۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۹:۱۶

ابراهیم متقی/استاد دانشگاه تهران

رقابت‌های ژئوپلیتیکی و کنش تاکتیکی ایران و اسرائیل در سال‌های ۲۰۲۳ – ۲۰۲۱ به گونه قابل توجهی تشدید شده است. اسرائیل سیاست هزار ضربه را در دستور کار قرار داده و بر اساس چنین انگاره‌ای همواره تلاش دارد تا قابلیت‌های نظامی، دفاعی، امنیتی و راهبردی جمهوری اسلامی را هدف قرار دهد. چنین رویکردی به گونه اجتناب‌ناپذیر چالش‌های امنیتی خاص خود را به وجود می‌آورد. اسرائیل همواره تلاش داشته تا محیط عملیاتی و قابلیت ساختاری ایران را با ناامنی و تهدید روبه‌رو سازد. 
نکته دوم آن است که ایالات متحده همواره به‌ عنوان محور اصلی حمایت راهبردی اسرائیل ایفای نقش کرده است. آمریکا همواره تلاش داشته تا محدودیت‌های اقتصادی علیه ایران به وجود آورده و از این طریق قابلیت تحرک و تولید قدرت ایران را کاهش دهد. در ازای چنین محدودیت‌هایی، آمریکایی‌ها همواره درصدد برآمدند تا حمایت‌های اقتصادی، راهبردی و تاکتیکی خود را در ارتباط با اسرائیل به کار گیرند. سیاست امنیتی ایالات متحده معطوف به همکاری‌های منطقه‌ای فراگیر با اسرائیل برای محدودسازی نقش منطقه‌ای و قدرت تاکتیکی ایران در جنوب غرب آسیا بوده است. 
الحاق اسرائیل به حوزه تحرک تاکتیکی «نیروی فرماندهی مرکزی آمریکا» همواره نشانه‌هایی از چالش‌های اقتصادی و امنیتی علیه ایران را به وجود آورده است. اسرائیل همواره تلاش داشته تا موقعیت خود را در رابطه با ایران ارتقا داده و این امر بدون حمایت آمریکا انجام نشده و نخواهد شد. مباحث مطرح شده از سوی «جک سولیوان» مشاور امنیت ملی ایالات متحده آمریکا در پنجم می ۲۰۲۳ را می‌توان در زمره نشانه‌هایی از سیاست حمایتی آمریکا از اسرائیل در فضای «کنش تاکتیکی» و «اقدامات پایان‌ناپذیر عملیاتی» علیه قابلیت و تاسیسات منطقه‌ای ایران دانست. 
جک سولیوان در سخنان خود به این موضوع اشاره داشت که آمریکا اولا با هر گونه قدرت هسته‌ای ایران مقابله خواهد کرد. ثانیا اگر ایران به قابلیت‌های لازم برای «گریز هسته‌ای» نائل گردد، در آن شرایط به اسرائیل آزادی عمل برای عملیات انتقامی خواهد داد. چنین رویکردی به مفهوم آن است که اسرائیل تلاش دارد تا زمینه لازم برای محدودیت‌های تاکتیکی بیشتری علیه ایران را اعمال کرده و این امر به‌ عنوان تابعی از سیاست‌های راهبردی و تاکتیکی ایالات متحده برای محدودسازی قدرت ایران محسوب می‌شود. بکارگیری مفهوم آزادی عمل تاکتیکی اسرائیل نشانه‌ای از تهدید عملیاتی علیه ایران محسوب می‌شود. 
۱- قابلیت هسته‌ای ایران و آزادی عمل تاکتیکی اسرائیل
در سال‌های ۲۰۲۱ به بعد همواره اسرائیل از سیاست مقابله تاکتیکی و کنش عملیاتی برای محدودسازی قدرت ایران بهره گرفته است. قابلیت هسته‌ای ایران در سال‌های بعد از خروج ترامپ از برنامه جامع اقدام مشترک در وضعیت ابهام قرار داشته است. هر گاه کنش ایران در فضای ابهام قرار گیرد در آن شرایط زمینه برای محدودسازی قدرت ایران و افزایش فشارهای نظامی و امنیتی علیه ایران فراهم خواهد شد. اگرچه ایالات متحده مفهوم دیپلماسی هسته‌ای را به‌عنوان سیاست دیپلماتیک آمریکا در برابر ایران به کار گرفته اما چنین مفهومی نمی‌تواند از اطمینان‌ بخشی لازم در ارتباط با سیاست منطقه‌ای ایران برخوردار باشد. 
افزایش قابلیت هسته‌ای ایران در سال‌های بعد از خروج آمریکا از برجام، چالش‌های امنیتی خاص خود را به وجود آورده است. معادله موازنه قدرت و معمای امنیت را می‌توان در زمره مفاهیمی دانست که قدرت‌سازی ایران را با چالش‌های امنیتی روبه‌رو می‌سازد. واقعیت آن است که دیپلماسی هسته‌ای آمریکا در ارتباط با ایران نمی‌تواند ابزار مناسبی برای نیل به توافق طولانی‌مدت تلقی شود. به همین دلیل است که تاکنون سیاست‌های رفت و برگشت دیپلماتیک کارگزاران سیاست خارجی ایران در دوران ابراهیم رئیسی به نتیجه مطلوب و موثر منجر نشده است. 
