طرح رتبه بندی معلمان که قرار بود معلمان را به ترتیب حائز درجات پنجگانه آموزشیارمعلم، مربیمعلم، استادیارمعلم، دانشیارمعلم و استادمعلم تعیین کرده و تحولی اساسی در زندگی حرفهای معلمان ایجاد کند، نهایتا با افزایش ۲۰۰ هزار تا یک میلیون تومانی برخی معلمان، به طرحی شکستخورده تبدیل شد.
معیارهای عجیب برای رتبه بندی معلمان
به این قسمت از طرح توجه کنید: «برای رتبه استادیارمعلم ارائه حداقل دو مقاله علمی که هیاتهای مربوطه ارزشیابی کرده باشند، مشروط است، برای رتبه دانشیارمعلم، ارائه حداقل دو مقاله علمی ارزشیابیشده در زمینه دروس مورد تدریس، ارائه حداقل یک پژوهش علمی در زمینه تخصصی یا مسائل آموزش و پرورش و همچنین تالیف و ترجمه حداقل دو کتاب، در زمینه دروس مورد تدریس که گروه تخصصی آن را پذیرفته باشد، مشروط است. برای رتبه استادمعلم نیز دارا بودن حداقل سه مقاله علمی ارزشیابیشده پس از کسب رتبه دانشیارمعلم در زمینه مربوط، دارا بودن حداقل دو پژوهش علمی ـ تربیتی در زمینه تخصصی یا مسائل آموزشوپرورش و همچنین تالیف و ترجمه حداقل چهار جلد کتاب علمی در زمینه مربوط که گروه تخصصی آن را پذیرفته باشد، مشروط است.»
آیا عقلانی است که از یک معلم انتظار داشته باشیم چهار جلد کتاب علمی و سه مقاله ارزشیابیشده و دو مقاله پژوهشی - تربیتی داشته باشد؟ آن چیزی را که از استادتمام در دانشگاه انتظار نمیرود، چگونه از یک معلم میتوان انتظار داشت؟ این خواسته نامعقول از معلمان چه نتایج و پیامدهای خسارتباری در نظام آموزشی کشور در پی خواهد داشت؟
شرط نامعقول تولید مقاله برای معلمان
اگر مشمولان طرح رتبه بندی معلمان را ۸۰۰ هزار نفر در نظر بگیریم و اگر قرار باشد تا این تعداد معلم هر پنج سال تنها یک مقاله بدهند نتیجه چیزی حدود ۱۶۰ هزار مقاله در سال میشود. از آنجا که در طرح رتبهبندی شرط انتشار در نشریات معتبر علمی مرتبط با آموزش و پرورش قید شده است، بهفرض اگر این نشریات در سال حدودا ۱۰۰ مقاله هم چاپ کنند و ۱۶۰۰ نشریه معتبر علمی مرتبط با آموزش و پرورش در کشور داشته باشیم! اصلا آیا این تعداد نشریه معتبر علمی که بتوانند مقالات معلمان را چاپ کنند در کشور داریم؟ واقعا ضرورتی دارد این میزان مقاله منتشر شود؟ اصلا این مقالات با چه هدفی تولید میشوند؟ چه چهارچوب و محتوایی باید داشته باشند؟ چه نظارت علمی بر آنها وجود دارد؟
این محاسبه سادهای است که حجتالله بنیادی، استاد دانشگاه فرهنگیان، کارشناس و پژوهشگر حوزه آموزش و پرورش در گفتوگو با «فرهیختگان» مطرح میکند. او فرآیندی که در اثر آن معلمان به ماشین چاپ مقاله بدل شوند و در نتیجه آن، مافیای تولید و فروش مقاله در کشور جدیتر از قبل شکلگرفته و روزبهروز فربهتر شود را سیاستی بلاجهت میداند. به گفته او «فرض کنیم این نشریات یک نظارت علمی نسبی هم داشته باشند، آیا با یک نظارت نسبی امکان بروز فساد نخواهد بود؟ همانند اتفاقی که برای پایاننامهها افتاد، یعنی این فرآیند، کسبوکار فسادآمیز و پردرآمدی را برای کسانی که در حوزه نشریات و بحث تحصیلات عالی کار میکنند فراهم خواهد کرد و مافیایی دیگر در این حوزه ایجاد خواهد شد. اینجا یک بازار پرسودتر برای آنها میشود؛ چراکه ۸۰۰ هزار معلم برای رتبهبندی نیاز به مقاله و کتاب دارند.
نکته دیگر اینکه مگر یک مقاله چقدر میتواند در شایستگی یک معلم اثرگذار باشد؟ اگر معلمی هرسال پنج مقاله نوشت به این معناست که معلم موفقتری است؟ دانشآموزان بهتری برای کشور تربیت میکند؟ قطعا نمیتوان ارتباط مستقیم و معناداری بین این دو در نظر گرفت؛ هر چند کشور نیاز به پژوهش دارد. تجربه شخصی من نشان میدهد نمیتوان گفت اگر معلمی مقالات خوبی تدوین کرد حتما معلم خوب و اثرگذاری است. هدف رتبهبندی این است که معلمان بهتری داشته باشیم و کاری کنیم معلمان در تربیت دانشآموزان اثرگذارتر و موفقتر باشند. ممکن است تولید مقاله به این هدف کمک کند ولی اینگونه نیست که اگر کسی مقاله داشت حتما معلم شایستهتری است.»
خواستههای غیرمنطقی از معلمان
شاید این سوال مطرح شود که مگر امر پژوهش در آموزش عالی و دانشگاهها رایج نیست؟ چه ایرادی دارد اگر در آموزش و پرورش نیز چنین باشد؟
بنیادی در پاسخ به سوال فوق میگوید: «در دانشگاهها که بحث مقاله و کتاب مطرح است، حق پژوهانه به اعضای هیات علمی تخصیص داده میشود، امتیازاتی داده میشود، فرصت مطالعاتی داده میشود، مکانیسمهای تشویقی خاصی برای کسانی که تالیفات اثربخش و مرتبط دارند، وجود دارد. آیا آموزشوپرورش این امکان را دارد؟ آیا امکان پژوهش را برای معلم فراهم کرده است؟ از یک عضو هیات علمی دانشگاه که انتظار میرود مقاله و کتاب تالیف کند برای این است که از نظر علمی بهروز و در حال حرکت باشد ولی ماموریت معلم ما تولید مقاله علمی نیست. معلم باید کاری کند که اثرگذاری و مهارتهای تربیتیاش بهتر شود. اگر بنا باشد مقاله و کتاب را به این شکل در سنجش معلمان لحاظ کنیم، مرتکب اقدامی کاملا اشتباه شدهایم. نه حق پژوهانه و نه مکانیسمی در نظر گرفتهشده و نه چهارچوبی مشخص کردهایم.
مقاله چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ اگر من معلم ریاضی باشم و درباره ادبیات مقاله بنویسم و اسم آن را درسپژوهی ادبیات بگذارم درست است؟ اگر درباره زبانشناسی مقالهای بنویسم قابل پذیرش است؟ یا شایستگی حرفهای من اقتضا میکند درباره روش تدریس ریاضی کار کنم؟ هیچیک از اینها در طرح رتبهبندی مشخص نیست و این اقدام تنها یک سمبلکاری است که بازار پرسودی برای کسانی که در حاشیهها کار میکنند، فراهم میآورد.
منبع: فرهیختگان