استفان ام. والت، ستوننویس فارین پالیسی و رابرت و رنه بلفر، استاد روابط بین الملل در دانشگاه هاروارد در فارین پالیسی نوشتهاند:
در نگاه اول، ممکن است فکر کنید که واقعگرایان سیاست خارجی به این یا آن طرف و یا به آنچه اسرائیل در غزه انجام میدهد اهمیتی نمیدهند. بله، این یک فاجعه انسانی و احتمالاً یک نسلکشی است، اما آیا رفتار وحشیانه در اجرای سیاست بینالملل نادر است؟ آیا واقعگرایان اولین کسانی نیستند که به این موضوع اشاره میکنند که در دنیایی بدون اقتدار مرکزی، دولتها اگر فکر کنند سود خواهند برد و هیچکس جلوی آنها را نخواهد گرفت، ملایمت را کنار خواهند گذاشت؟ در نظر بگیرید که ایالاتمتحده پس از واقعه پرل هاربر یا پس از 11 سپتامبر چگونه واکنش نشان داد؟ روسیه در اوکراین چگونه عمل میکند؟ یا نیروهای متخاصم در سودان چگونه رفتار میکنند؟ آن گاه منظور را خواهید فهمید.
با این حال، واقعگرایان برجسته سیاست خارجی از جمله چاس فریمن و جان میرشایمر واقعاً از رفتار اسرائیل در غزه و حمایت دولت بایدن از آن انتقاد کردهاند. آیا عجیب نیست که طرفداران یک رویکرد سختگیرانه و غیر عاطفی به سیاست جهانی ناگهان از اخلاق صحبت میکنند؟ خیر. برخی از سردرگمیهای موجود درباره رویکرد رئالیسم از یک تصور غلط رایج در مورد رئالیسم ناشی میشود. برخی طرفداران رئالیسم فکر میکنند ملاحظات اخلاقی باید نقش کمی در اجرای سیاست خارجی داشته باشد یا اصلاً نقشی نداشته باشد. این یک اتهام احمقانه است، همانطور که حتی یک خوانش معمولی از قانون رئالیسم نیز آن را نشان میدهد. هانس جی. مورگنتا (از پیشگامان رئالیسم در روابط بینالملل)، کتابی نوشت که تنشهای بین کارآمدی سیاسی و اصول اخلاقی را بررسی میکرد و تاکید کرد که مسائل اخلاقی [سیاست] صدای خود را بلند میکنند و پاسخ میطلبند. ای. اچ. کار یک رئالیست واقعی نبود، اما او یک اثر کلاسیک رئالیستی نوشت و روشن کرد که نمیتوان ملاحظات اخلاقی را از زندگی سیاسی حذف کرد. تقریباً تمام نوشتههای کنت والتز در مورد سیاست بینالملل بر مشکل صلح و شرایط یا سیاستهایی که آن را تقویت یا تضعیف میکنند متمرکز است و او مکرراً از تمایل دولتهای قدرتمند به ارتکاب اعمال شیطانی در تعقیب اهداف آرمانگرایانه انتقاد کرد. واقعگرایان برجستهای مانند جورج کنان، والتر لیپمن، مورگنتاو، والتز و نوادگان روشنفکرشان با بسیاری از جنگهای انتخابی اخیر آمریکا، هم بر اساس دلایل استراتژیک و هم اخلاقی، مخالفت کردهاند.
ما مانند همه انسانها، آنهایی از ما که فکر میکنند رئالیسم راه مفیدی برای اندیشیدن درباره سیاست جهانی فراهم میکند، اعتقادات اخلاقی هم داریم و دوست داریم در جهانی زندگی کنیم که این اصول به طور مداوم رعایت میشود. در واقع، واقعگرایان دقیقاً به ابعاد اخلاقی سیاست بینالملل اهمیت میدهند، زیرا آنها تشخیص میدهند که ارتکاب اعمال غیراخلاقی برای دولتها و سایر گروههای سیاسی چقدر آسان است. واقعگرایان از آنچه در غزه اتفاق میافتد تعجب نمیکنند - همانطور که در بالا ذکر شد، بسیاری از دولتهای دیگر وقتی احساس کردند منافع حیاتی آنها در خطر است، کارهای وحشتناکی انجام دادهاند - اما این به سختی به این معنی است که واقعگرایان آنچه را که اسرائیل و ایالات متحده انجام میدهند تایید میکنند.
