در ۱۰ مارس ۲۰۲۳، پس از هفت سال قطعی روابط، مقامات عربستان سعودی و ایران با میانجیگری جمهوری خلق چین برای احیای روابط دیپلماتیک به توافق رسیدند. به طور کلی این توافق که به ایران و عربستان سعودی فرصت میدهد تا سفارتهای خود را بازگشایی کنند، نشاندهنده یکی از برجستهترین تغییرات در دیپلماسی خاورمیانه طی سالهای اخیر است. در سایر کشورهای منطقه نیز این اعلام عادیسازی روابط، خوشبینی محتاطانهای را برانگیخت.
عادیسازی روابط بین عربستان سعودی و ایران، همراه با گزارشهایی مبنی بر احتمال عادیسازی روابط ریاض و تلآویو، میتواند نشانههایی از تغییر روندهای منطقهای در آینده قابل پیشبینی باشد. تعدادی از کشورهای عربی آشکارا اتحاد با اسرائیل را به عنوان یک ضرورت مبرم برای رویارویی با برنامه هستهای و نیز نفوذ منطقهای ایران میدانند. این تصور، محرک اصلی چند کشور عربی بود که پیمان ابراهیم را با میانجیگری ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ امضا کردند. اسرائیل مدتها امیدوار بود که ایران را منزوی کند. حال اما احیای روابط ایران و عربستان، امیدهای اسرائیل برای تشکیل یک اتحاد امنیتی منطقهای علیه ایران تضعیف کرد. این اتفاق نشان میدهد در حالی که سایر کشورهای خاورمیانه ممکن است ایران را به عنوان یک تهدید ببینند، اما آنها سود کمی در انزوا و مخالفت با تهران میبینند. تصمیم عربستان یادآور این روایت مسلط است که همسایگان ایران در حوزه خلیج فارس، تهران را به عنوان یک همسایه دردسرساز میبینند که با این وجود باید با آن تعامل نیز خواهند داشت.
تحلیل وضعیت
یک سوال مهم این است که تا چه اندازه احیای روابط تهران و ریاض به مدیریت بحرانها و حلوفصل مناقشات در خاورمیانه کمک خواهد کرد؟ در وضعیت کنونی ممکن است روند تحولات به سمت دیگری متمایل شود. هفتههای پس از توافق شاهد تحرکاتی در زمینه طیفی از مسائل طولانیمدت از جنگ یمن گرفته تا مسائل حوزه انرژی بودهایم. این ترجیحات اولیه ایران و عربستان در ابتدای روند عادیسازی، برداشت و تعریف دشمن در نگاه اسرائیل را تا حدی مخدوش کرده و نگاههای جدی را درباره توافق ابراهیم به وجود آورده است. تأثیر عربستان سعودی بر امضاکنندگان کنونی توافقنامه، به ویژه آنهایی که دارای منافع مالی و استراتژیک با پادشاهی هستند، نباید دستکم گرفته شود. حتی میتوان حدس زد که کشورهایی مانند مصر، بحرین و مراکش ممکن است از عربستان سعودی پیروی کنند و در جهت بهبود روابط با ایران تلاش کنند. به عنوان مثال، مراکش و اردن بهشدت به کمک نظامی عربستان متکی هستند، همانطور که اقتصاد مصر به طور فزایندهای به کمک عربستان و بازیگران عرب خلیج فارس وابسته است.
از سوی دیگر نشانههای پیشرفت در پروندههای یمن و سوریه ممکن است نشاندهنده جدیت ایران در تلاشهای آشتیجویانه با همسایگان خود باشد. اتفاق نظر وجود دارد که حداقل در حال حاضر، نه ایران و نه عربستان سعودی در مقایسه با موضوع یمن یا سوریه، توجه زیادی به بحران لبنان نخواهند داشت. با این حال، ایران ممکن است از یک توافق صلح تاکتیکیتر با عربستان سعودی پیروی کند تا به خود اجازه دهد بر بحران تحریمها و موانع اقتصادی خود پیش از بازگشت به روشهای قدیمی خود غلبه کند. در همین حال، لفاظیهایی که تا کنون بر اساس توافقنامه ابراهیم ساخته شده بود، مبنی بر معرفی ایران بهعنوان دشمن اصلی، در حال شکستن است. کشورهای عربی پس از توافق عربستان سعودی به توسعه و گرم شدن روابط با ایران ادامه میدهند و احتمالا دیدگاه خود را نسبت به دولت راستگرای بنیامین نتانیاهو و نیز سیاست منفعلانه جو بایدن در قبال مسائل خاورمیانه تغییر میدهند.
