فردای اقتصاد: یکی از مواردی که در بیانیه پنج اقتصاددان در تحلیل اعتراضها و نارضایتیهای امروز جامعه بیان شده بود، جمعیت بالای زنان تحصیلکردهای است که در ورود به بازار کار، با درهای بسته مواجه شدهاند. بهطوری که نرخ بیکاری زنان جوان تحصیلکرده طی سالهای گذشته، بهندرت از ۵۵ درصد کمتر بوده است. این عدد برای جوانان تحصیلکرده اعم از زن و مرد نیز همواره در حاشیه ۴۰ درصد قرار داشته است. علاوه بر اشارات بیانیه، اگر به شاخص NEET نگاه کنیم که نشان میدهد چند درصد از جوانان یک جامعه نه مشغول کار هستند، نه تحصیل و نه هیچگونه مهارتآموزی، نسبت ۳۰ درصد را مشاهده خواهیم کرد؛ یعنی حتی با فرض این که تمام جوانانی که در حال تحصیل و مهارتآموزی هستند، با هدف کیفیت بالاتر اشتغال آینده جزئی از جمعیت غیرفعال شدهاند، همچنان ۳۰ درصد از آنها هم از یافتن کار ناامیدند و هم فایدهای در تحصیل نمیبینند. معنای تمام این اعداد این است که بخش بزرگی از جمعیت کشور، به ویژه جوانان، از مشارکت اقتصادی محروماند؛ اگر حتی رشد اقتصادی هم رخ دهد، چندان اشتغالزا نیست و تمام جامعه در افزایش اندازه کیک اقتصاد سهیم نمیشوند. این تعادل بد در بازار کار معلول برخی رویههای بنیادی سیاستگذاریهای دهههای اخیر است، از جمله دستکاری قیمتهای نسبی انرژی و سرمایه که باعث شده تولید ایران وابستگی کمی به نیروی کار داشته باشد.
مسئله بیکاری در اقتصاد ایران
نداشتن شغل معضلی است که بخش بزرگی از جامعه ما، از جوانان تا جمعیت مسن را دربرمیگیرد. با این حال همانطور که نمودار بالا نشان میدهد، این مشکل برای جوانان پررنگتر است. به طوری که با وجود مشارکت پایین آنها در بازار کار، باز هم نسبت بالایی از جمعیت فعال آنها بیکار میماند. نرخ بیکاری کل جمعیت فعال ایران همیشه حوالی ده درصد در نوسان بوده (که خود عدد بالایی محسوب میشود) اما نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۴ سال در حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد قرار داشته است. نسلهای پیشین حتی در شرایط اقتصادی نهچندان مناسب هم به خاطر ظرفیت دولت و درآمد نفتی موفق میشدهاند شغلی دائمی در دولت پیدا کنند. البته پیامدهای منفی این اقدامات دولتهای گذشته به تدریج انباشت شده و حالا همزمان که زیرمجموعههای دولت از پرداخت حقوق بازنشستگی عاجزند، استخدامشان بسیار کم شده است. بنابراین چه در گذشته و چه حالا اقتصاد ایران بنیه زیادی برای ایجاد شغلهای واقعی که بتوانند در خدمت رشد اقتصادی قرار بگیرند، نداشته است.
مشارکت بسیار پایین زنان
درصدی از زنان ایرانی که در بازار کار مشارکت میکنند، یعنی یا شاغلاند یا در جستوجوی کار، نسبت به جهان و حتی خاورمیانه جزو کمترینهاست. این نسبت که در بالاترین حالت حدود ۲۰ درصد بوده، در سال ۱۴۰۰ به ۱۳.۳ درصد افت پیدا کرد. در حالی که برای نمونه این نرخ در سالهای گذشته در عربستان سعودی بالای ۲۵ درصد بوده است. ریشههای این مشارکت پایین میتواند از هنجارهای اجتماعی تا قوانین را در بربگیرد اما قطعاً عوامل بنیادی اقتصاد ایران که ضداشتغال عمل کردهاند، نیز از جمله عوامل مهم بازداشتن زنان از ورود به بازار کار بوده است. به ویژه که سطح تحصیلات زنان با شتاب بالایی در سالهای گذشته افزایش پیدا کرده اما ظرفیت اشتغال چندانی در اقتصاد برای جذب آن وجود نداشته است.
ریشهیابی بیکاری بالا در ایران
سیاستهای اقتصادی چند دهه گذشته همواره به تولیدکننده سیگنال داده که سرمایه و انرژی را جانشین نیروی کار کند؛ چرا که سرمایه ارزان از طریق وام ارزان (نرخ بهره معمولاً به صورت دستوری پایین بوده است) و همچنین واردات ارزان (سرکوب ارزی) و انرژی ارزان از طریق عرضه دولت با قیمتهای دستوری پایین در دسترس تولیدکننده بوده است. بنابراین انگیزه اصلی این بوده که تا جای ممکن روش تولید وابسته به سرمایه و انرژی باشد و کمترین اشتغال ممکن ایجاد شود.
نتیجه این وضعیت این است که وقتی رشد اقتصادی هم رخ میدهد، مواهب آن چندان به نیروی کار نمیرسد؛ به ویژه رشد نفتی به خاطر افزایش درآمد ارزی دولت که همیشه با سرکوب ارزی همراه شده، انگیزه تولیدکنندگان را در راستای جانشینی نیروی کار با سرمایه تقویت میکند و از این طریق ضد اشتغال میشود. این تعادل باعث شده در دورههایی اقتصاد ایران با رشد بدون اشتغال و در دورههایی با اشتغال بدون رشد همراه شود.
پیامدهای بیکاری
شاغل نبودن یکی از دلایل سقوط افراد به ورطه فقر است. علاوه بر این، برای زنان و جوانان یک مانع مهم استقلال فردی است. بیکاری و جمعیت غیرفعال زیاد به این معنی است که مشارکت مردم در ایجاد ارزش افزوده اقتصادی پایین است. سیاستگذار اقتصادی با دستکاریهای نادرستش باعث شده در مقابل مردم و به ویژه جوانان برای مشارکت اقتصادی هم مانند مشارکت سیاسی موانع زیادی وجود داشته باشد. بنابراین یکی از ابعاد چندگانه نارضایتیهای بروزیافته را میتوان وضعیت بازار کار و جمعیت بزرگ فراموششده در زمینه اشتغال دانست.