یادآوری: پنجشنبه،۲۰ اکتبر،۲۸ مهر، لیز تراس پس از تنها ۴۵ روز از رهبری حزب محافظه کار بریتانیا استعفا داد و بنابراین به زودی از سمت نخست وزیری کنار خواهد رفت. این حزب برای انتخاب جانشین تراس در عرض هفت روز، رقابت دیگری برگزار خواهد کرد که سومین رقابت بر سر رهبری این حزب در چند سال اخیر است.
فردای اقتصاد: در سال ۲۰۱۲، لیز تراس و کواسی کوارتنگ، به طور مشترک جزوهای به نام «بریتانیای رها شده» نگاشتند که ایتالیا را به عنوان یک مورد هشداردهنده مورد بررسی قرار میداد. خدمات عمومی بحرانزده، رشد کم اقتصادی، بهره وری ضعیف مشکلات ایتالیا و سایر کشورهای جنوب اروپا بود که در بریتانیا نیز وجود داشت. ده سال بعد، خانم تراس و آقای کوارتنگ در تلاش ناموفق خود برای ایجاد مسیری متفاوت، به تحقق این قیاس کمک کردند. بریتانیا هنوز از رشد ناامیدکننده و نابرابری منطقهای آسیب میبیند. بیثباتی سیاسی مزمن و بازارهای اوراق قرضه نیز دچار مشکل شدند و تحت فشار قرار گرفتند. به «بریتالی*» (ترکیب بریتانیا-ایتالیا) خوش آمدید.
البته مقایسه بین دو کشور (بریتانیا و ایتالیا) دقیق نیست. بین سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۹، نرخ رشد بهرهوری بریتانیا دومین نرخ رشد در میان اعضای گروه هفت (G۷) از آخر بود، اما وضعیت ایتالیا به مراتب بدتر بود. بریتانیا جمعیتی جوانتر و اقتصاد رقابتیتری دارد. مشکلات ایتالیا بنیادینتر است و تا حدی ناشی از حضور این کشور در باشگاه اروپاییها یا همان اتحادیه اروپا است. مشکل بریتانیا اما تا حدی، به دلیل خارج بودن از این باشگاه است. مقایسه بازده اوراق قرضه دو کشور گمراه کننده است. بریتانیا دارای بدهی کمتر، واحد پولی و بانک مرکزی مستقل است و بازار فکر میکند که شانس نکول بسیار کمتری نسبت به ایتالیا دارد. (نکول به هرگونه قصور در پرداخت بدهی، شامل بهره یا اصل میشود.) اما اگر «بریتالی» یک حقیقت آماری نباشد، موضوعی واقعی را به تصویر میکشد. بریتانیا در سالهای اخیر از سه جهت به ایتالیا نزدیکتر شدهاست.
اول و واضحتر از همه، بیثباتی سیاسی که ایتالیا را همواره دچار بحران کرده، بریتانیا را نیز کاملاً آلوده کردهاست. از زمان پایان دولت ائتلافی در ماه می سال ۲۰۱۵، بریتانیا چهار نخستوزیر (دیوید کامرون، ترزا می، بوریس جانسون و خانم تراس) به خود دیدهاست، دقیقا مانند ایتالیا. به نظر میرسد هر دو کشور در آینده نزدیک، همچنان در بحران سیاسی باقی خواهند ماند. انتظار می رود جورجیا ملونی به عنوان نخست وزیر جدید در «رم» سوگند یاد کند. آینده «تراس» نمیتواند بیش از این، مخاطرهآمیز باشد. طول عمر وزیران اکنون بر حسب ماه محاسبه می شود: از ماه ژوییه، بریتانیا چهار وزیر دارایی به خود دیدهاست. وزیر کشور بریتانیا، پس از تنها ۴۳ روز از سمت خود استعفا داد. با افزایش هرجومرج، اعتماد به ساختار سیاسی کاهش یافتهاست: ۵۰ درصد از بریتانیاییها در سال ۲۰۱۰ به دولت اعتماد داشتند اما این میزان اکنون به کمتر از ۴۰ درصد رسیدهاست. در ایتالیا این شاخص از ۱۷ درصد به ۴ درصد کاهش یافته است.
