کارآفرینها کارشان ساختن آینده است و این کار را از طریق تولید کالا و خدمات جدید، یا بهبود روشهای تولید را انجام میدهند. آنها خواه محصول جدیدی تولید کنند و خواه روش تولید را بهبود ببخشند، در هر دو حالت باید ساختار سرمایه را تغییر دهند. تغییر ساختار سرمایه یا با استفاده از سرمایههای جدید اتفاق میافتد یا با تغییر در روش استفاده از سرمایههای قدیمی. هدف تمامی این اقدامات خلق ارزش برای مصرف کنندگان است و اگر کارآفرینان در این کار موفق شوند جایزهای به نام «سود» دریافت میکنند.
کارآفرینان راههای جدیدی برای خلق ارزش حدس میزنند و روی حدسشان شرط میبندند. آنها برای تغییر، سرمایهگذاری میکنند و به دنبال خلق ارزش بیشتر از طریق افزایش بهرهوری هستند. آنها دست به تولید محصولات جدید میزنند زیرا اعتقاد دارند مشتریان خواهان آن کالا هستند. به زبان ساده، کارآفرینان حدس میزنند برای کالایی که قرار است تولید کنند تقاضا وجود دارد، به همین دلیل دست به تولید میزنند. زمانی که پیشبینی کارآفرینان موفقیت آمیز باشد سود میکنند، و زمانی که پیشبینیشان غلط باشد و تقاضایی برای محصولاتشان وجود نداشته باشد، ضرر خواهند کرد.
بزرگترین مشکل پیش روی کارآفرینان این است که تا زمانی که محصول نهایی آماده نشده باشد، ارزش تلاشهایشان در فرآیند تولید را نمیدانند. کارآفرین فقط زمانی که کالای نهایی به فروش رفته باشد، میتواند بفهمد که تلاشهایش به صرفه بوده است یا خیر. این در حالی است که کارآفرینان باید تمامی هزینهها را قبل از تولید محصول نهایی متحمل شوند.
عدم قطعیت در کارآفرینی
به زبان ساده، یک کارآفرین هزینهها را قبل از فروش محصول میپردازد، در حالی که سود احتمالی را بعد از تولید و فروش محصول نهایی به دست میآورد، و به همین دلیل مشکل عدم قطعیت (نااطمینانی) به وجود میآید. پس کارآفرین است که بار عدم قطعیت اقتصاد را به دوش میکشد. این عدم قطعیت به این دلیل وجود دارد که کارآفرین تا قبل از فروش محصول نهایی نمیداند که ضرر خواهد کرد یا سود. با این توصیف چرا کارآفرین زیر بار عدم قطعیت میرود؟ جواب این سوال در سود احتمالی آتی اوست.
این سود احتمالی آینده تمامی ریسکها و هزینهها را توجیه میکند. در آن طرف قضیه، احتمال ضرر کردن است که رفتار کارآفرین را متعادل میکند، زیرا باعث میشود او ریسکهای غیرمنطقی نکند و تنها در جهت رضایت مصرفکنندگان قدم بردارد. انگیزه سود باعث میشود کارآفرینان پاسخگوی نیاز مصرفکنندگان باشند. اگر آنها پاسخ نیاز مصرفکنندگان را ندهند سود نمیکنند زیرا در نظام سرمایهداری، قدرت از آن مصرفکنندگان است؛ مصرفکنندگان هستند که با انتخابهایشان تعیین میکنند کدام کارآفرین به سود برسد.