فردای اقتصاد: یکی از ریشههای افت نتایج تحصیلی دانشآموزان به کاهش سرانه بودجه و معلم طی دهه گذشته برمیگردد. پشت پرده این موضوع هم تا حد زیادی رشد اقتصادی ناچیز کشور و افت درآمدهای نفتی دولت تحت اثر تحریمها وجود دارد که دست دولت را برای تأمین بودجه کافی بسته است. البته همچنان درباره کیفیت تأمین آموزش توسط دولت و همچنین سهم مناسب آموزش عمومی از بودجه میتوان تردیدهایی مطرح کرد. ضمن این که شرایط نابهسامان اقتصادی از طریق افت توان خانوارها در سرمایهگذاری روی تحصیلات فرزندان هم روی نتایج تحصیلی اثر منفی گذاشته است. با این حال، در این گزارش روی آموزش دولتی متمرکز میشویم.
همانطور که فردای اقتصاد پیشتر در گزارشی نشان داد، آخرین گزارش از عملکرد دانشآموزان ایرانی در آزمون بینالمللی پرلز نشان از افت کیفیت تحصیلات ابتدایی در ایران طی ده سال اخیر میدهد. به طوری که میانگین نمره دانشآموزان شرکتکننده -که عموماً کلاس چهارم را تمام کردهاند- در زمینه خواندن و درک متن در ۲۰۱۶ پایینتر از ۲۰۱۱ و در ۲۰۲۱ پایینتر از ۲۰۱۶ بوده است. نمودار زیر از گزارش یادشده این موضوع را نشان میدهد.
بخوانید:آموزش عمومی در ایران چقدر از جهان عقب است؟
ریشه بودجهای افت تحصیلی
بخشی از علت افت تحصیلی میتواند به هزینه سرانه دانشآموزان برگردد. در سالهای اخیر با وجود افزایش سالانه جمعیت دانشآموزان، بودجه آموزش و پرورش نتوانسته همراه آن افزایش یابد و در نتیجه ارزش واقعی (تورمدررفته) بودجه سرانه هر دانشآموز کاهش یافته است. نمودار پایین این موضوع را نشان میدهد.
بسیاری معتقدند عرضه آموزش عمومی (آموزش ابتدایی و متوسطه) به عنوان یک «کالای عمومی» جزء وظایف دولتهاست. به هر صورت، در ایران این موضوع همواره به عنوان وظیفه دولت پنداشته شده است. اما درجازدن رشد اقتصادی دهه اخیر به همراه تحریمهای نفتی باعث شده دولت در تأمین بودجهاش با مشکل مواجه باشد. بنابراین بخشی از معضل کاهش سرانه بودجه دانشآموزان به این برمیگردد که اقتصاد کشور از رونق افتاده است و درآمد نفتی دولت هم به خاطر روابط بینالمللی که دارد، کاهش چشمگیری یافته است.
موضوع دیگر به تخصیص بودجه برمیگردد. حالا که دولت در تنگنای بودجهای بیشتری قرار گرفته، کدام بخشها را مهمتر میداند و از بودجه کدام بخشها کم میکند؟ مثلاً با آن که آموزش عمومی میتواند جزء وظایف دولت باشد، اما پرداخت بودجه به دستگاههایی که در اقتصاد مداخله میکنند، یا دستگاههایی در حوزه فرهنگ که اهمیتشان به هیچ وجه به اندازه آموزش عمومی نیست، درست به نظر نمیرسد. حتی در بین امور آموزش و پژوهش هم همانطور که نمودار زیر نشان میدهد، به اندازه تقریباً نیمی از بودجه آموزش و پرورش، امور غیر از آن وجود دارد که شش درصد از بودجه میشود. این که چقدر دولت باید در اموری مثل آموزش عالی و حوزههای پژوهشی خرج کند، پرسشی چالشبرانگیز است که به ویژه در تنگنای بودجهای این سالها اهمیتی دوچندان پیدا کرده است.
علاوه بر این موضوع، طبق نمودار زیر، تعداد دانشآموزان نسبت به معلمان افزایش قابل توجهی داشته است. این موضوع هم میتواند به کاهش کیفیت تحصیل دامن زده باشد. نسبت تعداد معلمان به دانشآموزان در دهه ۹۰ از حدود ۲۰ تا ۲۱ به حدودو ۲۸ تا ۲۹ افزایش پیدا کرده است. آمار ۲۹ دانشآموز به ازای هر معلم به خودی خود کیفیت پایین مدارس دولتی را نمایش میدهد.