قفقاز گرچه منطقهی کوچکی است ولی در عین حال معادلات آن در سالهای اخیر پیچیده شده است. در گذشته؛ زمانیکه شوروی سقوط کرد، در جمهوریهای سابق این کشور منازعاتی حل نشده باقی ماند. از جمله مثلا در آسیای مرکزی میان قرقیزستان و تاجیکستان یا در قفقاز بین آذربایجان و ارمنستان و همینطور در شرق اروپا. این منازعات حل نشد و به مرور زمان با تغییر شرایط شکل جدیدی به خود گرفت. مناقشه قفقاز نیز از جمله این موارد است که از دیرباز وجود داشته و در زمان اتحاد جماهیر شوروی فریز شده بود. بعد از دوران جنگ سرد هم وقتی ارمنستان قرهباغ را اشغال کرده و با حمایت روسیه توانست آن را نگه دارد، این بحران به نوعی فریز شده باقی ماند. چرا که منافع روسیه ایجاب میکرد که بحران موجود، سر باز نکند. اما به مرور زمان شرایط به نحوی دیگر تغییر کرد مثلا اینکه آذربایجان خود را از لحاظ نظامی قویتر کرد. اما در این منازعه نقش ترکیه هم قابل توجه است. ترکیه مخصوصا بعد از سال ۲۰۱۰ و نزدیک شدن به روسیه تلاش کرد حضور خود را در قفقاز جنوبی را پر رنگتر کند. موضوع مهم دیگر به جنگ روسیه و گرجستان در سال ۲۰۰۸ بر میگردد که تاثیرات خود را بر منطقه قفقاز گذاشت.
چتر حمایتی روسیه بر ارمنستان
ارمنستان در تمام این سالها از لحاظ امنیتی و سیاسی تحت چتر حمایتی تمام عیار روسیه قرار داشت. در واقع در جمهوریهای سابق شوروی هیچ یک از جمهوریها به اندازهی ارمنستان به روسیه نزدیک نبودند. به این ترتیب که مرزهای ارمنستان توسط نیروهای امنیتی روسیه کنترل شده و روسیه پایگاه نظامی در این کشور داشته است. از طرفی باید بدانیم که ارمنستان موقعیت ژئوپلیتیکی ضعیفی دارد، کشوری بنبست است که به دریا راه نداشته و در همسایگی دو کشوری قرار گرفته که با هر دو مشکل تاریخی، هویتی و قومی دارد. مشکلاتی که در غرب با ترکیه و در شرق با آذربایجان از دیرباز وجود داشته است. طبعا این وضعیت منجر به آن شد که مناقشهی قرهباغ شکل پیچیدهای به خود بگیرد، از آن سو در دورههایی شاهد آن بودیم که بازیگران غربی به طور مشخص فرانسه و در مقطع کوتاهی آمریکاییها تصمیم گرفتند که وارد مناقشهی قرهباغ شوند. ارمنستان به دلیل اینکه از لحاظ دینی مسیحی بوده و جزو مسیحیان ارتودوکس است؛ از گذشته یک لابی قدرتمند در آمریکا و اروپا داشته و توانسته بود از این لابی استفاده کرده و به کشورهای غربی در جهت فریز کردن بحران فشار بیاورد؛ موضوعی که با منافع روسیه سازگار بود. اما در سال ۲۰۲۰ جنگی رخ داد که مناسبات را به هم زد. اسنادی که اکنون منتشر شده نشان میدهد این جنگ با اطلاع روسیه رخ داده است. روسیه به دلایل مختلفی از جمله نارضایتی از عملکرد نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان در صدد جلوگیری از چنین جنگی بر نیامد. نکته مهم این است که همواره روسیه اصلیترین و تعیینکنندهترین بازیگر در صحنهی قفقاز جنوبی بوده است. این در حالی است که بعد از جنگ اوکراین نسبت به گذشته ضعیفتر شده است. پرسش این است که اکنون روسیه در مواجهه با مسایل قفقاز چه خواهد کرد؟ باید بدانیم که روسیه در قفقاز جنوبی منافع متضادی دارد. این منافع متضاد مانع از آن شده که این کشور یک سیاست روشن و قطعی در این زمینه اتخاذ کند. روسیه از طرفی در سالهای اخیر به ترکیه و جمهوری آذربایجان نزدیک شده و نمیخواهد آنها را ناراضی کند و از طرف دیگر جمهوری ارمنستان هم همچنان اصلیترین و نزدیکترین متحد روسیه بوده که نمیخواهد آن را از دست بدهد. اما روسیه در ارمنستان با مشکلی دیگر هم مواجه بوده و آن نخستوزیر آن کشور یعنی نیکول پاشینیان است که در یک روند دموکراتیک بر سر کار آمده و روسیه میخواهد وی بر سر کار نباشد. در واقع تمایل روسیه بر این است که از یک سو ارمنستان را حفظ کند و از سوی دیگر پاشینیان بر سر قدرت نباشد.
