فردای اقتصاد: شاید قبلا شنیده باشید که تقریباً ۸۰٪ آمریکاییها خود را یک راننده "بالاتر از سطح متوسط" میدانند - و فقط کمتر از ۱٪ خود را "بدتر از سطح متوسط" میدانند. همین موضوع در مورد محل کار نیز صدق میکند: همه ما دوست داریم از کارفرمایان و همکاران سمی شکایت کنیم – اما هرگز نمیخواهیم فکر کنیم که ممکن است مشکل خود ما باشیم.
و با این حال، بسیاری از ما به وضوح چنین هستیم. نظرسنجی اخیر نشریه فورچون نشان داد که ۶۴٪ از پاسخدهندگان یک محیط کاری سمی را تجربه کردهاند - و ۴۴٪ رهبری تیم را مقصر دانستهاند. نه فقط مدیر مستقیم آنها، بلکه کل تیم رهبری.
پاسخدهندگان، یک محل کار سمی را به عنوان محل کار بیاحترامی (۵۵%)، توهینآمیز (۳۴%)، غیرفراگیر (۳۰%)، غیراخلاقی (۲۹%)، یا تهاجمی (۲۱%) تعریف کردند. در مقایسه با مردان، پاسخدهندگان زن با احتمال بیشتری تجربیات سمی را گزارش کردند. پاسخدهندگان سفیدپوست در مقایسه با سیاهپوستان، اسپانیاییها/لاتینکسیها، آسیاییها و سایر رنگینپوستان، ۱۰ درصد بیشتر احتمال دارد بگویند که توانستهاند از یک شغل سمی بیرون بیایند. رهبران تیم اغلب مدیران مستقیم، همکاران، یا تیم خود را مقصر دانستند – و پاسخدهندگان نیز آموزش رهبری و مدیریت را بهترین راه برای رفع موقعیتهای کاری سمی معرفی کردند.
حتی اگر سمیترین رئیس شرکت خود نباشید، ممکن است از چنین کسی محافظت کنید یا آن را قادر کنی که سمی شود.
خوب به خودتان نگاه کنید – و مراقب این شش نشانه باشید. شما ممکن است سمی باشید:
آیا همیشه پیش از سایرین حرف میزنی؟
به عنوان یک رهبر تیم، شما اغلب فردی هستید که جلسات را شروع میکنید و کنترل آهنگ آنها را در دست دارید. به نحوه انجام این جلسات فکر کنید. وقتی ایدههایی را درخواست میکنید، اغلب نیاز دارید که فوراً آنچه را که در ذهن دارید به اشتراک بگذارید، یا میخواهید وقتی کسی صحبت میکند به این دلیل که چیز مهمی را به شما یادآوری کرده است، وارد شوید؟
مدیران سمی در حباب مغز خود باقی میمانند و اغلب به دیگران فرصتی برای افزودن دیدگاه و غنیسازی گفتگو نمیدهند. آنها همچنین ممکن است با بیانیههای بزرگ و سیاه و سفید دیدن موقعیتها و افراد که فضای کمی برای مخالفت یا ارائه دیدگاههای جایگزین برای دیگران باقی میگذارد، به سرعت فرصت مخالفت را خاموش کنند – برای مثال، با استفاده از جمله «چرا اینقدر تدافعی رفتار میکنی؟» برای خاموش کردن یک نظر معقول.
شما میتوانید با گوش دادن و پرسیدن پرسشهایی قبل از صحبت، شروع به رفع این ویژگی کنید. برای شروع این کار، یک تور شنونده شدن را امتحان کنید: با افراد بنشینید، از آنها سؤال بپرسید و واقعاً آنچه را که میگویند پردازش کنید (یادداشت برداری توصیه میشود). حتی میتوانید آنچه را که میشنوید برای آنها تکرار کنید تا مطمئن شوید که متوجه صحبتشان هستید. البته به عنوان یک فرد تنها، به هیچ وجه نمیتوانید با تکیه بر تیم گستردهتر خود، تا آنجایی که میتوانید اطلاعات شخصی جمعآوری کنید. اما با این کار شما گوش دادن را یاد خواهید گرفت و آنها احساس خواهند کرد که شنیده میشوند، و این کار بسیار بزرگی خواهد بود.
دائما در حال چک کردن هستید
چند بار در روز افراد تیم خود را چک میکنید؟ آیا آنها فرصتی برای تصمیمگیری در مورد چگونگی دستیابی به اهداف خود دارند یا به طور فعال مدام اطلاعات شما را در مورد پیشرفت خود به روز میکنند؟ مطمئن هستید که آنها به تنهایی فکر نمیکنند که این کار را انجام دهند، یا مشکوک هستید که حتی کار نمیکنند، بنابراین شما برای اطمینان از اینکه عملکرد افراد خود را پوشش میدهید، نمیتوانید کارشان را بررسی نکنید؟
اصطلاحی برای این وضعیت وجود دارد و احتمالاً قبلاً درباره آن شنیدهاید: مدیریت میکرو. وقتی کارکنان احساس استقلال کنند، فرصتی برای نفس کشیدن، برنامهریزی، اجرا و بررسی کار خود دارند. آنها طبیعتاً به مسئولیتهای خود و انجام کارشان افتخار بیشتری میکنند. مهم است که ضربالاجلها را شفاف کنید و افراد را در قبال آنها پاسخگو نگه دارید.
