پروژه برجام در سال ۹۴ و احیای آن در حال حاضر از منظر ایران - اگر نخواهیم بگوییم صرفاً - عمدتاً بعد اقتصادی داشته و همواره از دریچه کاهش فشار تحریم به آن نگریسته شده است. از همین رو میتوان رفتار تیم مذاکره کننده را بر مبنای وضعیت اقتصادی تحلیل کرد.
در این ایام که تیم مذاکره کننده ایرانی پای خطوط قرمز خود محکم میایستد و در برابر زیاده خواهی امریکا مقاومت میکند، به نظر میرسد وضعیت کشور از نظر اقتصادی رو به جلو است. قراردادهایی که با قدرتهای نوظهور بسته شده یا در حال انجام است، تعاملات منطقهای، افزایش حجم ترانزیت و فروش نفت و بالا رفتن قیمت انرژی، همه حکایت از دلیل آرامش مذاکره کنندگان ایرانی در مذاکرات احیای برجام دارد.
این موارد به عاملی تبدیل شدهاند تا تیم مذاکره کننده هستهای ایران با فراغ بال و ایستادگی بیشتر بر خطوط قرمز، مذاکرات را آنطور که مطلوب منافع ملی ایران است به پیش ببرد.
اما پیش از شروع بحران اوکراین، از طرف غربیها منافع اقتصادی ذیل برجام در حاشیه قرار داشت. امریکاییها و اروپاییها، بیش از هر چیزی، مباحث مرتبط با نظام امنیتی منطقه را مدنظر دارند و در تلاشند کاستیها و ضعف خود در منطقه را از طریق دیپلماسی برطرف کنند.
بر این اساس توافق هستهای با ایران از سوی طرف غربی به عنوان یک توافق امنیتی، آن هم برای جلوگیری از بروز رقابت تسلیحات اتمی ادعا میشود. به اعتقاد آنان، برجام توافقی است که در ازای دادن یکسری امتیازات اقتصادی به ایران از هستهای شدن کشورمان و افزایش تنش در منطقه جلوگیری خواهد کرد.
این نکته زمانی اهمیت مییابد که بدانیم منطقه غرب آسیا در نظر امریکا و متحدان اروپایی، به مانند یک تکه پازل در نقشه جهان به شمار میرود. یعنی تحرکات سایر بازیگران و صلح و تنش در نقاط مختلف جهان بر سیاستگذاری خارجی غرب اثر میگذارد.
برای مثال وقتی تعادل امنیتی شرق اروپا به واسطه گسترش ناتو و عملیات روسیه برهم خورده و در شرق آسیا نیز تنشها به واسطه تحریک چین بالا گرفته است، امریکاییها اولویتشان را ایران و منطقه غرب آسیا برمیدارند و ترجیح میدهند در چنین شرایطی شاهد یک تنش مضاعف در این منطقه نباشند تا بتوانند بیشتر بر رقبای جهانی خود یعنی چین و روسیه تمرکز کنند؛ مسألهای که حتی در ابتدای شروع دولت بایدن در سند استراتژی امنیت ملی امریکا منعکس و حالا تشدید شده است.
در کنار این، به نظر میرسد غربیها نگران تنش نظامی در خاورمیانهای هستند که بیش از ۳۰ درصد نفت و ۲۰ درصد گاز دنیا را تولید میکند.
غربیها معتقدند که اگر برجام احیا شود شاید بتوان تنشهای احتمالی منطقهای را کنترل کرد و تا سالها رقبای منطقهای همچون ایران، رژیم صهیونیستی، عربستان، ترکیه و... را از رقابت نظامی بازداشت.
آنان بخوبی میدانند که منطقه همچون انبار باروتی است که با کوچکترین جرقهای آمادگی و ظرفیت جنگ گسترده را دارد و آن موقع دیگر نفت صد دلاری معنا ندارد و باید در انتظار اعداد و ارقام نجومی باشیم.
