بزرگترین اشتباه کارآفرینان

سه خطای رایج موسسان بنگاه‌ها کدام‌اند؟
۱۲ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۳۴

نوآم واسرمن، رییس مدرسه کسب و کار دانشگاه نشویل و استاد پیشین رشته کارآفرینی در مدرسه کسب و کار دانشگاه هاروارد، در مقاله‌ای که برای نشریه بارونز به رشته تحریر درآورده، به موضوع بزرگترین اشتباه کارآفرینان پرداخته و آن را مربوط به نیروی انسانی دانسته است.

به عقیده واسرمن، بنیانگذاران سازمان‌ها و شرکت­های استارت‌آپی، این روزها کارهای زیادی را به‌درستی انجام می‌دهند. اما همزمان، در کارهای زیادی هم اشتباه می‌کنند و تبعات اقدامات آن‌ها در اقتصاد جهان طی دهه‌های آینده، عظیم خواهد بود.

واقعیت این است که این روزها کارآفرینی در حال رونق است. بر اساس داده‌های اداره آمار وزارت کار آمریکا، از ماه ژانویه تا اکتبر سال گذشته میلادی، 54/4 میلیون نفر کارآفرین برای کسب‌وکار جدید خود درخواست کد مالیاتی کردند. این رقم 56 درصد بیشتر از دوره مشابه سال 2019 و بزرگترین میزان از سال 2004 تا آن زمان بوده است.

جنبه مثبت موضوع  این است که این کارآفرینان هنوز حاضر به تقبل ریسک و اتخاذ تصمیمات دشوار هستند. آن‌ها هنوز به دنبال ابداعات هستند و منابع تامین مالی قدرتمند می‌خواهند. آن‌ها هنوز در قبال خلق محصولات، خدمات و سازمان‌های جدید مسئولیت می‌پذیرند. در نتیجه وقتی صحبت از تولید محصول و ایجاد امنیت برای منابع مالی باشد، خوب عمل می‌کنند.

رایج‌ترین اشتباه بنیانگذاران سازمان‌ها در راه‌اندازی یک بنگاه اقتصادی به تولید محصول یا مسائل مالی ربطی ندارد بلکه به تصمیماتی مربوط است که  در رابطه با افراد می‌گیرند. واسرمن داده‌های مربوط به 10 هزار بنیانگذار را که برای کتابی به نام "مصائب بنیانگذاران" منتشر شده در یک دهه پیش، گردآوری کرده بود به تازگی مورد آنالیز قرار داد و متوجه شد که همان اشتباهات امروزه هم هنوز وجود دارند. بر این اساس، بزرگترین دلیل نرخ بالای شکست سازمان‌ها، تصمیمات زودهنگام درباره افراد است که به مرور زمان غلط از کار در می‌آیند.

مطالعه‌ای که بیل ساهلمان از مدرسه کسب‌وکار هاروارد و مایکل گورمن از موسسه مک‌کنزی در 40 سال پیش انجام دادند، نشان داد که 65 درصد شکست‌ استارت‌آپ‌های دارای پتانسیل بالا، به خاطر" مشکل بین افراد " بوده است، مشکلاتی همچون اختلاف بین بنیانگذاران یا تنش بین موسس سازمان و دیگر اعضای تیم. در مطالعه دیگری که 20 سال پس از آن توسط استیون کاپلان و پر استرامبرگ در نشریه فاینانس انجام شد، نتایجی تقریبا مشابه به دست آمد. حالا واسرمن بر پایه مطالعات درازمدت خود در حوزه کارآفرینی می‌گوید اگر امروز هم همین مطالعه آماری صورت گیرد، الگویی مشابه حاصل خواهد شد.

واسرمن، سه دلیل عمده برای اشتباه کارآفرینان در رابطه با افراد برشمرده است:

1- کارآفرینان با افرادی عین خودشان شریک می‌شوند

روانشناسان نام این پدیده را "هوموفیلی" یا "همگن‌گرایی" نهاده‌اند. انسان‌ها دوست دارند با افرادی شبیه به خودشان مرتبط باشند. اما مشکل این است که اگر دو شریک از پیشینه یا مهارت‌های برابر برخوردار باشند، به دنبال نقش‌های برابر هم خواهند بود. چنین هم‌پوشانی‌ای می‌تواند زمینه‌ساز تنش شود، خلاء‌های پر نشده باقی گذارد و تیم را ضعیف کند. پایه‌ریزی یک تیم نیازمند توانمندی‌ها و طرز فکرهای متفاوت و مکمل یکدیگر است تا بر عارضه تمایل به سوی هوموفیلی غلبه شود.

