لحظه تصمیمگیری درباره برجام فرا رسیدهاست. اکنون به باور دیپلماتها موضوعی برای مذاکره باقی نمانده است و طرفین باید تصمیم نهایی خود را اتخاذ کنند. جوزپ بورل, مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم اخیرا از ارائه پیش نویس جدید به ایران و اروپا خبر داده است. پرسش مهمی که اکنون پیش میآید این است که احیا یا عدم احیای برجام، معادله برد و باخت بازیگران منطقهای و بینالمللی را چگونه تغییر میدهد و اثر این تغییر معادلات در شکلگیری نتیجه نهایی چیست؟
توماس فریدمن، ستون نویس سرشناس روزنامه نیویورکتایمز، در سال ۲۰۱۳ و پیش از امضای برجام با توصیف ایران به عنوان «برادر بزرگتر» نوشت که کشورهای منطقه از بازگشت این برادر بزرگتر و افزایش اقتدار ایران به هراس افتادهاند. فریدمن، ایران را کشوری توصیف کردهبود که بازیگری بزرگتر و مقتدرتر از سایر بازیگران منطقهای است و رفع تنش میان تهران و غرب میتواند برای دیگر بازیگران، نگرانکننده باشد.
به همین دلیل بود که پیش از امضای برجام، لابیهای سعودی و اسراییلی همه تلاش خود را برای به نتیجه نرسیدن آن به کار گرفتند و در سال ۲۰۱۸ هم تمام سعی خود را برای خروج دونالد ترامپ، رییسجمهوری سابق ایالاتمتحده از برجام، به کار بردند.
اکنون و پس از گذشت ۹ سال از یادداشت توماس فریدمن، بار دیگر برجام در مرحله مهم تصمیمگیری قرار گرفته است و احتمال احیای آن وجود دارد. پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که چه بازیگرانی از احیای برجام منتفع میشوند و آیا موضع همه بازیگران منطقهای یا فرامنطقهای مشابه موضع آنان در سال ۲۰۱۵ و احیای برجام است یا جریان سیال نظام بینالملل در طول زمان باعث تغییر مواضع آنان شدهاست.
ایالاتمتحده: اولین و مهمترین بازیگری که باید آن را مورد بررسی و تحلیل قرار داد، ایالات متحده است. آمریکا در سال ۲۰۱۵ و در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما، با این پیشفرض که برجام نقطه آغاز مذاکره با ایران است و چالشهای دیگر واشنگتن با تهران در حوزههای موشکی و منطقهای در ادامه آن باید مورد مذاکره قرار بگیرد، وارد توافق هستهای شد. اما تحولات به سمتی پیش رفت که ایران و آمریکا در حوزههای دیگر وارد مذاکره نشدند و چالشهایشان لاینحل باقی ماند. به همین بهانه بود که دونالد ترامپ با تحریک سعودیها، اسراییلیها و برخی جمهوریخواهان تندرو از برجام خارج و مدعی شد که همه مشکلات و اختلافات ایران و آمریکا باید در قالب یک توافق واحد مورد بررسی قرار گیرد.
اما گذشت زمان نشان داد که این سیاست، سیاستی ناکارآمد برای کاخ سفید بود که تنها برنامه هستهای ایران را از نظارتهای سختگیرانه مورد توافق در برجام خارج کرد و به تسریع برنامه هستهای تهران انجامید.
جو بایدن، رییسجمهوری کنونی آمریکا در جریان مبارزات انتخاباتی و پس از آن بر بازگشت به برجام تاکید اما به مانند اوباما اضافه کرد که احیای این توافق باید نقطه آغاز دیپلماسی با ایران باشد، نه پایان آن.
با این تفاسیر و از زاویه امنیتی، احیای برجام و کنترل برنامه هستهای ایران به نفع ایالاتمتحده است و واشنگتن با احیای آن میتواند به متحدان منطقهای خود دستکم از بابت برنامه هستهای ایران اطمینان دهد.
از سوی دیگر ایالاتمتحده تلاش میکند تا با استفاده از مذاکره متحدان منطقهای خود مانند عربستان با تهران، چالشهای دیگر با تهران را حل و فصل نماید.
ضمن آنکه رقابت بر سر دستیابی به دانش هسته ای در میان کشورهای منطقه هم از کابوس های دیگر واشنگتن است.
بنابر این میتوان نتیجه گرفت که احیای برجام از بعد امنیتی به نفع ایالاتمتحده است اما تجربه سال ۲۰۱۵ نشان داد که این کشور نفع اقتصادی چندانی از آن نخواهد برد.
