در گزارشی که اخیرا اکونومیست درباره اتحادیه ارویا منتشر کرده، آمده است: گسترش اتحادیه اروپا از 27 به مثلا 36 دشوار خواهد بود. اما باید بدانیم که مدتها ایدهی گسترش اتحادیه اروپا غیرفعال بود و کرواسی، تازهترین کشور تازه وارد به اتحادیه یک دهه پیش به آن ملحق شده بود. حالا اما ایده گسترش دوباره در دستور کار قرار گرفت. ماجرا از این قرار است که رهبران سراسر قاره، از جمله اعضای مشتاق جدید قرار است در پنجم اکتبر در شهر گرانادا اسپانیا ملاقات کنند. روز بعد، کسانی که قبلاً عضو بودهاند، قرار است اصلاحات لازم را برای ادامه اجرای نمایش با اعضای بیشتر (و متنوع تر) بیان کنند. این مسیر روند دشواری در پی خواهد داشت. متقاضیان و ماشین اتحادیه اروپا هر دو باید تغییر کنند. تاریخ اعلام شده در سال 2030 برای توسعه کامل، خوش بینانه است، اما ارزش تلاش برای آن را دارد.
رهبرانی که شکل آینده اتحادیه را در نظر میگیرند باید به خاطر داشته باشند که توسعه، موفقترین سیاست آن اتحادیه بوده است. پروژههای بزرگی مانند یورو، بازار واحد و مقررات غولهای فناوری اهمیت دارند، اما بیشتر ارزش آنها از این واقعیت ناشی میشود که دامنه آنها فراتر از فرانسه و آلمان تا فنلاند، یونان، اسلواکی و اسپانیا گسترش مییابد. تصور کنید اگر اتحادیه اروپا چهار کشور هم مرز با منطقه جنگی را در آغوش نگرفته بود، چقدر کمتر در کمک به اوکراین عمل می کرد؟ گسترش بیشتر اتحادیه اروپا میتواند وزن ژئوپلیتیک اروپا را افزایش دهد. همانطور که به نظر میرسد رئیسجمهوری فرانسه، امانوئل ماکرون، که زمانی به توسعه شکاک بود، اکنون به آن اذعان دارد. اتحادیه اروپا دیگر نمیتواند مانند گذشته با به درخواستهای اعضای متقاضی اجازه دهد، بدون اینکه امیدی واقعبینانه به پیوستن آنها وجود داشته باشد. رها کردن همسایگان اروپایی در یک منطقه خاکستری، در را به روی کسانی باز میکند قاره را بی ثبات میکند مانند ودلامیر پوتین، رییسجمهور روسیه.
دشواریهای ادغام بزرگ
البته ادغام هیچ یک از آنها آسان نخواهد بود. گرجستان، مولداوی و اوکراین همگی دارای نیروهای روسی هستند که بخش هایی از خاک خود را اشغال کردهاند (همانطور که آلمان تا سال 1990 این کار را انجام داد). همه کشورهایی که در حال حاضر برای پیوستن به آن شرکت میکنند، توسط Freedom House، یک اندیشکده آمریکایی، تنها «تا حدی آزاد» تلقی میشوند. (ترکیه، گرچه از نظر فنی هنوز نامزد پیوستن به اتحادیه اروپا است، اما افسوس که تا آمادگی فاصله زیادی دارد.)
با آغاز این مأموریت، اتحادیه اروپا باید سه تعهد قاطع را بپذیرد. اولین د ارتباط به ارسال پیام امیدی به متقاضیان است: تا زمانی که آنها اصلاحات لازم برای عضویت شایسته را انجام دهند، اجازه ورود خواهند داشت. وعده مشابهی در سال 2003 به بالکان غربی داده شد، اما به سرعت فراموش شد. متقاضیان باید همچنان همان معیارهایی را داشته باشند که دیگران برای پیوستن به اتحادیه اروپا رعایت کردهاند، به ویژه با حمایت از دموکراسی. شرایط برای پیوستن به یورو باید سختگیرانه باشد. اما به کسانی که با حسن نیت تلاش میکنند باید با پیشرفت در این مسیر کمک بیشتری دریافت کنند. برخی از مزایای عضویت را میتوان به تدریج با ریشه دواندن اصلاحات اقتصادی، از جمله دسترسی به بازار واحد، اعطا کرد. در عین حال، باید روشن بماند که مقصد نهایی، عضویت کامل در اتحادیه اروپا است، نه برزخ در خارج.