مفهوم آزادی عمل برای اسرائیل در ارتباط با قابلیت هسته‌ای ایران از این جهت اهمیت دارد که کارگزاران سیاست خارجی و حوزه سازمان انرژی اتمی باید به این موضوع واقف باشند که اولا قابلیت پدافندی خود برای اقدامات تهاجمی اسرائیل و ایالات متحده را ارتقا دهند. ثانیا برنامه‌ریزی راهبردی برای اقدام متقابل ایران در فضای منطقه‌ای را فراهم سازد. ثالثا ایران نشان دهد که از قابلیت لازم برای حداکثرسازی بازدارندگی در برابر تهدیدات اسرائیل و ایالات متحده برخوردار خواهد بود. 
۲- واقعیت‌های سیاست هسته‌ای ایران در عصر تهدید و ابهام امنیتی
واقعیت آن است که ایران در فضای تهدید و ابهام امنیتی به سر می‌برد. امنیت ایران در فضای ابهام و تهدید امنیتی با نشانه‌هایی از چالش روبه‌رو خواهد شد. واقعیت آن است که چنین چالش‌هایی همواره بخشی از سیاست امنیتی آمریکا در برابر ایران بوده است. تهدید آمریکا در قالب آزادی عمل کنش عملیاتی و تاکتیکی اسرائیل علیه ایران اگر با انگاره تدافعی مورد توجه قرار گیرد، هیچ گاه به نتیجه مطلوب منجر نمی‌شود. در چنین شرایطی ایران باید قابلیت‌های بازدارنده خود را به نمایش گذارد. 
نمایش قدرت یکی از نشانه‌های اصلی بازدارندگی در عصر تهدید و ابهام امنیتی محسوب می‌شود. ایران همواره تلاش داشته تا موقعیت منطقه‌ای خود را بر اساس سازوکارهای کنش قانونی تبیین کند. درحالیکه آمریکا از سیاست استنکاف دیپلماتیک و تعلیق عملی در فرآیند دیپلماسی هسته‌ای بهره گرفته است. اگر چه جک سولیوان به این موضوع اشاره دارد که آمریکا همچنان از سازوکارهای دیپلماتیک در ارتباط با ایران بهره می‌گیرد، اما چنین رویکردی هیچگونه نشانه عملی برای تنش‌زدایی و محدودسازی چالش‌های ابهام‌ساز در روابط منطقه‌ای ایران به وجود نیاورده است. 
هر گونه سازوکار مربوط به تعلیق دیپلماسی هسته‌ای از سوی ایالات متحده می‌تواند چالش‌های امنیتی بیشتری را برای ایران به وجود آورد. در چنین شرایطی ایران باید از سازوکارهای کنش متقابل برای ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات آمریکا استفاده کند؛ در غیر این صورت چالش‌های امنیتی اسرائیل و آمریکا علیه ایران افزایش خواهد یافت. آمریکا و اسرائیل از سیاست چانه‌زنی پرشدت در فضای سیاست بین‌الملل و بحران‌سازی پردامنه در سیاست اجتماعی، اقتصادی و راهبردی ایران در داخل کشور بهره گرفته و این الگوی رفتاری را تداوم داده است. 
نتیجه: هر گاه دیپلماسی به نتیجه مطلوب منجر نشود، طبیعی است که کشورها با چالش‌های امنیتی نوظهور روبه‌رو خواهند شد. رویکرد جک سولیوان در موسسه واشینگتن برای خاورمیانه از این جهت اهمیت دارد که آمریکا به گونه اجتناب‌ناپذیر از رویکرد اسرائیل‌محور بهره گرفته و چنین نگرشی به مثابه تهدید امنیتی علیه ایران محسوب می‌شود. نگرش کارگزاران سیاست خارجی و امنیتی آمریکا از این جهت اهمیت دارد که به گونه تدریجی سیاست‌های حمایتی خود علیه ایران و در حمایت از سیاست‌های اسرائیل‌محور را ارتقا داده است. در چنین شرایطی طبیعی است که ایران با چالش‌های فزاینده اقتصادی و راهبردی روبه‌رو شود. 
ابهام امنیتی همواره پیامدهای سیاسی خود را ایجاد خواهد کرد. هر کشوری عموما تلاش می‌کند تا موقعیت خود را در فضای سیاست امنیتی ارتقا دهد. اسرائیل به دلیل سیاست‌های ابهام‌آمیز بایدن، به مزیت نسبی ژئوپلیتیکی برای محدودسازی قدرت منطقه‌ای ایران نائل شده است. به موازات چنین شرایطی، دیپلماسی هسته‌ای ایران به نتیجه مطلوب برای حل چالش‌های باقیمانده نائل نگردیده و این امر منجر به بازتولید نگرانی‌هایی در ساخت اجتماعی و راهبردی ایران گردیده است. 
در چنین شرایطی ایران ناچار خواهد بود تا بازدارندگی خود را در برابر سیاست تهدید و الگوی کنش ابهام‌آمیز آمریکا و اسرائیل ارتقا دهد. بازدارندگی به‌عنوان تنها ابزار ایران در برابر تهدیداتی است که مشاور امنیت ملی بایدن در موسسه واشینگتن برای مطالعات خاورمیانه بیان داشته است. چنین سیاستی به گونه اجتناب‌ناپذیر نتیجه مطلوبی برای اهداف راهبردی و دیپلماتیک ایران ایجاد نمی‌کند. سیاست محدودسازی قدرت ایران به موازات چالش‌های امنیتی فراگیر، به گونه اجتناب‌ناپذیر منجر به فرسایش قابلیت و قدرت ایران در محیط منطقه‌ای می‌شود. برای عبور از چنین شرایطی جمهوری اسلامی نیازمند هشدار تاکتیکی برای بازدارندگی در برابر سیاست‌های تهاجمی اسرائیل خواهد بود.