متغیر اسرائیل
رهبران اسرائیل برای سالها ایران را یک تهدید وجودی میدانستند و عربستان سعودی را یک شریک بالقوه در نظر میگرفتند. آنها امیدوار بودند که ترسهای مشترک از تهران ممکن است به ایجاد روابط رسمی با ریاض کمک کند. خبر نزدیک شدن رقبای دیرینه منطقهای یعنی عربستان سعودی و ایران شوک قابل توجهی به معادلات خاورمیانه وارد کرد و ضربه نمادینی به بنیامین نتانیاهو نیز تحمیل کرد که تهدید ناشی از تهران را اولویت دیپلماسی خود قرار داده است. باید توجه نمود که یکی از بزرگترین پیروزیهای نتانیاهو در سیاست خارجی، توافقات عادیسازی روابط با میانجیگری ایالات متحده در سال ۲۰۲۰ با چهار کشور عربی بود که بخشی از یک فشار گستردهتر برای منزوی کردن ایران در منطقه بودند. توافق عادیسازی اسرائیل با عربستان سعودی، قدرتمندترین و ثروتمندترین کشور عربی، به هدف ارزشمند نتانیاهو یعنی تغییر شکل معماری منطقهای و تقویت جایگاه اسرائیل کمک شایان توجهی میکند. اما درحالیکه روابط پنهانی بین اسرائیل و عربستان سعودی افزایش یافته است، پادشاهی سعودی اعلام کرده است که قبل از حلوفصل نهایی مناقشه اسرائیل و فلسطین، اسرائیل را رسما به رسمیت نمیشناسد.
در سوی دیگر ماجرا، اکثر جمعیتهای عرب منطقه به پرورش احساسات ضد اسرائیلی ادامه میدهند که با سالها گفتمان پانعربیسم و قرابت قابل توجیه با فلسطینیها و آرمان آنها تقویت شده است. به موازات این روند، دولت راستگرای نتانیاهو شرکای عرب خود را در موقعیت حساسی قرار داده است که آنها نیاز دارند افکار عمومی را بدون عقبنشینی از خواستههای خود در ارتباط با مسئله فلسطین راضی کنند. این معضل، همراه با صفبندی مجدد سعودیها، منجر به احتمال دورهای از سستی پیرامون آینده پیمان ابراهیم شده است. با توجه به پتانسیل همکاری اقتصادی و نظامی بین اسرائیل و دوستان جدید عرب، احتمال ارتقای شرکای پیمان ابراهیم، آن هم زمانی که یک دولت میانهروتر قدرت را در اسرائیل باز پس گیرد، بسیار محتمل است. با توجه به این عوامل، کشورهای عربی، اگر به خوبی مورد توجه قرار گیرند، ممکن است از دوگانگی فراتر رفته و رویکرد عملگرایانهتری را دنبال کنند تا منافع ایشان هم با اسرائیل و هم ایران متعادل شود. رهبری سیاسی اسرائیل، ایران و بهویژه برنامه هستهایاش را بهعنوان تهدید استراتژیک اصلی برای دولت یهود میبیند و تلاش کرده است از طریق تحریمهای بینالمللی و انزوای دیپلماتیک و همچنین یک تهدید نظامی معتبر با آن مقابله کند. برای این منظور، اسرائیل همکاری با غرب و کشورهای عربی خلیج فارس را ترجیح میدهد، اما همچنین عزم خود را برای اقدام به تنهایی در صورت نیاز نشان میدهد.
اسرائیلیها توافق عادیسازی روابط تهران و ریاض را با نگرانی دنبال میکنند. مقامات اسرائیلی نگراناند که توافق عربستان و ایران ممکن است تلاشهای اسرائیل برای ایجاد ائتلاف منطقهای ضد تهران، محرکهای اصلی توافق ابراهیم و در نهایت عزم اسرائیل برای اضافه کردن عربستان سعودی به کشورهایی که روابط خود را با آنها عادی میکند، متوقف کند. آنها چشمانداز نقش کمتر ایالات متحده در منطقه را به ویژه نگرانکننده میدانند. چین که در چند سال گذشته یک خط حیاتی سیاسی و اقتصادی برای تهران ایجاد کرده است، ممکن است خلأ بعدی را ایجاد کند. اقدام اخیر عربستان سعودی برای حضور در سازمان همکاری شانگهای که ایران نیز در آن عضویت دارد، میتواند بر نگرانی اسرائیل بیفزاید، همانطور که تصمیم اخیر سعودی برای میزبانی از هیئت حماس پس از سالها اصطکاک، میتواند وضعیت را برای برنامههای اسرائیل پیچیده کند.
در صحنه داخلی اسراییل که به دنبال طرح جنجالی اصلاحات قضایی دچار شکاف سیاسی شده و اعتراضات خیابانی به طرحهای دولت راستگرای نتانیاهو شکل گرفته است، سیاستمداران اردوگاه رقیب از نزدیکی پادشاهی سعودی و ایران به عنوان فرصتی برای انتقاد از نتانیاهو استفاده کردند و او را متهم به تمرکز بر برنامههای شخصی خود به هزینه روابط بینالمللی اسرائیل کردند. برای سیاستمداران هم در دولت و هم در اردوگاه اپوزیسیون، این احیای روابط تهران و ریاض تاکید کرد که چگونه آشفتگی سیاسی داخلی خطر منحرف کردن توجه اسرائیل را از نگرانیهای فوریتر دارد.