در چنین شرایطی که شاهد افزایش قیمت انرژی و افزایش تورم جهانی و رکود در صنایع اروپا و جهان هستیم و برآوردها حکایت از ایجاد شرایط بدتری در جهان دارند، اروپاییها و امریکایی ها، از یکسو تمایلی برای چشم پوشی کردن از برجام نداشته و از سوی دیگر هم عجلهای برای احیای آن ندارند. ایران هم نه تمایلی به خروج از برجام را دارد و نه ضرورتی میبیند که به هر توافق بدی بله بگوید.
اما در شرایطی که امروز شاهد افزایش قیمت انرژی و افزایش تورم جهانی و رکود در صنایع اروپا و جهان هستیم و برآوردها حکایت از ایجاد شرایط بدتری در جهان دارند، اروپاییها و امریکایی ها، از یکسو تمایلی برای چشم پوشی از برجام نداشته و از سوی دیگر هم عجلهای برای احیای آن ندارند. ایران هم نه تمایلی به خروج از برجام دارد و نه ضرورتی میبیند که به هر توافق بدی بله بگوید.
در این شرایط بینابین، هر دو طرف ترجیح میدهند که همین وضعیت تا رسیدن به نتیجه مطلوب خود ادامه یابد. نه برجامی غیر مطلوب احیا شود و نه همین توافق نیمه جان از بین رود. در واقع احتمالاً همین شرایط تا جایی ادامه پیدا خواهد کرد که یکی از طرفین در موقعیت برتر قرار بگیرد. حال این موقعیت برتر ممکن است به دلیل بهبود شرایط اقتصادی کشورمان برای ایران پیش بیاید یا به واسطه پایان جنگ اوکراین و کاهش قیمت انرژی و رکودی که صنایع غرب را تعطیل کرده و تقاضای انرژی را کاهش داده، به نفع غربیها رقم بخورد.
قابل توجه اینکه نشست شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز روز دوشنبه برگزار خواهد شد؛ نشستی که از هماکنون سناریوهای خوشبینانه و بدبینانهای برای آن پیشبینی شده است. با توجه به شرایطی که پیشتر ذکر شد، بعید به نظر میرسد که شاهد سناریوی بدبینانهای باشیم که ضمن آن غربیها قید هرگونه توافق با ایران را بزنند و شورای حکام پرونده هستهای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع دهد.
آن چیزی که بیشتر محتمل است، این است که مجدداً یک قطعنامه تذکرآمیز صادر شود که در آن از ایران همکاری بیشتر با آژانس درخواست شود.
نکته بسیار مهم دیگر در رابطه با توافق هستهای نیز بحث ضرورت بسته شدن پرونده پیامدی از طرف ایران است. این پرونده که به ابعاد ادعایی فعالیت صنعت هستهای میپردازد، از زمان خروج یکجانبه امریکا از برجام مجدداً فعال شده و به بهانههای واهی ایران را زیر فشارهای بینالمللی برده است.
اهمیت بسته شدن این پرونده در این است که اگر توافق برجام بخواهد احیا شود استفاده از مکانیزم ماشه منوط به گزارش آژانس علیه ایران و تخلف و تخطی کشورمان از برجام خواهد بود. بنابراین اگر پرونده پیام دی بنا به خواست ایران، بسته نشود حتماً میتواند دستاویزی برای کشورهای غربی بویژه امریکا باشد. به محض اینکه شرایط دنیا تغییر کند و تمرکز احتمالی ایالات متحده از روسیه و چین کاسته شود، ایران مرکز توجه قرار میگیرد.
یا اگر دولت متفاوتی در ایالات متحده روی کار بیاید که بخواهد بیشتر به بحث هستهای ایران توجه کند، احتمالاً میتواند به واسطه گزارشهای خلاف واقع آژانس به راحتی از مکانیسم ماشه استفاده کند.
بنابراین ایستادگی تیم مذاکره کننده هستهای کشورمان بر این پرونده بسیار توجیه پذیر و عقلانی است و کسانی که تأخیر در احیای توافق را به رقابتهای جناحی گره میزنند بیشک یا علم به این موضوع ندارند یا اعتقادی به منافع ملی ندارند.
منبع: روزنامه ایران