فردای اقتصاد: پس از فرو ریختن دیوار برلین در ۱۹۸۹ این خوشبینی ایجاد شد که جهان وارد چرخهای شده که طی آن آزادی و رواداری بیشتر میشود و در نتیجه آن رفاه بالاتر برای مردم فراهم خواهد شد. اما متاسفانه چنین نشده و تازهترین نظرسنجی اکونومیست از خلقوخوی اجتماعی نتیجهای معکوس نشان میدهد.
منتخب اکونومیست را هر روز در رادیو فردای اقتصاد بشنوید:
رفاه به طور قطع بالاتر رفته است. در سه دهه منتهی به ۲۰۱۹، تولید جهان بیش از چهار برابر شده و حدود ۷۰ درصد ۲ میلیارد نفری که در فقر مطلق بودند از این وضع خارج شدهاند. آزادی شخصی و روامداری اما مسیر متفاوتی رفتهاند. بسیاری از مردم جهان همچنان به باورهای سنتی اعتقاد دارند. هرچند آنها حالا بسیار ثروتمندتر شدهاند، اما عموما یک «ما و دیگری» در ذهن دارند و دیگری را کمارزش میدانند. طرح چنین ایدههایی از سوی حاکمان مستبد و دیکتاتورها اصلا چیز غیرعادی نیست، اما نکته شوکهکننده این است که بسیاری از مردم آنها نیز مشابه حاکمانشان میاندیشند.
نظرسنجی ارزشهای جهان هر پنج سال یک بار انجام میشود. آخرین نتایج مربوط به پاسخ ۱۳۰ هزار نفر از ۹۰ کشور مختلف بوده است. یکی از دلایل عقبگرد ارزشهای جهانی، کشورهایی مثل روسیه و گرجستان هستند که قبلا روامدارتر بودند و حالا به سمت باورهای سنتی رفتهاند. گروههای ضدلیبرال در کشورهایی مثل مصر و مراکش در حال گسترش هستند. همچنین، در کشورهای مسلمان و ارتودکس، فردگرایی یا سکولار بودن محبوبیت بیشتری نسبت به نسلهای قبلی ندارد. در مقابل، جوانان در کشورهای شمال اروپا و آمریکا در مسیری کاملا معکوس و غیرسنتی پیش میروند.
در ظاهر به نظر میآید آنچه حزب کمونیست چین میگوید که «ارزشهای جهانشمول» بیمعنا هستند درست است. شی جینپینگ میگوید روشنفکران سفیدپوست غربی میخواهند ورژن خودشان از آزادی و دموکراسی را به مردم دیگر کشورها تحمیل کنند و نوعی «نئوامپریالیسم» را راه انداختهاند.
با این حال، نظرسنجی یک نکته زیرکانه دارد که گوشزد میکند بر خلاف ادعای چینیها، ارزشهای جهانی بیش از گذشته معتبر شدهاند. نتایج مشابه مشاهده چینیهاست که مردم امنیت میخواهند. بنابراین، مردمی که احساس تهدید میکنند به خانواده، قوم یا گروههای ملی پناه میبرند و همزمان سنتها و مذهب موجب تسلی آنها میشود.
این همان چیزی است که تلاش محکوم به شکست آمریکاییها در ایجاد دموکراسی در عراق و افغانستان یا ناکامی بهار عربی را رقم زد. برخلاف آنکه فروپاشی دولتها در اروپای شرقی و مرکزی به دلیل عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو به امنیت منجر شد، سقوط دیکتاتورها در خاورمیانه و افغانستان به بیقانونی و آشوب انجامید. در نتیجه، مردم به دنبال امنیت در قبیله یا قوم خود گشتند و بعضا برای احیای نظم از بازگشت دیکتاتورها استقبال کردند.
نکته زیرکانه دیگر که ادعای چینیها در نظر نمیگیرد آن است که بعضی از سیاستمداران سودجو با مهندسی کردن ناامنی، از آنجایی که میدانند مردم امنیت را ترجیح میدهند، حکومت خودکامگان را تقویت میکنند. مثال پوتین در جنگ اوکراین برای پوشش ضعف اقتصادی.
به هر ترتیب، نتایج نظرسنجی از شیلی تا ژاپن نشان میدهد هر جا مردم احساس امنیت میکنند، تمایلشان به روامداری و ارزش نهادن به فردیت بیشتر میشود. چنین ویژگی هیچ ارتباطی به غربی بودن کشور ندارد. بنابراین، سوال اینجاست که چه کار باید کرد که مردم احساس امنیت کنند.
پاسخ چنین مسیری، حاکمیت قانون است که جوامع را به رفاه میرساند. لیبرالیسم کلاسیک، نه اولترالیبرال فرانسوی یا پروگرسیو لیبرالیسم چپها، بر پایه روامداری، آزادی بیان و فردیت استوار است. محافظهکاران با مقاومت در برابر تغییر، انقلابیون با تحمیل اجباری تغییر و دیکتاتورها با تحمیل عقاید یک حزب یا در مورد چین یک فرد جوامع را به آنچه باید باشد هدایت میکنند. حال آنکه، لیبرالها به دنبال تغییر از طریق ایجاد اجماع و با توسل به بحث منطقی و تغییرات پایدار هستند. هیچ راه بهتری برای تغییر وجود ندارد.
ارزشهای جهانی خیلی فراتر از یک فضیلت غربی است. آنها یک مکانیزم برای مستحکم کردن جوامع در مقابل ناامنی هستند؛ اما آنچه نظرسنجی ارزشهای جهانی نشان میدهد این است که آنها به سختی به دست میآیند.