزایش مییابد و این افزایش باید با افزایش مالیات یا کاهش هزینهها، در زمان حال یا در آینده یا از طریق تورم آتی تامین شود. در مدلهای HANK، جزئیات چگونگی و زمان جبران این کسری مالی توسط دولت، و اینکه کدام خانوارها بار مالی آن را متحمل میشوند، تأثیر زیادی بر اثرات کلی افزایش نرخ بهره دارد. بنابراین، ردپای مالیِ سیاست پولی باعث ایجاد بازتوزیع اضافی میشود، که به نوبه خود، بسته به اینکه منابع را از پساندازکنندگان به مصرف کنندگان منتقل کند یا بالعکس، شوک را تقویت یا کاهش میدهد. این امر، بانکهای مرکزی و خزانهداری را به طور جداییناپذیری، در هم تنیده نگه میدارد. هر چه بدهی دولت بیشتر بوده و سررسید آن کوتاهمدتتر باشد، ردپای مالی بیشتر است.
درس چهارم: ابزار مناسب برای بازتوزیع
سیاست پولی در این زمینه بایستی چکار کند؟ مطالعات سیاستهای پولی و مالی بهینه در مدلهای HANK توافق دارند که مزایای ثبات اقتصادکلان در برابر دستاوردهای ناشی از کاهش مستقیم سختیها، کمرنگ جلوه داده میشوند. سیاستهای بهینه در مدلهای HANK تقریباً همیشه به نفع بازتوزیع به سمت خانوارهای کمبضاعت در شرایط رکود است. ممکن است کسی وسوسه شود که این را به عنوان تأیید استفاده از سیاست پولی برای توزیع رفاه و کاهش فلاکت بخواند اما سیاست پولی ابزار ضعیفی برای بازتوزیع است. مدلهای HANK به ما میگویند که سیاست مالی احتمالاً برای این کار مناسبتر است، زیرا میتواند دقیقاً کسانی که نیاز به حمایت دارند را هدف قرار دهد.