جدال قلمی کینز و هایک از تابستان ۱۹۳۱ شروع شد. آغازگر این جدال هایک بود که مقالۀ مفصّل و صریحی در نقد کتاب «رسالهای در باب پول» کینز منتشر کرد. نکتۀ محوری نقد او این بود که کینز هیچ نظریهای دربارۀ سرمایه ندارد و با نادیده گرفتن تغییراتی که در درون موجودی سرمایه روی میدهند، به تعاریف و گزارههای مبهم، و نتایجی اشتباه میرسد.
این نقد در بحبوحۀ «رکود بزرگ» منتشر شد. در آن روزها پروندۀ غرامتستانی از آلمان و نظام استاندارد طلا مثل یوغهای خفهکنندهای گردن اقتصادهای بزرگ دنیا را میفشردند. و کینز به عنوان اقتصاددان دوراندیشی که سالها دربارۀ عواقب خطرناک آن پرونده و این نظام هشدار داده بود، به شهرت و اعتباری مخدوشناشدنی رسید. در این شرایط مخالفت با نظریۀ کینز، مشت به سندان کوبیدن به نظر میرسید؛ امّا هایک از این کار ابایی نداشت چون احساس میکرد علم اقتصاد در آستانۀ یک انحراف بزرگ قرار گرفته است.
نسخه صوتی پادکست را اینجا بشنوید: