فردای اقتصاد: کمتر کسی است که روز دوم آذرماه سال ۱۳۹۳ را فراموش کردهباشد؛ روزی که در اوج مذاکرات برای رسیدن به توافق هستهای، سعود الفیصل، وزیر خارجه وقت عربستان، سراسیمه و بدون اعلام قبلی به وین، شهر محل برگزاری مذاکرات رفت تا بتواند مانع از امضای توافق بین ایران و شش قدرت جهانی شود. جان کری، وزیر خارجه وقت ایالاتمتحده در میانه مذاکره با محمدجواد ظریف، روی باند فرودگاه وین و در داخل هواپیما به دیدار همتای سعودی خود رفت. نتیجه این دیدار به تعویق افتادن شش ماهه توافق هستهای بود.
اکنون مذاکرات احیای برجام در شرایطی به انتهای خود نزدیک میشود که عربستان سعودی، بر خلاف سال ۲۰۱۵ دستکم به طور علنی مخالفت خود را با احیای این توافق اعلام نکردهاست.
بیتردید اولویت اول سعودیها به نتیجه نرسیدن مذاکرات احیای برجام است. سعودیها از همان سال ۲۰۱۴ که مذاکرات برای رسیدن به یک توافق هستهای آغاز شد، علاقهای نداشتند که این مذاکرات به نتیجه برسد. آنها بر این باور بودند که توافق هستهای و لغو تحریمها میتواند زنجیرهای ژئوپولیتیک را از دستوپای ایران باز کند و با افزایش درآمدهای نفتی تهران، نفوذ جمهوریاسلامی در منطقه افزایش خواهد یافت.
سعودیها همچنین اعتقاد داشتند که وجود یک برنامه هستهای در ایران، موازنه قدرت در منطقه را به نفع تهران تغییر خواهد داد.
نگرانی دیگر مقامات ریاض این بود که کاهش تتنش بین تهران و غرب، به خصوص واشنگتن، ریاض به یک شریک دست دوم برای آمریکا تبدیل خواهد شد.
برای درک بیشتر این موضوع باید به این نکته توجه داشت که سعودیها همواره در طول تاریخ، نوعی «حسادت استراتژیک» به ایران داشتهاند و هرگونه توافق و کاهش تنش بین تهران و غرب را در تضاد با منافع خود ارزیابی میکنند.
با این حال، تحولات چهار سال اخیر به سعودیها جنبه دیگری از حقیقت را نشان دادند. ریاض به همراه تلآویو از مشوقان اصلی دونالد ترامپ برای خروج از برجام در سال ۲۰۱۸ بود. اما با گذشت یک سال از این اتفاق و صبر استراتژیک ایران، تنش در منطقه افزایش یافت. سیاست بازدارندگی فعال ایران در سال ۲۰۱۹ و پاسخ کوبنده تهران به ریاض در همان سال، آنان را به وحشت انداخت، به خصوص آنکه سعودیها انتظار داشتند که واشنگتن دست به اقدامی علیه ایران بزند اما کاخ سفید از چنین اقدامی طفره میرفت. اوج ناامیدی سعودیها از آمریکا زمانی بود که ایران یک پهپاد ۲۵۰ میلیون دلاری آمریکا را ساقط کرد. به دنبال این اتفاق، مقامات سعودی منتظر بودند تا آمریکا واکنشی نظامی علیه ایران نشان دهد اما بازهم ترامپ دست به هیچ اقدامی نزد و این اوج ناامیدی سعودیها از کاخ سفید بود.
این همه در شرایطی بود که ترامپ لحنی تحقیرکننده علیه مقامات سعودی به کار میبُرد؛ زمانی آنان را گاو شیرده توصیف میکرد و زمانی دیگر خطاب به آنان میگفت:« ما از شما مراقبت میکنیم، شما بدون ما احتمالا بیشتر از دو هفته دوام نمیآورید. باید بابت نیروهای نظامیتان پول بدهید.»
بایدن نیز روشی مشابه ترامپ پیش گرفت. او در جریان رقابتهای انتخاباتی، عربستان سعودی را دولتی «منفور» توصیف کرد و تا ماهها پس از ورود به کاخ سفید، از اعزام سفیر به این کشور خودداری میکرد.
