فردای اقتصاد: شواهد جدید حکایت از آن دارد که انتظارات از یک مدیر خوب در حال تغییر است. نشریه معتبر اکونومیست در مقالهای که در شماره جدید خود منتشر کرده، این موضوع را مورد بررسی قرار داده و تفاوت مدیران دیروز و امروز را برشمرده است. در این مقاله میخوانیم:
تا پیش از این تمرکز دورههای مدیریت ارشد کسبوکار (mba) بر کاهش تعداد نقشهای مدیران و استراتژی کسب و کار بود. گر چه مدیران هنوز باید به این مهارتها تسلط داشته باشند، اما دنیای شرکتها از زمانی که mba برای نخستین بار به مراسمی برای رفتوآمد مدیران قدرتمند تبدیل شد، تغییر کرده است. حالا تیمهای مدیریتی باید به تعداد فزایندهای از «ذینفعان»، از کارمندان گرفته تا فعالان اجتماعی پاسخگو باشند و در مورد سوابق زیستمحیطی، اجتماعی و حاکمیتی شرکتهایشان با نظارت عمومی مواجه میشوند. دیگر فقط ایجاد ارزش برای سهامداران، انتظارات را برآورده نمیکند.
یکی از پیامدهای این روند این است که اداره یک کسبوکار مدرن نیازمند فهرستی رو به گسترش از توانمندیها و قابلیتهاست. علاوه بر سواد مالی و دیجیتال، هوش استراتژیک و مهارتهای ارتباطی، انتظار میرود که مدیران از زنجیرههای تامین، علوم آب و هوایی و بسیاری موارد دیگر نیز مطلع باشند. آنها باید اطمینان حاصل کنند که نیروی کارشان متنوع و همهشمول است. و همزمان با ترکیبی شدن زندگی کاری که کار در دفتر را با کار در خانه ترکیب میکند، از مدیران خواسته میشود زمان بیشتری را صرف بررسی زیردستان خود کنند.
برخی از این وظایف جدید به سمتهای جدید در شرکتها واگذار میشود. به عنوان مثال، شاهزاده هری از انگلستان "مسئول ارشد اثرگذاری" در یک شرکت "سیلیکونولی" است. کلیفورد چنس، یک شرکت حقوقی، یک رئیس جهانی "رفاه و تجربه کارکنان" را منصوب کرده است. نزدیک به ۵ هزار نفر در شبکه اجتماعی کاریابی لینکدین، خود را به عنوان "افسران ارشد شادی" توصیف میکنند. با این حال، اکثر مدیران عالیرتبه تقریباً به طور حتم نیاز دارند که هر یک از این وظایف جدید را به میزان کم یا زیاد انجام دهند.
از آنجایی که یک روز ۲۴ ساعت دارد و حتی مدیرانی که به سختی نیاز به شارژ پیدا میکنند هم نیاز به خواب دارند، میزان انباشت کارهای آنها در حال تغییر است. اختصاص زمان بیشتر به کارمندان و سایر ذینفعان، رهبران شرکتها را کمتر برای چیزهای دیگر، از جمله مواردی حیاتی مانند ارائه استراتژی برای شرکت خود، آزاد میگذارد. مایکل پورتر و نیتین نوهریا از دانشکده کسبوکار دانشگاه هاروارد، از سال ۲۰۰۶، کارهایی که مدیران ارشد در تمام طول روز انجام میدهند را پیگیری کردهاند. آنها دریافتند که روسا ۲۵ درصد از زندگی کاری خود را صرف تقویت روابط با افراد داخل و خارج از شرکت میکنند، بیش از آن که وقت خود را به استراتژی (۲۱٪)، فرهنگ شرکتی (۱۶٪)، وظایف معمول (۱۱٪) و معامله (۴٪) اختصاص دهند.
شواهد نشان میدهد که کار ترکیبی ممکن است روز کاری مدیران را بیشتر به سمت مدیریت افراد منحرف کند. به عنوان مثال، روسای منابع انسانی گزارش میکنند که مدیران زمان بیشتری را صرف راهنمایی و حمایت از کارکنان میکنند. رئیسها قبل از کووید-۱۹ کارکنانی هیبریدی بودند. یک مدیرعامل قبل از پاندمی تقریباً نیمی از وقت خود را در دفتر کار و بقیه را در جلسات خارج از محل کار، مسافرت یا کار از راه دور سپری میکرد. بیش از یک سوم ارتباطات آنها از طریق چت تصویری، ایمیل یا تلفن بود. حالا اما تفاوت این است که سایر کارکنان هم به همان اندازه-اگر نگوییم کمتر- زمان کمی را در دفتر میگذرانند. این امر فرصتهای تماس رو در رو را کاهش میدهد و ایجاد روابط با کارمندان را دشوارتر و بیشک وقتگیرتر میکند.
همانطور که حجم کاری مدیران قرن بیست و یکم در حال تغییر است، برنامههای درسی دورههای mba نیز تغییر میکند. بسیاری از موسسات به شدت مشغول استفاده از واحدهای آموزشی جدید هستند. مدرسه کسبو کار هاروارد اکنون مدرسهای با عنوان «شکلدهی دوباره به کاپیتالیسم» دارد. یک سازمان فرانسوی، به دانش آموزان خود در مورد "کسب و کار و جامعه" آموزش میدهد. بسیاری از برنامههای mba دورههایی را در مورد مهارتهای بین فردی ارائه میکنند. برخی در حال طراحی کلاسهایی برای عصر زوم (یک تکنولوژی برای جلسات مجازی) هستند، برای مثال به تلههای رایج مذاکرات مجازی اشاره میکنند. این روند حتما زمان کمتری را برای سایر آموزشهای سنتیتر باقی خواهد گذاشت.
برخی از مدارس حتی در حال بازنگری اساسی در سیاستهای استخدامی خود هستند تا منعکسکننده شخصیت در حال تحول مدیریت مدرن باشند. این ممکن است شامل انجام مصاحبههای گروهی برای ارزیابی مهارتهای نرم (مهارتهای ارتباطی-اجتماعی) کاندیداها باشد نه فقط هوش آنها. یا ممکن است شامل سنجش متقاضیان از نظر ویژگیهای عاطفی مانند همدلی، انگیزه و انعطافپذیری از طریق پرسشنامه، نامه یا مقاله باشد. تغییراتی که مدارس کسبوکار در استخدام خود اعمال میکنند، و همچنین تغییرات در آنچه که آموزش میدهند، ممکن است به نوبه خود بر افرادی که درخواست تحصیل در آن مدارس را میکنند تأثیر بگذارد. با توجه به اینکه مدرک مدرسه کسب و کار تا حدی برای این طراحی شده است که نشاندهنده سطح بالای صلاحیت اجرایی افراد باشد، ممکن است تعیین کند که چه نوع فردی در سلسله مراتب شرکتی بالا میرود. چنین چیزی در mba نسل پیش از شما نبوده است.
منبع: اکونومیست
مترجم: شادی آذری حمیدیان