۱۷ دی ۱۴۰۲ - ۱۷:۳۸

سواد حکمرانی اقتصادی | قسمت ۲۵ | بسته تورم (۱)

فردای اقتصاد: تجربه‌ شدیدی مثل ابرتورم به شناخت پدیده تورم کمک می‌کند. فرایندی که طی آن دولت با انحصار چاپ پولش وارد مارپیچی می‌شود که مدام از تورم عقب است و برای جبران عقب‌ماندگی، باز هم پول چاپ می‌کند، تا جایی که پول داخلی کشور تقریباً دیگر وجود خارجی ندارد و در دست هیچ شهروندی پیدا نمی‌شود. در اولین قسمت از بسته تورم در سریال سواد حکمرانی اقتصادی به سراغ تجربه ابرتورم زیمبابوه می‌رویم.

دیکتاتوربودن کار آسانی نیست. به عنوان یک نمونه، یک عالمه آدم اطرافتان قرار دارند که دوست دارند جای شما باشند؛ پس مرتب نگرانید که چطور در قدرت بمانید. خط‌کشی در ناحیه خاکستری بین رقبای سیاسی و متحدان سیاسی یک سردرد اساسی است. به علاوه، کلی آدم مزاحم وجود دارند که شما قرار است مسئولشان باشید. این که چطور تا جای ممکن به آن‌ها کم برسید بدون این که تحریک به شورش شوند، یک تصمیم‌گیری تعادلی مستمر است.

رابرت موگابه، رئیس جمهور سابق زیمبابوه، حدود سال ۲۰۰۰ با این مشکلات دست به گریبان بود. او به پول نیاز داشت تا به دشمنانش رشوه بدهد و به متحدانش جایزه. از بدشانسی‌اش، تقریباً به هر چه که می‌شد، پیش‌تر مالیات بسته بود و سیاست‌هایش سرمایه‌گذاران را فراری داده بود. اقتصاد خوب کار نمی‌کرد و مردم بیکار و گرسنه بودند. خوب پس، او از کجا پول گیر آورد؟

یکی از مزایای اداره یک کشور این است که ماشین چاپ پول خودتان را دارید. پس در کوتاه‌مدت می‌توانید به چاپ بیشتر پول اکتفا کنید، دقیقاً همان کاری که موگابه کرد. پول جدید چاپ‌شده بهره‌روی را در اقتصاد زیمبابوه افزایش نداد و هیچ سرمایه‌گذاری‌ای صورت نگرفت. در نتیجه اقتصاد نمی‌توانست محصول بیشتر تولید کند.

در اثر این وضعیت، پول بیشتری داشت همان تعداد قبلی کالا را دنبال می‌کرد. این به این معنی بود که قدرت خرید دلار زیمبابوه سقوط کرد. شما به پول بیشتری نیاز داشتید تا همان چیزهایی که قبلاً می‌خریدید را تهیه کنید. به عبارت دیگر، وقتی سیل پول‌های تازه چاپ‌شده به بازارها وارد شد، قیمت‌ها شروع به افزایش کردند.

قیمت‌ها شروع کردند به افزایش پنجاه درصدی طی یک سال. و این فقط آغاز ماجرا بود. با بالارفتن قیمت‌ها، حکومت مجبور بود حتی پول بیشتری چاپ کند تا بتواند به اندازه قبل کالا بخرد. و همین کار را هم کرد. و همینطور است که همه چیز از کنترل خارج می‌شود. هر چه قیمت‌ها سریع‌تر رشد کردند، حکومت بیشتر پول چاپ کرد و قیمت‌ها باز سریع‌تر زیاد شدند؛ یک چرخه‌ی خودتقویت‌کننده.

تا ۲۰۰۱ سرعت افزایش قیمت‌ها به ۱۰۰ درصد در سال رسید. تا ۲۰۰۲ شد سالانه ۲۰۰ درصد. ۲۰۰۳، ۶۰۰ درصد سالانه. تا ۲۰۰۶ قیمت‌ها داشتند در نرخی فراتر از ۱۰۰۰ درصد در سال زیاد می‌شدند و خرید دستمال توالت ۴۱۷ دلار زیمبابوه خرج برمی‌داشت. نه، به ازای هر رول نه، قیمت هر ورق آن ۴۱۷ دلار زیمبابوه شده بود. پول داشت چنان سریع بی‌ارزش می‌شد که پولی که صبح در دست داشتید مقداری کم‌ارزش‌تر از شب قبل بود. بنابراین مردم سعی می‌کردند تا در اولین فرصت از شرّ پول داخلی‌شان خلاص شوند. زیمبابوه‌ای‌ها میلیونر شدند، اما متأسفانه، یک میلیون دلار زیمبابوه ممکن بود اگر خوش‌شانس باشید برایتان یک عدد مرغ بخرد.

و همچنان حکومت به چاپ پول ادامه داد، با اسکناس‌هایی با ارقام بزرگ و بزرگ‌تر؛ اسکناس‌های با ارزش یک میلیون دلار زیمبابوه، صد میلیونی، ده میلیاردی، صد میلیاردی. در سال ۲۰۰۸، قیمت‌ها شروع کرد به افزایش با نرخ هزاران درصد در هر ماه و حکومت اسکناس‌های صد تریلیون دلاری چاپ کرد. در اوج این چرخه خودتقویت‌کننده، قیمت‌ها با نرخ نجومی ماهانه ۷٫۶ میلیارد درصد افزایش می‌یافتند. و خرید یک دلار آمریکا قیمتی در حدودِ، خوب ما نمی‌خواهیم سعی کنیم بخوانیمش، این‌قدر دلار زیمبابوه خرج برمی‌داشت. تا پایان ۲۰۰۸، دلار زیمبابوه دیگر به طور مؤثر وجود خارجی نداشت و موگابه چاره‌ای نداشت جز قانونی‌کردن معاملات با پول‌های خارجی. ابرتورم زیمبابوه به پایان رسید.

ابرتورم در کشورهای دیگر هم رخ داده، از جمله یوگسلاوی در ۱۹۹۴، چین در ۱۹۴۹، و آلمان در ۱۹۲۳. مثل زیمبابوه، این ابرتورم‌ها توسط حکومت‌هایی ایجاد شد که محتاج پول بودند اما ابزاری جز چاپ پول برای تأمین بودجه نداشتند. ابرتورم زیمبابوه همچنین یک مفهوم عمومی‌تر را به نمایش می‌گذارد که ما با جزئیات بیشتر در قسمت‌های آینده بررسی و آزمون خواهیم کرد. و آن این است که تورم به وسیله افزایش‌ها در عرضه پول پدید می‌آید.