مجموعه این تحولات باعث شد عربستان اولویت دوم خود را در برابر ایران پیش بگیرد و تلاش نماید تا تنش با تهران را مدیریت کند. مذاکرات تهران و ریاض با میانجیگری بغداد در همین چارچوب قابل تحلیل و بررسی است.
به عبارت دیگر باید گفت که اگرچه ریاض و مجموعه کشورهای حاشیه خلیج فارس به دلایل اقتصادی و امنیتی، علاقهای به تصاعد بحران و بروز یک درگیری نظامی در منطقه را ندارند، اما از سوی دیگر از عادی شدن تنش میان تهران و غرب نیست خرسند نیستند. اولویت اول عربستان قطعا یک ایران ضعیف و تحت تحریم است که تهدیدی استراتژیک برایش نباشد. با این همه، تحولات چهار سال اخیر چه در منطقه و چه در صحنه سیاست داخلی عربستان، ریاض را ناچار به پیگیری اولویت دوم خود کردهاست و این موضوع لزوما به معنای موافقت عربستان با برجام نیست. شاهد این مدعی آنکه اگرچه سعودیها برخلاف سال ۲۰۱۵ به طور علنی با توافق هستهای مخالفت نمیکنند اما به طرق دیگر به صورت چراغ خاموش در مسیر آن سنگاندازی میکند.
آخرین نمونه این سنگاندازی، پیام نفتی اخیر سعودیها بود که اعلام کرد میتواند اوپک پلاس را به سمت کاهش تولید هدایت کند. معنای دیگر این موضع این بود که ریاض قصد دارد ورود نفت ایران به بازار را در صورت احیای برجام خنثیکند.
«فردای اقتصاد» در گفتوگو با سه تحلیلگر مسائل بینالملل تلاش کرده چرخش موضع عربستان درباره توافق هستهای و به عبارت دیگر «راز سکوت برجامی سعودی» را در ماههای اخیر و به خصوص پس از افزایش خوشبینیها نسبت به احیای برجام تحلیل و بررسی کند.
تغییر رویکرد تهاجمی عربستان
دکتر رحمن قهرمانپور، پژوهشگر روابط بینالملل در پاسخ به این پرسش که چرا عربستان برخلاف سال ۲۰۱۵ مخالفت خود با برجام را علنی نمیکند و شاید اساسا با احیای این توافق چندان مخالف نباشد به سه دلیل اصلی اشاره میکند.
او در تشریح اولین دلیل میگوید: «شرایط نظام بینالملل نسبت به سال ۲۰۱۵ که برجام مورد توافق قرار گرفت، تغییر کردهاست. در سال۲۰۱۵ هنوز ترامپ بر سرکار نیامدهبود و چرخش آمریکا به آسیا و رقابت این کشور با چین جدی نشدهیود. از طرف دیگر، بین ایران و عربستان در سطح منطقهای، یک رقابت سخت و شدیدی در سوریه، لبنان، عراق و نقاط دیگر وجود داشت و بنابراین روابط دوجانبه دو کشور به هیچ وجه در شرایط مناسبی قرار نداشت.»
قهرمانپور در ادامه توضیح میدهد:«امروز اما هم شرایط نظام بینالملل و هم شرایط منطقهای نسبت به سال ۲۰۱۵ متفاوت شدهاست و در نتیجه سران سعودی بر اساس این شرایط جدید عمل میکنند و تصمیم میگیرند.»
این پژوهشگر روابط بینالملل با اشاره به فهم و ادراک مقامات عربستان سعودی از برجام سال ۲۰۱۵ به دومین دلیل اشاره و تاکید میکند: «عربستان در آن سال به طور کلی در سیاستخارجی خود رویکرد تهاجمیتری داشت؛ چهار سال از اعتراضات بهار عربی گذشته بود و سران ریاض به این جمعبندی رسیدهبودند که برای استفاده از فرصتها چارهای جز اتخاذ چنین رویکردی ندارند.»
قهرمانپور در ادامه، نگاه عربستان به برجام سال ۲۰۱۵ را اینگونه توضیح میدهد:« برداشت کلی سعودیها در آن زمان این بود که تصور میکردند در صورت امضای توافق هستهای، روابط ایران و آمریکا رو به بهبود خواهد گذاشت، سرمایهگذاران وارد ایران خواهند شد و در یک نگاه کلی موقعیت ایران در منطقه تقویت خواهد شد. امروز اما به نظر میرسد که سران ریاض با توجه به تجربهای که در چند سال گذشته داشتهاند، دیگر چنین ادراکی از صحنه موجود ندارند و تحلیل آنها نسبت به عواقب و پیامدهای برجام بر موقعیت منطقهای ایران تغییر کردهاست.»