در برآیند کلی به نظر میرسد که احیای برجام در راستای منافع ایالاتمتحده باشد.
اروپا: اروپاییها اکنون و در میانه جنگ اوکراین زیر فشار سنگین اقتصادی و ژئوپولیتیکی قرار گرفتهاند و نگران بروز بحران انرژی و افزایش سرسامآور قیمت آن در پاییز و زمستان امسال هستند. به همین دلیل است که اروپاییها نهایت تلاش خود را برای احیای برجام به کار خواهند برد. مذاکرات ۱۲۰ دقیقهای و تلفنی اخیر روسای جمهور ایران و فرانسه و پیشنویس اخیر جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا درباره برجام که به تهران و واشنگتن ارائه شده، در همین چارچوب قابل تحلیل و بررسی است.
ضمن آنکه اروپاییها از وقوع هرگونه تنش در خاورمیانه بسیار نگرانند. تجربه جنگ سوریه و بحران پناهجویان و گسترش تروریسم به این قاره، نشان دادکه سرریز هرگونه بحران در منطقه، به سرعت به اروپا سرایت خواهد کرد.
از نگاه امنیتی و به دلیل نزدیکی جغرافیایی ایران و اروپا، هستهای شدن ایران میتواند تهدیدی ژئوپولیتیک برای آنان محسوب شود و این دلیل انگیزه دیگری اروپاییها برای احیای برجام است.
از سوی دیگر احیای برنامه جامع اقدام مشترک فرصتهای تجاری فراوانی برای شرکتهای اروپایی در بازار بزرگ ایران ایجاد خواهد کرد و میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی ساکنان قاره سبز منجر شود.
به طور کلی میتوان گفت موضع اتحادیه اروپا درباره برجام مشابه موضع این اتحادیه در سال ۲۰۱۵ است و آنان برجام را به نفع منافع امنیتی- اقتصادی خود ارزیابی میکنند و به شدت دنبال احیای آن هستند.
روسیه: موضع مسکو درباره برجام را باید در یک بستر تاریخی مورد تحلیل و بررسی قرار داد. نقطه عطف معادله نفع و ضرر روسیه, آغاز جنگ اوکراین است که روسیه را تحت تحریم های شدید غرب قرارداد و موضع مسکو درباره برجام را دستخوش تغییراتی کرد.
روسیه در سال ۲۰۱۵ و زمان امضای توافقنامه برجام، چندان تمایلی به امضای آن نداشت. مسکو در آن زمان بر این باور بود که کاهش تنش میان ایران و واشنگتن میتواند تهران را به سمت غرب سوق و سطح روابط امنیتی، استراتژیک و اقتصادی ایران و روسیه را کاهش دهد. به عبارت دیگر مسکو اگرچه از تصاعد بحران میان ایران و غرب و بروز تنش در خاورمیانه در سال ۲۰۱۵ نفعی نمیبُرد.
اما حکایت سیاست مسکو درباره برجام در یک سال و نیم اخیر و از زمان آغاز مذاکرات احیای برجام متفاوت بود. روسیه تا پیش از جنگ اوکراین، با توجه به کاهش حضور نظامی ایالاتمتحده در منطقه، تلاش داشت تا با استفاده از این خلا، جای آمریکا را پر کند. به همین دلیل برای نیل به این هدف، نیاز به کاهش تنش در منطقه داشت. در همین چارچوب بود که میخاییل اولیانوف، مذاکرهکننده ارشد روسها پیش از آغاز جنگ اوکراین، نقشی فعال در مذاکرات برجام داشت و با جدیت به دنبال میانجیگری میان تهران و غرب برای به نتیجه رسیدن مذاکرات بود. اما موضع روسیه پس از جنگ اوکراین به کلی تغییر کرد.
بازگشت نفت ایران به بازار، شدت بحران انرژی ناشی از جنگ اوکراین را کاهش خواهد داد و میتواند غرب و به ویژه اروپا را از انرژی و به خصوص نفت روسیه بینیاز کند.
به همین دو دلیل است که مسکو به مانند پیش از جنگ اوکراین، دیگر- دست کم در ظاهر- تلاش چندانی برای احیای برجام از خود نشان نمی دهد.
البته احیای برجام از نگاهی دیگر به نفع روسها نیست؛ کاهش تنش میان ایران و غرب، مسکو را از تنزل همکاریهای ایران و روسیه نگران میکند.
روسها همچنین به دلیل مجاورت جغرافیایی با ایران، هستهای شدن ایران را تهدیدی ژئوپولیتیک برای خود ارزیابی میکنند.
