فردای اقتصاد: وقتی نوبت به فهم رشد اقتصادی میرسد، نهادها اغلب بسیار مهم هستند. ابتدا اجازه دهید مفهوم نهادها را تعریف کنیم. وقتی اقتصاددانان از نهادها صحبت میکنند، منظورشان قوانین و مقررات، از جمله حقوق مالکیت، دادگاههای قابل اعتماد و ثبات سیاسی است. منظور آنها همچنین نهادهای فرهنگی از جمله هنجارهای پیرامون صداقت، اعتماد و همکاری است. برای نشان دادن اهمیت همه این نهادها، بیایید به داستانی نگاه کنیم که هم تراژیک و هم حدی است.
حتی از فضا میشود محل زندگی مردم را با خوشههای نور در شب دید. در آخرین ویدیو، ما در مورد واگرایی بزرگ بحث کردیم. واگرایی در این مثال به قدری چشمگیر است که حتی از فضای خارج نیز قابل مشاهده است. در یک طرف، کره جنوبی قرار دارد، یک اقتصاد پیشرفته و مدرن، مکانی بسیار دلپذیر برای زندگی، بازدید، یا کار. و در سوی دیگر کره شمالی قرار دارد؛ عمدتا تاریکی، به استثنای پایتخت، پیونگ یانگ، جایی که نخبگان حاکم در آن زندگی میکنند.
دلیل پشت این واگرایی چیست؟ تقسیم کره به دو کشور مجزا یک آزمایش طبیعی تقریباً کامل برای نشاندادن قدرت نهادها ارائه میدهد. در اصل، دو کره اساساً مردم یکسان، فرهنگ یکسان، زبان یکسان، تاریخ یکسان و اقتصادهای تقریباً مشابهی داشتند. حتی بخش شمالی مقداری ثروتمندتر بود. اما، با شروع پس از جنگ جهانی دوم، دو کره در مسیرهای نهادی بسیار متفاوتی قرار گرفتند. کمونیسم بر کره شمالی تحمیل شد، اما کره جنوبی، به طور کلی، به سرمایهداری و تقریباً اقتصاد بازار آزاد ختم شد. پس چه اتفاقی افتاد؟ همه چیز به انگیزهها برمیگردد. نهادهای مختلف انگیزههای متفاوتی ایجاد میکنند. در کره جنوبی، انگیزه غالب همکاری تجاری بود. کارآفرینان کالاها و خدماتی را که مصرف کنندگان میخواستند تولید می کردند. و اگر موفق می شدند، اجازه کسب سود و حفظ آن سود را داشتند. از طرف دیگر، کسبوکارهایی که موفق نبودند اجازه ورشکستگی داشتند، بنابراین سرمایه مجدداً به محلهای با ارزشتر تخصیص داده میشد. و جامعهای بر اساس همکاری و اعتماد و معامله تجاری صادقانه تکامل یافت. بنابراین طی چند دهه آینده، مردمان کره جنوبی به تولیدکنندگان و صادرکنندگان عمده خودرو، مانند هیوندای، تولیدکنندگان موسیقی در مقیاس جهانی تبدیل شدند -من از گوش دادن به کیپاپ لذت میبرم- فیلمهای کرهجنوبی آسیا را غرق در طوفان کردهاند و این مکان اصلیای است که زنان برای خرید لوازم آرایشی با کیفیت بالا به آنجا میروند. این یک اقتصاد بازار با عملکرد بسیار خوب است که به تقاضاهای مصرف کنندگان پاسخ می دهد و استاندارد زندگی در کره جنوبی کاملاً به یک کشور توسعه یافته شباهت دارد.
در مقابل، در شمال، یک دولت توتالیتر وجود دارد که در آن اقتصاد به طور متمرکز برنامهریزی و هدایت میشود. این قوانین به این معنی بود که اکثر مردم آزادی راهاندازی کسب و کار را نداشتند. آنها اجازه نداشتند سودی که به دست آورند را برای خودشان نگه دارند. قیمتها کنترل شده است. سرمایه توسط حزب کمونیست تخصیص مییابد، بنابراین انرژی انسانها صرف این میشود که بر سیاست تأثیر بگذارد، تا افرادی را که دوستشان ندارید به عنوان دشمنان سیاسی یا دشمنان دولت معرفی کنند.
نتیجه نهایی غم انگیز بود. و در طول چند دهه گذشته، دورههایی از گرسنگی و قحطی وجود داشته است، زیرا قیمتها و حقوق مالکیت انگیزه مناسبی را به کشاورزان نمیداد تا غذای کافی برای تغذیه مردم تولید کنند. در اصل، کره شمالی یک کشور نظامی شده است که در آن مردم در ترس زندگی می کنند. اقتصاد کره شمالی آنقدر توسعه نیافته است که در شب، به معنای واقعی کلمه کاملاً تاریک است: معجزه رشد و فاجعه رشد، روشنایی و تاریکی. این یک مثال افراطی است، اما نمونهای است که به روشنشدن اهمیت نهادها کمک میکند. حالا بیایید به نقشه برگردیم. میخواهیم به چیز دیگری اشاره کنیم که می توانید در این تصویر از زمین در شب ببینید. مردم به طور تصادفی در سطح زمین پخش نمیشوند. در عوض، آنها تمایل دارند در مناطق خاصی جمع شوند. میتوانید ببینید کجاها؟ در قسمت بعدی ببینید.
منبع: Marginal Revolution University