تعهد دوم این است که اصلاحات داخلی اتحادیه اروپا نباید الحاق آنهایی را که آماده پیوستن هستند به تعویق بیندازد. بله، اتحادیه باید در عملکرد درونی خود تجدید نظر کند: اتحادیه اروپای بزرگتر اگر به بنبست تبدیل شود، اتحادیه بهتری نخواهد بود. همینطور باید در نظر داشته باشیم که هنگامی که اعضای اتحادیه اروپا به 36 عدد افزایش یابد، عاقلانه نیست که به دولت یک کشور اجازه دهیم اقدام جمعی را وتو کند، همانطور که اکنون در مورد امور خارجی و مالیات این شرایط وجود دارد. سیاست مشترک کشاورزی، که یک سوم بودجه بلوک را میبلعد، به اصلاحات و لاغری شدید نیاز دارد. باید یارانههای زیادی که به الیگارشهای اوکراینی داده میشود متوقف شده. الیگارشهایی که مزارعی را که به اندازه برخی از کشورهای اتحادیه اروپا هستند اداره میکنند. ورود اعضای فقیرتر، بودجه توسعه را از برخی دریافت کنندگان فعلی دور میکند. اما اتحادیه اروپا نباید در را بسته نگه دارد تا زمانی که خانه خود را مرتب میکند.
الزام نهایی این است که از گسترشهایی که در گذشته در اتحادیه اروپا شکل گرفته درس بگیریم. اکثر کشورهایی که برای ورود به اتحادیه اروپا اصلاحات انجام میدهند در مسیر درست باقی میمانند و آزادتر و مرفه تر میشوند. اما تعداد انگشتشماری مسیر بدی را در پیش گرفتهاند: مثلا مجارستان و لهستان از هنجارهای اتحادیه اروپا که در آن عضو شدهاند، سرپیچی کردهاند. اگر اتحادیه اروپا میخواهد شانسی برای تازه واردان با سابقه مدیریتی متزلزل داشته باشد، باید مکانیسمهایی برای مجازات رفتار بد داشته باشد. یک نقطه مناسب برای شروع این است که جلوگیری از بودجه اتحادیه اروپا از رژیمهای بدبین آسانتر شود. این اتفاق به درستی شروع شده است.
چشم انداز استقبال از دسته ای از تازه واردان دلهره آور است. اما اروپا، پس از فکر کردن، به ناشناختههای قبلی جهش کرده و آن را به کار انداخته است. یونان، پرتغال و اسپانیا همگی حدود یک دهه پس از سرنگونی دیکتاتوریهای زشت وارد این اتحادیه شدند و اکنون به عنوان دموکراسیهای قوی رشد میکنند. بین سالهای 2004 و 2007، این بلوک دوازده عضو جدید را به خود جذب کرد که بیشتر آنها زیر یوغ شوروی بودند. این تقریباً تعداد کشورهای اتحادیه اروپا را دو برابر کرد و جمعیت اتحادیه را 27٪ افزایش داد - تقریباً دو برابر آنچه اکنون پیشنهاد میشود. آنچه در آن زمان غیرممکن به نظر میرسید، اکنون به عنوان امری اجتنابناپذیر و حیاتی به یاد میآید.
بیش از هر چیز دیگری، اگر اروپا میخواهد به عنوان یک نیرو در جهان به حساب بیاید، باید نشان دهد که توانایی عمل دارد. به تعویق انداختن توسعه به دلیل دشوار بودن اجرای آن، قاره اروپا و در نتیجه اتحادیه در قلب آن را تضعیف میکند، به ویژه اگر تجاوز امروز روسیه فردا با انزواگرایی آمریکا همراه شود. هر چقدر که شرایط جنگ اوکراین وحشتناک است اما آنها انگیزهای را برای اتحادیه اروپا ایجاد کردهاند که هم بزرگتر و هم بهتر است. اروپا باید راهی برای ساختن آن بیابد.