در یک برآیند کلی اینطور به نظر میرسد که روسیه دستکم در مقطع کنونی علاقهای به احیای برجام ندارد و از آن ضرر میکند؛ گرچه مقامات مسکو از جمله اولیانوف همچنان در مواضع رسمی خود اعلام میکنند که طرفدار احیای برجام هستند و از آن حمایت میکنند.
چین: موضع پکن درباره برجام اما متفاوت با مسکو است. برای آنها اقتصاد در اولویت است و به همین دلیل به دنبال کاهش تنشها در خاورمیانه هستند تا بتوانند با کمترین ریسک، به سرمایهگذاری در این منطقه ادامه دهند.
ضمن آنکه قدرت چینیها هنوز به اندازهای نرسیده است که تمایلی برای حضور امنیتی-نظامی در منطقه داشته باشند. برای چینیها رفعتحریمهای نفتی و بانکی و دسترسی به بازار بزرگ ایران بسیار اهمیت دارد و آنان میتوانند در صورت احیای برجام، برنامههای اقتصادی خود به خصوص در چارچوب قرارداد جامع ۲۵ ساله تهران و پکن را راحتتر پیش ببرند و سرمایهگذاریهای اقتصادی خود در ایران را گسترش دهند.
چینیها همچنین میتوانند در صورت احیای برجام بدون نگرانی نفت ایران را خریداری کنند. اکنون ممکن است این پرسش مطرح شود که در صورت رفع تحریم ها چین از تخفیف های نفتی ایران محروم خواهد شد و این مساله ممکن است برای چینی ها مطلوب نباشد. در پاسخ به این پرسش باید گفت که اولویت اول پکن سرمایه گذاری آسان در ایران است نه خرید نفت با تخفیف.
شاید تنها دغدغه چینیها از احیای برجام، بازگشت شرکتهای اروپایی به بازار ایران باشد. احیای برجام راه را برای بازگشت شرکتهای اروپایی به ایران هموار میکند و چینی باید برای کسب و یا حفظ سهم خود از بازار ایران با اروپاییها رقابت کنند.
در مجموع به نظر میرسد احیای برجام به نفع منافع چین باشد.
عربستان: مشکل سعودیها با برجام مشکلی عمیقتر و پیچیدهتر است. آنان از سویی احیای برجام و تحت کنترل قرارگرفتن برنامه هستهای ایران را از بعد امنیتی بسیار حائز اهمیت میپندارند اما آن را کافی نمیدانند. مشکل سعودیها با برجام مورد توافق سال ۲۰۱۵ نیز دقیقا همین بود. آنان توافق هستهای را به مفهوم بازشدن زنجیرهای استراتژیک از پای ایران و گسترش نفوذ تهران در منطقه تعبیر میکردند و به همین دلیل علاقه داشتند تا مشکلات دیگر آنان با ایران از جمله موضوعات منطقهای را نیز در کنار برجام حل و فصل کنند.
اکنون نیز موضع آنان دقیقا همین است. بیتردید به همین دلیل بود که محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، پس از سفر اخیر و مهم جو بایدن، رییسجمهور ایالاتمتحده به ریاض، بلافاصله به وزیر خارجه خود دستور داد تا با همتای ایرانی خود ملاقات کند و سطح مذاکرات ایران و عربستان را که با میانجیگری عراق در بغداد در جریان است، از سطح امنیتی به سطح دیپلماتیک ارتقا دهد.
گرچه نمیتوان درباره موضع ریاض درباره برجام به طور مطلق و قاطعانه سخن گفت، اما به نظر میرسد که سعودیها در صورت حل و فصل مشکلات منطقهای خود با ایران، به خصوص در موضوع جنگ یمن، راضی به احیای برجام باشند گرچه علاقهای هم به آن ندارند اما در شرایط کنونی اگر راهحلهای دیگر در دسترس نباشد، ناچار هستند به آن تن دهند،
در خواست بن سلمان از وزیر خارجه خود بلافاصله پس از سفر بایدن را باید در چارچوب «گرایش آمریکا به کاهش حضور نظامی در خاورمیانه» و اتخاذ سیاست موازنه فراساحلی یا همان offshore balancing واشنگتن مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.
دولت بایدن اکنون علاقهمند است تا به جای حضور مستقیم نظامی در خاورمیانه، از طریق متحدان منطقهای خود، موازنه قدرت در خاورمیانه را برقرار سازد، موازنهای که به باور نظریهپردازان واقعگرا و نوواقعگرای روابط بینالملل، اگر برهم بخورد، میتواند به وقوع جنگ منجر شود.
