فردای اقتصاد: فرصت رشد اقتصادی برای تمام کشورها یکسان نبوده است. در کنار عوامل پرشماری که با رشد اقتصادی مرتبط هستند، جغرافیا از جمله مهمترین عوامل طبیعی بوده که مسیر رشد برخی کشورها را هموارتر کرده و کار بعضی را برای پیشرفت دشوار کرده است. جغرافیا یکی از عوامل مهم توضیحدهنده شکاف اقتصادی میان دو قاره افریقا و اروپاست.
در ادامه سریال سواد حکمرانی اقتصادی، قسمت سوم از بسته رشد اقتصادی به اثر جغرافیا میپردازد. این سریال تلاش دارد پس از ۱۰۰ ویدئوی کوتاه سواد اقتصادی، این بار به شکلی عمیقتر به مسائل ریز و درشت علم اقتصاد بپردازد.
به برخی از بزرگترین و مرفهترین شهرهایی که به آنها سفر کردهاید فکر کنید. بسیاری از آنها چه چیز مشترکی دارند؟ آب. آنها کنار یک ساحل بزرگ یا یک رودخانه اصلی قرار گرفتهاند. این نقشه تراکم تولید ناخالص داخلی را نشان می دهد -یعنی چقدر محصول ناخالص داخلی در هر کیلومتر مربع تولید میشود. میتوانید ببینید که سواحل ایالات متحده و مناطقی که در امتداد رودخانههای قابل تردد هستند، مملو از تولید ناخالص داخلیاند. به همین ترتیب در اروپای غربی، در ژاپن، در امتداد سواحل چین و سواحل استرالیا. چرا این طور است؟ حمل و نقل کالا از طریق آب بسیار ارزانتر از زمین است. آدام اسمیت استدلال میکرد که دسترسی به آب هزینه تجارت را کاهش میدهد و به بازرگانان امکان دسترسی به بازارهای بزرگتر را میدهد. بازارهای بزرگتر هم به نوبه خود به بازرگانان انگیزه بیشتری برای تخصص و نوآوری میدهند.
در نتیجه، تمدن در جایی رشد کرد که تجارت آسانتر بود. حتی امروزه، کشورهایی که محصور در خشکی هستند به طور متوسط فقیرتر از کشورهایی هستند که به ساحل دسترسی دارند. محصورترین قاره در خشکی کدام است؟ این قاره همان قارهای است که فقیرترین کشورها را دارد: آفریقا. اول از همه، آفریقا بسیار بزرگ است. شما می توانید بیشتر ایالات متحده، چین، هند و عمدهای از اروپا را در آفریقا قرار دهید. وسعت زیادی است. دوم، آفریقا محصور در خشکی است. در حالی که آفریقا از نظر وسعت بسیار بزرگتر از اروپا است، اگر فقط خط ساحلی را اندازه گیری کنید، اروپا 2 تا 3 برابر بیشتر از آفریقا خط ساحلی دارد. و از آنجایی که آفریقا بزرگ و محصور در خشکی است، تجارت در آن گرانتر تمام میشود و رشد اقتصادی کندتر شروع میشود. ما از این کاوش در تمدن و جغرافیا دو چیز یاد میگیریم: اول اینکه محصوربودن در خشکی مانند یک تعرفه طبیعی است، یک مالیات طبیعی بر تجارت. و اگر تعرفههای طبیعی برای رشد بد هستند، پس شاید تعرفههای ایجاد شده توسط دولتها هم برای رشد چندان عالی نباشند. دوم، رشد فقط وابسته به سیاستها نیست. بعضی جاها موهبتهای طبیعی دارند که به رونق آنها کمک کرده است. و این هم به ما کمک میکند تا دنیای خودمان را درک کنیم.