انتقادات واقعگرایان از جنگ غزه تا حدی ناشی از درک آنها از محدودیتهای قدرت نظامی و اهمیت ناسیونالیسم است. آنها کاملاً از مشکلاتی که مهاجمان خارجی معمولاً هنگام تلاش برای تسلط یا نابودی مردم یک منطقه با استفاده از نیروی مسلح با آن روبرو میشوند آگاه هستند. به همین دلیل است که آنها به این نتیجه رسیدند که تلاش اسرائیل برای نابودی حماس با بمباران و حمله به غزه محکوم به شکست است. به طور فزایندهای آشکار میشود که حماس از حمله اسرائیل جان سالم به در میبرد. حتی اگر چنین نشود، تا زمانی که فلسطینیها اشغال شدهاند، از حقوق اولیه سیاسی محروم باشند، و به تدریج از سرزمین هایشان خلع ید شوند، سازمانهای مقاومت جدیدی ظهور خواهند کرد.
به همان اندازه مهم، واقعگرایان مخالف اقدامات اسرائیل (و همدستی ایالات متحده در آنها) هستند زیرا این ترکیب موقعیت جهانی آمریکا را تضعیف میکند. جنگ غزه روشن کرده است که تعهد آمریکا به نظم مبتنی بر قوانین بیمعنی است. رای اخیر مجمع عمومی سازمان ملل مبنی بر اعطای حقوق و امتیازات جدید به فلسطین - که با 143 رای موافق در مقابل 9 رای موافق با 25 رای ممتنع به تصویب رسید، نشانگر آشکار انزوای فزاینده آمریکا است. همانطور که وتوی مکرر ایالات متحده بر قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد که خواستار آتشبس بودند، نشان داد. دادستان عالی دیوان کیفری بینالمللی اکنون درخواست حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل و یوآو گالانت، وزیر دفاع رژیم اسرائیل را به دلیل جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت (همراه با رهبران حماس یحیی سنوار، اسماعیل هنیه و محمد ضیف ابراهیم المصری) داده است. واشنگتن بدون شک این اقدام را رد خواهد کرد، و بیش از پیش نشان خواهد داد که چنین رفتاری با بسیاری از کشورهای جهان دور از ذهن است.
نظرسنجیهای عمومی همچنین نشان میدهد که محبوبیت ایالات متحده به شدت در خاورمیانه و اندکی در اروپا کاهش یافته است. در حالی که حمایت از چین و روسیه افزایش یافته است. با گذشت کمتر از یک ماه از جنگ، گزارشی از موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن حامی اسرائیل هشدار داد: آمریکا در مقایسه با مخالفان خود به دلیل جنگ در غزه در حال شکست است. درصد عربهایی که معتقدند آمریکا نقش مثبتی در جنگ دارد تنها به 7 درصد میرسد که این رقم در کشورهایی مانند اردن به 2 درصد رسیده است. در مقابل، درصد عربهایی که میگویند چین نقش مثبتی در مناقشه دارد بیشتر است. شامل 46 درصد در مصر 34 درصد در عراق و 27 درصد در اردن. علاوه بر این، به نظر میرسد که ایران یکی از ذینفعان اصلی این جنگ بوده است. به طور متوسط درصد کسانی که میگویند تأثیر مثبت در جنگ داشته است 40 درصد است، در حالی که 21 درصد میگویند تأثیر منفی دارد. در کشورهایی مانند مصر و سوریه، درصدی که میگویند ایران در غزه نفوذ مثبت دارد حتی بیشتر است و به ترتیب به 50 درصد و 52 درصد میرسد.
و جنگ ارزان نیست. کنگره آمریکا تا کنون مجوز هزینه میلیاردها دلار کمک اضافی برای کمک به اسرائیل برای نابود کردن غزه به همراه 320 میلیون دلار برای آن اسکله شناوری که ایالات متحده باید بسازد، ارایه کرده است. هزینه اسکله شناور مخصوصا قابل توجه است زیرا متحدی که ما از آن حمایت میکنیم اجازه نمیدهد سازمانهای امدادی کامیونها را برای ارسال کمکهای بشردوستانه بفرستند. نیروهای ارتش آمریکا از موشکها و بمبهای گرانقیمت علیه حوثیهای یمن استفاده میکنند که در اعتراض به آنچه اسرائیل انجام میدهد، کشتیها را در داخل و اطراف دریای سرخ به وحشت انداخته است.
البته این مبالغ برای کشوری با اقتصاد 25 تریلیون دلاری زیاد نیست، اما خوب است که این پول را به جای کمک به کشتن فلسطینیها در غزه برای کمک به آمریکاییها خرج کنیم. دفعه بعد که برخی درباره بودجه کنگره ابرازی نگرانی کردند که باید برخی از برنامههای داخلی را قطع کنند، به آنها یادآوری کنید که چقدر مشتاق بودند برای جنگ اسرائیل هزینه کنند.
