فردای اقتصاد: زمانی که اسم سرمایهگذارهای موفق مطرح میشود، احتمالا ناخودآگاه یا یک سری آدمهای نابغه گرگ بازار به ذهن خطور میکند یا کسانی که شانس بزرگی آوردند و در یک موقعیت خاص سرمایهگذاری ناخواسته حضور داشته و پولهای کلانی به دست آوردند. یا حتی در اقتصادی مثل ایران ممکن است افرادی که رانتهای بزرگی داشتند به ذهن ما خطور کند. اما اینها یک نمونه کاملا سوگیرانه از موفقهاست. مثل تصویری که بعضی ژورنالیستها و نویسندهها از مدیران موفق ساختهاند. شاید خیلیها فکر میکنند مدیرهای خوب و موفق همه بداخلاقند یا تا قبل از ۳۰ سالگی کارآفرین شدند یا مثلا هر روز ساعت ۴ صبح بیدار میشوند. این هم یک نمونه نادر از کل مدیران موفق است؛ اینها به دلیل جذابیتهای خاصی که دارند از طرفی بیشتر مورد توجه رسانهها و نویسندهها بوده و از طرف دیگر خیلی خوب مثل یک خاطره خاص در ذهن ما میمانند.
اگر این موارد خاص نابغه یا خوششانسها یا صاحبان رانت را کنار بگذاریم، باز هم افراد متنوعی را پیدا میکنید که از نظر مالی وضعیت خوبی دارند. بررسیهای گسترده مدیران سرمایهگذاری نشان میدهد افراد موفق در سرمایهگذاری دو اصل مهم را رعایت میکنند؛ اول، «خیلی زووود» سرمایهگذاری میکنند؛ دوم، فاصله بین درآمد و هزینه خودشان را افزایش میدهند.
بیاید با دو مثال نتیجه این دو ویژگی را بررسی کنیم. یک فرد ۴۵ ساله را تصور کنید که میتواند یک سرمایهگذاری عادی که ماهانه ۲ درصد سود داشته را انجام دهد. اگر سرمایهگذاری را از ۳۵ سالگی آغاز کرده بود، حالا داراییاش فقط ۱۱ برابر شده بود؛ اما اگر این کار را از ۳۰، ۲۵ یا ۲۰ سالگی آغاز کرده بود، حالا به ترتیب ۳۵ برابر، ۱۱۶ برابر و در نهایت عدد باورنکردنی ۳۸۰ برابر دارایی داشت. این معجزه سود مرکب است. به سادگی میبینید فاصله کسی که ۱۰ سال سرمایهگذاری کرده با کسی که ۲۵ سال سرمایهگذار بوده، فاصله نجومی ۱۱ تا ۳۸۰ برابر عایدی است.
در مثال دوم میخواهیم تفاوت افرادی که تلاش میکنند فاصله درآمد و هزینهشان یا همان پسانداز خود را افزایش دهند را ببینیم. علی، مهرداد و شیما هر سه از سال ۱۳۹۰ شروع به سرمایهگذاری میکنند. علی ماهانه ۱۰۰ هزار تومان، مهرداد ۲۰۰ هزار تومان و شیما ۳۰۰ هزار تومان سرمایهگذاری میکنند. در مدل سرمایهگذاری هم کاملا یکسان عمل میکنند و پولشان را به طور مساوی به سه بازار سهام، دلار و سکه اختصاص میدهند. ابتدای زمستان ۱۴۰۲ علی ۲۴۴ میلیون، مهرداد ۴۸۷ میلیون و شیما بیش از ۷۳۰ میلیون سرمایه دارد. حال آنکه ماهی ۱۰۰ هزار تومان پسانداز بیشتر، انقدر تفاوت به لحاظ کیفیت زندگی ایجاد نمیکرد.
نکته مهم آنکه هیچ کدام از این افراد، گرگهای والاستریت نبودند که فرصتهای استثنایی پیدا کنند یا بهترین پرتفوی سرمایهگذاری را انتخاب کرده باشند. فقط با رعایت دو اصل مهم «زود سرمایهگذاری کن» و «فاصله درآمد و هزینه را بیشتر کن» توانستند به موقعیت مالی خوبی برسند. یک بار دیگر به این مثالها فکر کنید و ببینید آیا رفتار سرمایهگذاری درستی دارید؟