دوم، همانطور که ایتالیا بازیچه بازارهای اوراق قرضه در طول بحران ناحیه یورو شد، بریتانیا نیز امروز دقیقا قربانی همین موضوع شدهاست. محافظهکاران شش سال گذشته را صرف تعقیب رویای تثبیت حاکمیت بریتانیا کردهاند در عوض نتیجه عکس گرفته و کنترل خود را از دست دادهاند. سیلویو برلوسکونی در سال ۲۰۱۱ پس از مشاجره با بروکسل و برلین از قدرت در ایتالیا برکنار شد. کوارتنگ به دلیل واکنش بازار به بسته کاهش مالیات بدون پشتوانه مالی او، از سمت وزیر دارایی بریتانیا اخراج شد. در حال حاضر، معاملهگران «اوراق خزانه» موسوم به gilts داوران سیاست دولت بریتانیا هستند. جرمی هانت، وزیر دارایی جدید، اکثر سیاستهای کاهش مالیاتی را لغو کرده و به درستی تصمیم گرفتهاست که طرح تضمین قیمت انرژی دولت را از آوریل ۲۰۲۳ دوباره طراحی کند. او باید تصمیماتی اتخاذ کند تا حفرههای باقیمانده در امور مالی عمومی را با در نظر گرفتن وضعیت بازارها پر کند. همانطور که ایتالیاییها از پراکندگی بین اوراق قرضه دولتی نگران هستند، بریتانیاییها نیز در نحوه تأثیرگذاری بازدهی، از هزینه وام مسکن گرفته تا امنیت حقوق بازنشستگیشان، دچار مشکل شدهاند. در ایتالیا نهادهایی مانند ریاست جمهوری و بانک مرکزی مدتها است که به عنوان سنگری در برابر سیاستمداران عمل کردهاند. اکنون وضعیت در بریتانیا نیز چنین است. بانک مرکزی بریتانیا با پایان دادن به خرید اضطراری اوراق قرضه خود در ۱۴ اکتبر، دولت را مجبور کرد که مسیر خود را هرچه سریعتر تغییر دهد. برای هانت فضایی برای مخالفت با دفتر مسئولیت بودجه که یک ناظر مالی است، وجود ندارد. این نهادها قبلاً محدودیتهایی برای نمایندگان پارلمان ایجاد کردهبودند، اما اکنون این زنجیرها بهطور آشکارا و محکم بسته شدهاند.
سوم، مشکل رشد پایین بریتانیا عمیقتر شدهاست. ثبات سیاسی پیش شرط رشد اقتصادی است. دولتهای ایتالیا برای انجام هر کاری تقلا میکنند. همین امر در مورد دولتهای کوتاه مدت در بریتانیا نیز صادق است. وقتی تغییر رهبر و دولت همیشه مطرح است، «پانتومیم» و «شخصیتها» جایگزین سیاست واقعی میشوند. جانسون توسط برخی لقب «بوریسکونی» (ترکیب بوریس جانوسن و سلیویو برلوسکونی) داشت. با ادامه حضور احتمالی جانسون در صحنه سیاسی، ممکن است این مقایسه به حقیقت نزدیکتر شود. اگرچه نظم مالی باید بازارهای اوراق قرضه را آرام کند، اما به تنهایی به رشد اقتصادی منجر نمیشود. هانت به عنوان بخشی از یک برنامه مالی میانمدت که در ۳۱ اکتبر رونمایی میشود، در حال تلاش برای تراز کردن حسابها است. صرفهجویی با صرف هزینه کمتر در زیرساختها برای بازدهی بیشتر اوراق خزانه مناسب است اما به رشد اقتصادی کمک نمیکند. امکان زیادی برای کاهش بیشتر هزینهها در بخش خدمات عمومی وجود ندارد.
بهتر است «قفل سهگانه» را که فرمولی سخاوتمندانه برای افزایش مستمریهای دولتی است، کنار بگذاریم و از راههای معقولتری پول جمع کنیم: مثلاً حذف وضعیت مالیاتی «غیرمقیم» یا افزایش مالیات بر ارث. (مالیات غیرمقیم یا همان “non-dom” tax status,، به مالیاتی گفته میشود که پس از انقلاب فرانسه در بریتانیا اعمال میشود. براساس این مالیات، افرادی که خارج از بریتانیا به دنیا آمدهاند یا اولادی غیر بریتانیایی دارند، اجازه دارند در این کشور بر اساس درآمدهای خود در بریتانیا مالیات بپردازند.)
افزایش مالیات بر درآمد راه حلی بهتر از بازگرداندن افزایش سهم بیمه ملی است که تنها فشار را بر کارگران افزایش میدهد. در حال حاضر، شواهد نشان میدهد که وضعیت در بریتانیا در حال تبدیل شدن بیشتر به «بریتالین» ( ترکیب بریتانیایی-ایتالیایی) است. نمایندگان حزب محافظهکار در آشفتگی به سر میبرند؛ موضوعی که در رایگیریهای پر هرجومرج، شکاف و افزایش شایعات درباره استعفای بیشتر به طور آشکار مشهود است. این گمانه دوباره مطرح شدهاست که نخستوزیر بعدی چقدر در قدرت دوام میآورد.
تراس تبدیل به معادل انسانی «لَری» شده است، گربهای که ساکن خانه شماره ۱۰ خیابان داونینگ، دفتر نخستوزیری بریتانیا است. گربهای که به دلیل حضور همیشگی در دفتر نخستوزیری بریتانیا به عنوان «رییس موشگیرهای کابینه بریتانیا مشهور شدهاست.» لَری همیشه در دفتر نخستوزیری است اما قدرتی ندارد.
نمایندگان محافظهکار پارلمان بریتانیا به جای آنکه تراس را برکنار کنند، باید به دنبال جایگزینی مناسب برای او باشند، نه آنکه این موضوع را به اعضای حزب برون سپاری و مشکل را از سر خود باز کنند.
محل اتصال اسپاگتی
در نتیجه، سناریوی برگزاری انتخابات عمومی زودهنگام قویتر میشود.
اما بعید است این اتفاق بیفتد: چرا نمایندگان حزب محافظهکار باید به مرگ خود رای بدهند؟ بحث بر سر این است که «تراس» یا جانشین او فاقد یک دستورکار مشخص در یک نظام پارلمانی ناقص است. اما اگر پارلمان قادر به تشکیل یک دولت کارآمد نیست، وقت آن است که به سراغ رای دهندگان برود و این احتمال هر لحظه بیشتر میشود.
برگزاری انتخابات، مشکلات ایتالیا را حل نکرده است. اما یک دلیل برای خوشبینی وجود دارد: در بریتانیا، بیثباتی سیاسی اکنون بیماری تک حزبی است.
محافظهکاران به دلیل فرسودگی ناشی از «برگزیت» و خستگی ناشی از ۱۲ سال حضور در قدرت، تقریباً توان حکمرانی خود را از دست دادهاند. خانم تراس حق دارد که رشد اقتصادی را بزرگترین مشکل بریتانیا معرفی کند. با این حال، رشد به برنامههای خارقالعاده بستگی ندارد، بلکه به دولت باثبات، سیاست متفکرانه و وحدت سیاسی بستگی دارد که در شرایط فعلی محافظهکاران نمیتوانند چنین شرایطی را فراهم کنند.
*«بریتالی» اصطلاحی است طعنهآمیز که کنایه از تبدیل شدن بریتانیا به ایتالیا از نظر بیثباتی سیاسی و بحرانهای اقتصادی دارد.
منبع: اکونومیست