کمپانی هند شرقی از سال ۱۶۰۰ در هندوستان مشغول فعالیت تولیدی و تجاری بود، ولی استعمار هندوستان از سال ۱۷۵۷ آغاز شد. در این سال عدهای از نظامیان و تاجران هند برای سرنگونی حکومت محلی «نواب بنگال» از بریتانیا کمک خواستند. سراجالدوله آخرین وارث حکومت نواب، با خیانت سپاهیانش از نیروهای بریتانیا شکست خورد و از آن به بعد یک نفر هندی به عنوان حاکم دستنشاندۀ کمپانی هند شرقی بر بنگال و شمال شرقی هندوستان حکومت میکرد. پس از این واقعه به تدریج این کمپانی حوزه نفوذش را گسترش داد تا جایی که در نیمه قرن نوزدهم تقریباً سرتاسر هندوستان را به طور مستقیم یا غیرمستقیم تحت تسلّط داشت.
بعد از شورش بزرگ سال ۱۸۵۷ کفایت سیاسی مدیران کمپانی هند شرقی زیر سؤال رفت و نهایتاً دولت بریتانیا تصمیم گرفت اختیارات حکومتی را از این کمپانی بگیرد و برای هندوستان یک فرماندار کل (یا نایبالسلطنه) تعیین کند. به حکومت مستقیم انگلستان بر هند در دورۀ ۱۸۵۸ تا ۱۹۴۷، راجِ بریتانیا (British Raj) گفته میشود. در این دوره اقدامات زیادی برای ساخت جادّه و راهآهن و زیرساختهای اقتصادی انجام گرفت امّا انگلیسیها دیگر مراقب بودند تا سراغ اصلاحات اجتماعی نروند. چون تجربۀ شورش بزرگ ۱۸۵۷ به آنها ثابت کرده بود که هندیها سخت به سنّتهای فرهنگیشان پایبندند و در مقابل اقدامات بریتانیا برای تغییر و اصلاح این سنّتها به شدّت مقاومت میکنند و حتّی سر به عصیان برمیدارند. بعضی از این سنّتها واقعاً وحشیانه و غیرانسانی به نظر میرسیدند (مثلاً سوزاندن زن بیوه به همراه جنازۀ شوهرش) ولی هیچکس قادر به ممنوع اعلام کردن چنین اَعمالی نبود.
در سالهای تسلّط انگلستان بر هند بعضی از سرشناسترین رجال این کشور مشاغلی مربوط به هندوستان داشتند. مثلاً جان استوارت میل کارمند کمپانی هند شرقی بود یا لرد کرزن (ایرانشناس مشهور) چند سالی در مقام نایبالسلطنه هندوستان خدمت میکرد.
جان مینارد کینز هم در جوانی مدّتی در اداره امور هندوستان کار میکرد و نخستین بار به عنوان کارشناس مسائل اقتصادی هندوستان به شهرت رسید.
برای آشنایی با این دوره از زندگی کینز میتوانید قسمت یازدهم از پادکست مناظره قرن را بشنوید: اقتصاددان محله بلومزبری