افراد تحت مدیریت شما وظایف بسیار خاصی دارند
آیا کارکنان شما، ماهها یا حتی سالها، روز به روز، یک کار را انجام میدهند؟ این به آنها فرصتی برای رشد و توسعه نمیدهد، فرصتی که زمانی به شما داده شد و شما را به جایی که امروز هستید هدایت کرد.
بخشی از کار شما به عنوان یک مدیر رهبری نسل بعدی در شرکتتان است. مدیران ناایمن سعی میکنند کارکنان خود را پایین نگه دارند تا بتوانند احساس امنیت را در موقعیت خود در شرکت حفظ کنند.
اینگونه در مورد آن فکر کنید: اگر بتوانید آنها را به سطح خود ارتقا دهید، آنگاه آزاد هستید تا به سطح بعدی بروید. اگر نمیدانید چگونه این کار را به تنهایی انجام دهید، به دنبال آموزش مدیریت باشید یا یک مربی اجرایی پیدا کنید که بتواند به شما راهنمایی دهد.
لحن شما در قبال تیمتان متفاوت با لحنتان با رییستان است
این میتواند مانند لحن تهاجمیتر یا پرخاشگرانهتر نسبت به تیم شما باشد، حتی در Slack، وقتی رئیس شما وارد میشود رفتارتان به یک رفتار خوشبینانه و مودبانه تبدیل میشود.
از خود بپرسید چرا اینطور است؟ به خود یادآوری کنید که همه شما در یک تیم هستید که برای اهداف یکسانی کار میکنید. اگر رئیستان با شما در اتاق بود، چگونه با تیم خود صحبت میکردید؟ حتی اگر واقعاً میخواهید به تیم خود انگیزه دهید تا کاری را انجام دهند، تصور اینکه شخصی که میخواهید تحت تأثیر قرار دهید در آن حضور دارد میتواند به شما کمک کند تا حرف خود را مثبتتر بیان کنید.
مطالعات همیشه نشان دادهاند که رهبری مبتنی بر ترس، کمتر از آنچه ما فکر میکنیم مؤثر است. اینگونه مدیریت را یک درجه پایین بیاورید و سعی کنید واقعاً به تیم خود برای تغییر، انگیزه دهید.
اغلب میخواهید افراد را سرجایشان بنشانید
ممکن است این تمایل را داشته باشید که آستینها را بالا بزنید و عصبانی شوید تا به معنای واقعی کلمه به آنها نشان دهید که چه کسی رئیس است. از خود بپرسید که این غریزه از کجا میآید؟ ممکن است این رفتار ناشی از ناامنیهای شما بهعنوان یک رهبر باشد، یا اینکه در گذشته احساس میکردید که جدی گرفته نشدهاید. فرافکنی این احساسات به افراد دیگر فقط همان محیط سمی را که زمانی سعی میکردید از آن فرار کنید، تقویت میکند.
با اصرار خود برای اینکه حرف آخر را خودتان بزنید مبارزه کنید و به جای آن پرسشهایی باز مانند «تفکر پشت X چیست؟ یا، بهترین راه برای حرکت به جلو از اینجا چیست؟» مطرح کنید.
شما اغلب انتظارات را تغییر میدهید
احتمالاً به کلاس ورزشی رفتهاید که مربی میگوید فقط ۳۰ ثانیه یا ۵ تکرار دیگر فرصت دارید - و سپس در چشمانشان برق میزند و میگویند: «خوب، حالا فقط ۱۰ ثانیه دیگر! شما میتوانید آن را انجام دهید!» تصور کنید اگر این اتفاق در هر روز هفته برای شما بیفتد. احتمالاً اعتماد خود را به مربی خود از دست خواهید داد. همین امر برای محیطی که در آن دائماً تیرک دروازه را جابه جا میکنید، صدق میکند. حتی اگر مایلید به محض بسته شدن فصل کنونی کار به فصل بعدی بروید، مکث کنید – و زمانی را برای قدردانی از کار افراد اختصاص دهید.
مغز انسان به سختی میتواند فکر کند مشکل ما نیستیم، اما از نظر آماری، این اغلب درست نیست و مشکل خودمان هستیم! رهبری و مدیریت سخت است و وقتی رهبران وقت بگذارند و رفتارهای خود را ارزیابی کنند، همه سود میبرند.
به جای اینکه به بدترین رفتارهای خود متمایل شوید، رویکرد متفاوتی را امتحان کنید: رویکردی که در آن رهبر تیم خودآگاه، شفاف، همدل است، با صداقت ظاهر میشود، با مردم با احترام رفتار میکند و واقعاً به پیشرفت شخصی دیگران علاقهمند است.
منبع: فورچون
نویسنده: کاترین مینشو، موسس و مدیرعامل Muse
مترجم: شادی آذری حمیدیان