جنگ همچنین زمان، انرژی و توجه مقامات عالی رتبه را میسوزاند. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه و ویلیام برنز، رئیس سیا، سفرهای مکرری به منطقه داشتهاند و ساعتهای بیشماری را صرف مبارزه با این مسائل کردهاند. مقامات ارشد دیگر، از جمله خود جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا نیز همینطور هستند. زمانی که رهبران ایالات متحده به درگیری بین تقریباً 15 میلیون نفر در اسرائیل و فلسطین اختصاص دادهاند، زمانی است که باید برای دیدار از متحدان کلیدی خود در جاهای دیگر، ابداع سیاست بهتر در اوکراین، توسعه یک استراتژی اقتصادی موثر برای آسیا، و جلب حمایت جهانی برای رسیدگی به آن صرف کنند. تغییرات آب و هوایی یا هر تعداد از مسائل بسیار مهمتر باید در اولویت قرار گیرند.
اما برندگان بزرگ چه کسانی هستند؟ البته روسیه و چین. برای بسیاری از مردم در سراسر جهان - و به ویژه بسیاری از مناطق جنوبی جهان - قتل عام در غزه تأیید میکند که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهوری روسیه و شی جین پینگ رئیسجمهوری چین ادعا میکنند که «رهبری» جهانی ایالات متحده باعث درگیری و رنج میشود. بنابراین نظم چند قطبی که در آن قدرت به طور مساوی تقسیم میشود جهان را جای بهتری میسازد. شما ممکن است با این استدلال موافق نباشید، اما میلیونها نفر در حال حاضر موافق هستند، و سیاست فعلی ما آن را بسیار معتبرتر نشان میدهد. در این میان، رهبران چینی وقت خود را برای پرواز به اسرائیل برای امتیاز تحقیر شدن توسط نتانیاهو تلف نمیکنند. آنها مشغول ساختن ایجاد ارتباطات اقتصادی و تحکیم شراکت «بدون محدودیت» با روسیه هستند. آنها باید هر روز به خاطر حواس پرتی پرهزینهای که جنگ غزه برای ایالات متحده ایجاد کرده است، تشکر کنند.
در نهایت اینکه واقعگرایان به کاری که اسرائیل انجام میدهد اعتراض میکنند، زیرا دقیقاً منافع استراتژیک را برای ایالات متحده به همراه ندارد. اگرچه ارزش آن گاهی اغراق آمیز بود، اما در طول جنگ سرد میتوان استدلال کرد که اسرائیل ابزاری مفید در برابر نفوذ شوروی در خاورمیانه بود. اما جنگ سرد بیش از 30 سال پیش به پایان رسید و حمایت بی قید و شرط از اسرائیل امروز آمریکاییها را امنتر نمیکند. برخی از مدافعان اسرائیل اکنون مدعی هستند که اسرائیل سنگری قدرتمند در برابر ایران و شریکی ارزشمند در برابر تروریسم است. چیزی که آنها از ذکر آن کوتاهی می کنند این است که رابطه ما با اسرائیل یکی از دلایل روابط بد ایالات متحده با ایران و یکی از دلایلی است که تروریست هایی مانند القاعده تصمیم گرفتند به ایالات متحده حمله کنند.
واقعیت آشکار این است که بمباران غزه، آمریکاییها را امنتر یا مرفهتر نمیکند، و کاملاً با ارزشهایی که آمریکاییها دوست دارند اعلام کنند، در تضاد است. حتی ممکن است الهامبخش نسل جدیدی از تروریست های ضد آمریکایی مانند اسامه بن لادن فقید بوده و امنیت ایالات متحده را کمی کمتر کند. همچنین این سیاست اسرائیل را امن تر نمیکند. تنها راه حل سیاسی برای مناقشه میتواند این کار را انجام دهد.
و به همین دلیل است که رئالیستها سرشان را در مورد کاری که امروز آمریکا و اسرائیل انجام میدهند تکان میدهند. در برخی مناسبتهای نادر و شگفتانگیز، دولتها میتوانند سیاستی را دنبال کنند که منافع استراتژیک و ترجیحات اخلاقی آنها را به طور همزمان افزایش دهد. در مواقع دیگر، آنها با معاوضههایی بین این دو روبرو میشوند و باید بین آنها انتخابهای سختی انجام دهند (معمولاً به نفع اولی). اما در این مورد، ایالات متحده به طور فعال منافع استراتژیک خود را تضعیف میکند و از کشتار دسته جمعی مردم بی گناه حمایت می کند، عمدتاً به این دلیل که رهبران ایالات متحده در یک دیدگاه منسوخ شده از درگیری گرفتار شده اند و بیش از حد نسبت به یک گروه ذینفع قدرتمند احترام میگذارند. برای هر واقعگرای خوب، انجام بدی بدون هدف خوب، بدترین گناه است.