این پژوهشگر روابط بینالملل ادامه میدهد: «در همین چارچوب، در سال ۲۰۱۵، باراک اوباما، رییسجمهور وقت ایالاتمتحده، عربستان و سایر متحدان منطقهای خود را در جریان مذاکرات هستهای با ایران قرار نمیداد و نباید فراموش کرد که حتی اسراییل هم از این روند ناراضی بود و بارها از باراک اوباما به دلیل اینکه او آنها را در جریان مذاکرات قرار نمیدهد ابراز گلایه کردهبود. بنابر این بیخبری رهبران عربستان از آنچه در مذاکرات میگذشت، مخالفت سعودیها را با به نتیجه رسیدن توافقهستهای مضاعف و آنان را نسبت به هرگونه توافقی بین تهران و واشنگتن بدبین میکرد.»
قهرمانپور شرایط داخلی عربستان را سومین دلیل سکوت آنها درباره مذاکرات هستهای جاری میداند و میگوید: «در زمان امضای برجام، هنوز رویکرد ناسیونالیستی و ملیگرایانه عربی که امروز بنسلمان تبلیغ میکند جا نیافتادهبود. از طرف دیگر، مساله جانشینی که امروز اصلیترین مساله سیاست داخلی عربستان است، هنوز موضوعیت امروز را نداشت. به عبارت سادهتر، امروز شرایط داخلی عربستان، مانعی بر سر عملکرد تهاجمی این کشور به طور کلی و در برابر ایران به طور خاص است.»
او ادامه میدهد: «امروز همه هم و غم بنسلمان و اطرافیان او این است که فرآیند انتقال قدرت و جانشینی را با کمترین مقاومت انجام دهند و از آنجایی که بنسلمان در سالهای گذشته بسیاری از شاهزادهها را دستگیر و خانهنشین کرده، نگران این است که در صورت درگذشت سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه سعودی، روند جانشینی، روندی سخت و دشواری باشد.»
قهرمانپور در پایان اینگونه نتیجه میگیرد:«در حالت کلی بنسلمان اکنون بیشتر از آنکه به دنبال ماجراجویی و رویکرد تهاجمی در سیاستخارجی ریاض باشد، به دنبال آرام کردن صحنه سیاست داخلی کشورش و تمرکز بر مهار و حتی سرکوب مخالفانش دارد و همین موضوع باعث میشود که انگیزه چندانی برای مخالفت با برجام نداشتهباشد.»
تغییر سیاست امنیتی عربستان
دکتر ابراهیم متقی، رییس دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران هم در گفتوگو با «فردای اقتصاد» در همین ارتباط میگوید: «سیاست امنیتی عربستان در فضای سال ۲۰۲۲ با نشانههایی از تغییر ژئوپولیتیکی و راهبردی همراه شدهاست. عربستان در دوران ترامپ تلاش داشت تا نقش بازیگر موازنهدهنده منطقهای را ایفا کند. در دوران بایدن، سیاست امنیتی آمریکا، ماهیت چند شاخهای پیدا کرد. ترکیه، عربستان و اسراییل محورهای اصلی سیاست امنیتی آمریکا محسوب میشوند. در سند امنیت ملی ایالاتمتحده، به این موضوع اشاره شدهاست که واشنگتن باید از سازوکارهای امنیت نیابتی و امنیت فراساحلی یا همان Offshore Balancing استفاده کند.»
متقی ادامه میدهد: «سیاستهای فراساحلی، عربستان را ملزم میکند تا از الگویی بهره گیرد که در فضای هژمون منطقهای قرار نداشته باشد بلکه در این چارچوب این ایالاتمتحده است که نقش موازنهدهنده را ایفا میکند.»
این استاد روابط بینالملل دانشگاه تهران ادامه میدهد: «اگرچه سفر بایدن به منطقه را همه تحلیلگران بر اساس نوعی نگرش بدبینانه و تهاجمی نسبت به ایران تحلیل کردند اما مساله اصلی بایدن در ارتباط با عربستان این بودهاست که ریاض باید مشکلات منطقهای خود را با تهران حلوفصل کند.»