2- کارآفرینان مالکیت را مساوی تقسیم می‌کنند

در اغلب مواقع با وجود آنکه کارآفرینان با شریکشان در یک بنگاه اقتصادی مشارکتی مساوی در امور ندارند، اما مالکیت را مساوی تقسیم می‌کنند. چنین تقسیم‌بندی‌هایی معمولا به معنای آن است که کارآفرینان از مکالمات دشوار درباره مالکیت و مشارکت در امور اجتناب می‌کنند و مدام آن را به تاخیر می‌اندازند. آن مکالمه باید این موضوع را روشن کند که هریک از شرکا چه مقدار ارزش بر استارت‌آپ افزوده است. سهم هریک چه تفاوتی با دیگری دارد. به‌ندرت پیش می‌آید که سهم 50-50 داشته باشند و معمولا یکی بیش از دیگری بر ارزش بنگاه افزوده است. اما سهم برداشت او مساوی است. چنین است که بسیاری از کارآفرینان از دست دادن احمقانه خود برای توافق با شریک‌شان پشیمان هستند و می‌گویند "سال‌ها خشم" برایشان در پی داشته است.

3- کارآفرینان می‌خواهند شاه (یا ملکه) سازمان باشند و در عین حال ثروتمند شوند

سرنوشت پیشگامانی همچون استیو جابز و بیل گیتس به عنوان نمونه‌هایی از کارآفرینان نخستین دنیای امروز، الگوهایی گمراه‌کننده برای کارآفرینان هستند چون باعث می‌شوند تصور کنند که می‌توانند هم در شرکت‌شان پادشاهی کنند و هم به ثروت برسند. آمار نشان می‌دهد که نه تنها این کارآفرینان مسیر خود را گم می‌کنند، بلکه در استارت‌آپ نخست خود نه پادشاه می‌شوند و نه ثروتمند.

در مورد بیل گیتس، مایکروسافت سومین تلاش او در تاسیس استارت‌آپ بود و جابز در 20 سال نخست فعالیتش هرگز "پادشاه" یا مدیرعامل اپل نشد.

حتی وقتی که کارآفرینان قادر می‌شوند در نقش پادشاه شرکت‌شان کنترل همه چیز را به دست گیرند، از این حقیقت غافل می‌شوند این کار باعث می‌شود در نهایت همه چیز را رها کنند. از بین 6 هزار و 130 نفر موسس استارت‌آپ که مورد مطالعه قرار گرفتند، تنها 52 درصد مدیرعاملان باقی ماندند و کنترل هیات مدیره را به دست گرفتند، یعنی حدودا نیمی از کارآفرینان! درصدی مشابه با آن‌ها که مجبور به ترک مقام پادشاهی‌شان شدند. کارآفرینان باید بدانند که موفقیت یک موسس-مدیرعامل در هدایت یک استارت‌آپ دارای رشد سریع، می‌تواند منجر به فرسودگی و جایگزینی خودشان شود و این پارادوکس موفقیت در کارآفرینی است.

معمولا سودای دوگانه ثروت-قدرت، حتی پیش از تاسیس یک بنگاه به ذهن موسس آن رسوخ می‌کند. این عشق و اطمینان در گام‌های نخست قدرت حرکت می‌دهد اما با مرور زمان می‌تواند به ضعف بزرگ آن‌ها تبدیل شود.

معمای مربوط به افراد در کارآفرینی که از دهه‌ها پیش تا به امروز هنوز وجود دارد، در طبیعت انسان با همه تعصباتش ریشه دارد. در هم شکستن این تعصبات می‌تواند مزایایی بزرگ برای کارآفرینان و جامعه به همراه داشته باشد. باهوش‌ترین کارآفرینان این موضوع را می فهمند که کار، کار است اما مسائل شخصی افراد هم در آن دخیل است.     

منبع: بارونز

مترجم: شادی آذری