از سوی دیگر باید توجه داشت بعد از جنگ اوکراین، باز شدن راههای مواصلاتی و حتی کریدور زنگزور هم برای روسیه اهمیت یافته است. روسیه برای دور زدن تحریمها به این کریدور نیاز دارد چون این راه برای روسیه راه زمینی نزدیکی است. در عین حال با توجه به اینکه ترکیه اعلام کرده تحریمهای غرب علیه روسیه را اعمال نخواهد کرد، فرصت خوبی فراهم میشود برای اینکه روسیه بتواند از طریق راههای مواصلاتی قفقاز جنوبی تحریمها را دور بزند. نکته مهم دیگر این است که باز شدن این کریدور با رضایت ایران و ارمنستان همراه نیست و این موضوع مورد توجه روسیه قرار دارد. از سوی دیگر در بحث نفت و گاز هم روسیه به هماهنگی با آذربایجان نیاز دارد. چرا که برای روسیه بهتر است که آذربایجان نفت و گاز بیشتری به اروپا نفروشد و اروپا را از وابستگی به انرژی روسیه کاملا رها نکند. بنابراین مشخص است که در قفقاز جنوبی روسیه به عنوان اصلیترین بازیگر دارای منافع متضادی بوده و این منافع متضاد پیگیری یک سیاست شفاف و روشن و قابل پیشبینی را دشوار کرده است.
البته عادت دیپلماتیک روسها هم دیپلماسی مخفیانه است. در گذشته هم در موضوعاتی مانند تقسیم منابع دریای خزر شاهد آن بودیم که روسیه با کشورهای ساحلی دریای خزر توافقهای محرمانهای را امضا کرد که بعضی از آنها علیه کشورهای دیگر بود. لذا در این مورد هم پیشبینیها بر این است که روسیه سعی کند با دیپلماسی پنهان به نوعی کار را پیش ببرد که هم ارمنستان را در مدار نفوذ خود نگه دارد، هم آذربایجان و ترکیه را ناراحت نکند و هم ایران را به نوعی راضی نگه دارد. در نظر داشته باشید که روسیه تمایل دارد به نحوی مانع از نفوذ فرانسه در قفقاز و ارمنستان شود. همینطور تلاش روسیه بر این این است که آمریکا امکان نفوذ بیشتر بر قفقاز جنوبی پیدا نکند. به هر حال شرایط قفقاز جنوبی بیش از همه به معلوم شدن موضع روسیه در این منطقه وابسته است. به نظر میرسد روسیه هم با توجه به جنگ اوکراین و با توجه به جنگ اقتصادی که با غرب دارد در موقعیتی نیست که انرژی و توان دیپلماسی لازم را برای حل این منازعه داشته باشد.
روسیه در جبهه اوکراین به نیروهای زیادی نیاز داشته و گفته میشود که در جریان جنگ، نیروهای خود را از جمهوریهای سابق شوروی، آسیای مرکزی و قفقاز فراخوانده و به اوکراین فرستاده است. در چنین شرایطی روسیه توان و ارادهی لازم را برای حل بحران حاضر ندارد. بنابراین میبینیم با اینکه این کشور تضمین کرده توافق ۲۰۲۰ اجرایی شود ولی با گذر سه سال؛ همچنان سیاست خرید زمان را به عنوان اصلیترین سیاست خود انتخاب کرده و امیدوار است با گذشت زمان این مسئله با مدیریت روسیه و رضایت ترکیه و ایران، حل و فصل شود. اما سوال این است که آیا موفق شود یا نه؟ دربارهی این موضوع تردید جدی وجود دارد. عمدتا به این دلیل که به هر حال شرایط در منطقه به سرعت در حال تغییر است. از یک سو آذربایجان نمیخواهد برتری نظامی خود را بدون استفاده گذاشته به این نتیجه رسیده که دیپلماسی دیگر جواب نمیدهد و از طرف دیگر در داخل ارمنستان هم پاشینیان تمایل دارد این منازعه تاریخی را حل کرده و در عین حال هم با نیروهای طرفدار روسیه که مقابل او هستند مقابله کرده و قدرت را واگذار نمیکند.
لذا در هم تنیدگی و پیچیدگی معادلات در قفقاز موضوع بسیار پیچیده کرده و همه بازیگرانی که سیاستی را در قفقاز دنبال میکنند باید به این پیچیدگی واقف باشند.