متقی افزود: «محمد بنسلمان در فضای فعلی به این جمعبندی رسیدهاست که ترکیه میتواند یک بازیگر تهدیدکننده تلقی شود و به همین علت ریاض نیازمند کنش تعاملی با تهران خواهد بود. بنابر این سیاست امنیتی بایدن در ارتباط با عربستان بر سازوکارهای امنیت متوازنشده منطقهای مبتنی است.»
این استاد ادامه داد: «شکلبندیهای امنیت منطقهای نیازمند این است که درک بازیگران نسبت به یکدیگر بر اساس شاخصهای امنیت متقابل شکل بگیرد.»
متقی تاکید میکند: «عریستان به این موضوع واقف است که همکاری با ایران میتواند فضای منطقهای و به ویژه عراق را متعادل کند.»
او در ادامه تاکید میکند: «اگر سیاستهای عربستان رادیکال باشد، در آن صورت رادیکالیسم در عراق هم گسترش پیدا خواهد کرد و در آن شرایط ممکن است عربستان از دو حوزه جغرافیایی مورد تهدید شبهنظامیان عراق و یمن واقع شود. به همین دلیل است که عربستان سیاست موازنه منطقهای را در پیش گرفته، همکاریهای خود را با گروههای اپوزیسیون ایرانی ارتقا داده، سطح همکاری با گروههای اپوزیسیون را بر مبنای قالبهای رسانهای، شکلبندیهای امنیتی و همچنین سازوکارهای اطلاعاتی ارتقا داده و امیدوار است تا در آینده منطقه و در آینده سیاست قدرت در عراق و ایران نقشآفرین باشد.
متقی در نهایت نتیجه میگیرد: «عربستان، الگوی کنش تاکتیکی خودش را در مقابله با ایران به کار نگرفته و نوعی تمایز تاکتیکی در نگرش ریاض و تلآویو در ارتباط با برجام دیده میشود.»
او تاکید میکند: «سعودیها به این موضوع واقف هستند که کاهش قابلیت هستهای ایران، کشورشان را در فضای امنیت بیشتر و موثرتر قرار خواهد داد و به همین دلیل از الگوی کنش تهاجمی در رابطه با ایران، بهره کمتری میگیرند و سعی دارند تا از سازوکارهای نیابتی استفاده کنند.»
مدیریت تنش با تهران
یک تحلیلگر دیگر روابط بینالملل نیز درباره سکوت سعودیها پیرامون مذاکرات احیای برجام به «فردای اقتصاد» گفت: «تجربه برجام ۲۰۱۵ برای عربستان یک تجربه آزموده نشدهبود، به این معنی که ارزیابی سعودیها چنین بود که این توافق میتواند منجر به تسهیل عادیسازی روابط ایران و آمریکا شود و با توجه به استراتژی اوباما مبنی بر ادغام ایران در خاورمیانه نهایتا به افزایش نفوذ بیشتر ایران در منطقه بیانجامد.»
به گفته این پژوهشگر مسائل بینالملل، برجام ۲۰۱۵ در فضای تنش ایران و عربستان پس از خیزشهای بهار عربی منعقد شد و طبیعتا با دوره کنونی که روابط دو کشور در فضای مذاکره و در حال احیاست، تفاوتهای بنیادین دارد
این کارشناس مسائل خاورمیانه ادامه داد: «تجربه تنش گسترده و شکست پروژه فشار حداکثری و پاسخ کوبنده ایران به عربستان در تابستان ۲۰۱۹ باعث شد تا ریاض به این ارزیابی برسد که پیگیری استراتژی تنش فراگیر، نمیتواند منافع عربستان را تضمین کند.»
او ادامه داد: «عدم وجود یک جایگزین مشخص و مطلوب به جای توافق هستهای باعث شد تا ریاض به این واقعیت برسد که تنها همین توافق میتواند برنامه هستهای ایران را محدود کند.»
او در پایان نتیجهگیری کرد: «این تلقی در عربستان وجود دارد که شاید بتوان با حفظ توافق هستهای، زمینهای برای مدیریت تنش با ایران و بازگشت به روابط دوجانبه فراهم کرد.»