شروع کسبوکاری مثل فروش لیموناد آسان است. تنها چیزی که نیاز دارید مواد اولیه و یک استَند است. ما میگوییم که برای این «صنعت» موانع ورود کم است. اگر ترجیح میدهید به جای آن یک نیروگاه هستهای بسازید، شروع به کار آن قدر سخت است که برای اکثر مردم، میتوانیم آن را تقریبا غیرممکن بدانیم. به عبارت دیگر موانع ورود زیاد است. همانطور که احتمالاً حدس زدهاید، موانع ورود به بازار موانعی هستند که کسانی که می خواهند یک کسبوکار راهاندازی کنند با آن روبرو میشوند.
چندین نوع از آن وجود دارد:
یک: موانع قانونی. به عنوان مثال، قوانینی وضع شده است تا اطمینان حاصل شود که هرکسی نتواند نیروگاه هستهای راهاندازی کند.
دو: موانع ناشی از رقبا، مثلاً وقتی برندهای فوقالعاده قوی رقیبتان هستند. فکر میکنید راهاندازی یک موتور جستجو و رقابت با Google چقدر دشوار خواهد بود، وقتی تعداد افرادی که میگویند «من آن را گوگل میکنم» بیشتر است از کسانی که میگویند «آن را جستوجو میکنم».
سه: موانع زیرساختی، مثلاً ساخت راکتورهای هستهای کمی دشوارتر از ساخت غرفه لیموناد است!
چهار: موانع جغرافیایی. مثلاً حفاری برای نفت بسیار میتواند گران تمام شود اگر منابع در دسترسی در نزدیکی شما نباشد.
لیست میتوانست ادامه داشته باشد. نیازی به گفتن نیست که کسب و کارهای موجود در بازار عاشق موانع ورود هستند و حتی برای ایجاد آنها لابی میکنند، در حالی که استارتاپها از آنها متنفرند.
میتوان گفت موانع ورود، موضوعی چالشی است. بین ایجاد آنها برای حمایت از مصرفکنندگان، بهویژه برای صنایع حساس مانند انرژی هستهای یا صنعت هوایی و فراتر رفتن به گونهای که منجر به رقابت کمتر و حتی موقعیتهای انحصاری شود، مرز ظریفی وجود دارد.
۸ تیر ۱۴۰۲ - ۱۸:۴۱
چرا راه انداختن یک لیموناد فروشی راحت است اما ورود به صنعتی مانند تولید برق از انرژی هستهای تقریبا برای مردم عادی ممکن نیست؟ علم اقتصاد در مورد موانع کسب و کار چه میگوید؟