با وجود پیامدهایی که بر اعتبار نتانیاهو وارد شده است، اما برخی کارشناسان تردید دارند که این تنشزدایی به برنامههای سیاست خارجی اسرائیل آسیب جدی برساند. عربستان سعودی و ایران رقبای منطقهای خود باقی خواهند ماند، حتی اگر سفارتخانههای خود را در پایتختهای یکدیگر باز کنند. عربستان سعودی نیز میتواند مانند امارات متحده عربی روابط خود را با اسرائیل تعمیق بخشد، درحالیکه روابط تجاری خود را با ایران حفظ کرده است. باید توجه نمود که فراتر از بیانیههای سیاسی، این احیای روابط کاملا برای منافع اسرائیل فاجعهآمیز یا غیرمنتظره نبوده است؛ چرا که از مدتها قبل مشخص بود ریاض در حال مذاکره با تهران است و گامهای جدی برای احیای روابط برداشته شده است.
جمعبندی
برآیند وضعیتها و روندها بیان میکنند که کاهش شدت رقابت منطقهای ممکن است با هدایت گامهای سیاسی تهران و ریاض به سمت کاهش درگیریهای اصلی منطقهای کمک کند، اما چشمانداز راهحلهای نهایی ضعیف است. نزدیکی روابط ایران و عربستان ممکن است نگرانیهای امنیتی برخی کشورهای منطقه را کاهش دهد، اما ادامه وضعیت فعلی مرتبط با برنامه هستهای ایران، برداشتهای منفی برخی از همسایگان از جمله عربستان سعودی و بهرهبرداری تلآویو از این وضعیت را کاهش نمیدهد. به طور قطعی مشخص نیست اسرائیل چه واکنش راهبردی نشان خواهد داد. با این حال، سکوت کوتاهمدت منطقهای ناشی از نزدیکی روابط عربستان و ایران، میتواند اقدامات یکجانبه اسرائیل را سختتر کند. این واقعیت را نیز اضافه کنیم که سیاستگذاران اسرائیلی درگیر چالشهای سیاسی و حقوقی داخلی ناشی از مسئله اصلاحات قضایی هستند و ممکن است زمان کمی برای فرموله کردن یک پاسخ موثر به توافق عربستان و ایران داشته باشند.
با تمام این تفاسیر، حتی اگر روابط بین عربستان سعودی و ایران تا حد معناداری بهبود یابد، هدف اصلی سیاست خارجی اسرائیل، عادیسازی روابط با ریاض خواهد بود. برای اسرائیل، این یک بازی با حاصل جمع صفر نیست. اسرائیل و ایالات متحده تا کنون نشان دادهاند که تنشزدایی ایران و عربستان را مانعی برای بهبود روابط اسرائیل و عربستان نمیدانند، حتی اگر چنین تحولی فعلاً دور از دسترس به نظر برسد. در واقع، اگر موانعی در این مسیر وجود داشته باشد، از سوی ایران نیست، بلکه از خواستههایی است که سعودیها از آمریکا در ازای عادیسازی روابط با اسرائیل و نیز از اقدامات و لفاظیهای ضد فلسطینی دولت دست راستی اسرائیل از آمریکا کردهاند. بهای عادیسازی ریاض شامل تضمینهای امنیتی و حمایت واشنگتن در توسعه یک برنامه هستهای غیرنظامی است، اما رفتارهای اخیر اسرائیل با فلسطینیها، همچنان به چشم میخورد و این موضوع هزینه سیاسی عادیسازی روابط برای رهبران سعودی را افزایش میدهد که این روند تنشزا در مجموع به سود تهران نیز هست.
در نهایت باید بیان کرد که میزان اثرگذاری اسرائیل بر روابط ایران و عربستان بستگی به چند روند مشخص دارد. نخست اینکه تهران و ریاض تا چه حدی برای ایجاد یک روابط صلحآمیز و گرم جدی هستند؟ دوم اینکه مسئله فلسطین به چه سمت و سویی برای ترغیب ریاض به پروژه عادیسازی روابط با تلآویو خواهد رفت؟ گو اینکه بعید است در آینده نزدیک چنین اتفاقی رخ دهد. موضوع سوم نیز به چگونگی نقش ایالات متحده در تامین خواستههای امنیتی ریاض در مسیر عادیسازی روابط تلآویو با ریاض بر میگردد. مورد نهایی و مهمتر نیز آینده پیچیده پرونده هستهای ایران است که از یک سو عامل مهمی در روند روابط تهران و ریاض به شماره آمده و از سوی دیگر بر کیفیت تصمیمات اسرائیل نیز تاثیر مشخص و قابل توجه دارد.