به همین دلیل باید گفت که آمریکا به موازات اصرار برای احیای برجام، متحدان خود را وادار به حل و فصل چالشهای منطقهای با ایران کردهاست و خود –احتمالا به دلیل عدم تمایل ایران- به طور مستقیم در این حوزه وارد مذاکره با تهران نشدهاست. موضوعی که به احتمال زیاد ایران نیز از آن خرسند است.
شاید بتوان موضع عربستان را به طور خلاصه اینگونه توصیف کرد: عربستان از مدافعان احیای برجام نیست اما در شرایط کنونی پایبندی ایران به توافق هستهای را عاملی برای ثبات منطقه، مهار توان هستهای ایران و پیشبرد برنامههای توسعهای خود میداند و امید دارد با احیای برجام بتواند چشماندازی برای تنشزدایی در منطقه ایجاد کند. به عبارت ساده تر, اولویت عربستان, مهار ایران هسته بدون برجام است اما اگر به این هدف دست نیابد, ناگزیر به آن تن خواهد داد.
اهمیت کاهش تنش با ایران برای سعودیها را باید از اظهار نظر وزیر خارجه عربستان درباره موضوع «ناتوی عربی» درک کرد؛ آنجا که تاکید کرد ریاض هیچگاه به دنبال چنین ائتلافی نبودهاست.
این موضع که پس از سفر بایدن به منطقه اتخاذ شد را باید نوعی عقب نشینی سعودیها توصیف کرد.
با همه این تفاسیر اما، عربستان همواره نسبت به ایران نوعی «حسادت استراتژیک» داشته و افزایش اقتدار ایران را تهدیدی بزرگ برای خود قلمداد میکند، زیرا در صورت عادی سازی روابط ایران و غرب و با توجه موقعیت مهم و استراتژیک ایران در منطقه، جایگاه سعودیها نزد غرب به خطر خواهد افتاد.
گرچه همچنان نمیتوان با قطعیت عربستان را مدافع برجام دانست، اما دستکم میتوان نتیجه گرفت که سعودیها مسیری متفاوت با سال ۲۰۱۵ پیش گرفتهاند و اگر بتوانند مشکلات منطقهای خود با ایران را حل و فصل کنند، شاید در کوتاه مدت به احیای برجام تن دهند.
عراق و شورای همکاری خلیج فارس: عراق و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس (منهای عربستان) و حتی اردن و مصر، به دنبال ایجاد توازن در روابط خود میان ایران، عربستان، اسراییل و ایالاتمتحده هستند. به همین دلیل است که امارات و کویت به تازگی اعلام کردهاند که آماده اعزام سفیر به تهران هستند. موضع اردن و مصر در میانه اوج گرفتن بحث «ناتوی عربی» مبنی بر آنکه به هیچ ائتلافی علیه ایران نخواهند پیوست را باید در همین چارچوب بررسی کرد. علاقه قاهره برای عادی سازی روابط با تهران هم در همین راستا قابل تحلیل است.
عراق نیز موضعی مشابه دارد و احیای برجام به طور اخص و کاهش تنشها میان تهران و واشنگتن را به طور اعم، به نفع منافع ملیخود میداند، زیرا هرگونه تنش بین ایران و آمریکا عوارض خود را پیش از هر نقطهای در جهان، در عراق نشان خواهد داد.
برای این کشورها، ثبات و اقتصاد در اولویت است و به همین دلیل میتوان آنان را در مقطع زمانی فعلی از طرفداران احیای برجام دانست.
فاصله گرفتن امارات از عربستان در موضوع ایران هم در همین چارچوب قابل تحلیل است. امارات به دنبال ثبات و منافع اقتصادی است و هرگونه تنش در منطقه میتواند منافع آنان را به شدت مورد تهدید قرار دهد.
ترکیه: موضع ترکیه درباره برجام مانند موضع عربستان اندکی پیچیده است.
ترکیه از سویی به دنبال احیای برجام است تا بتواند با استفاده از رفع تحریمهای ایران، سطح روابط تجاری تهران – آنکارا را به ۳۰ میلیارد دلار برساند و همکاری اقتصادی ایران و ترکیه قطعا به نفع این کشور خواهد بود. اهمیت احیای برجام برای ترکیه آنجا افزایش خواهد یافت که به خاطر داشته باشیم اکنون ترکیه با بحران اقتصادی شدید و تورم بالای ۷۰ درصد دست به گریبان است.
اما از سوی دیگر آنکارا نیز به مانند ریاض از افزایش اقتدار ایران نگران است. ایران و ترکیه همواره رقبای منطقهای و تاریخی بودهاند و رقابت آنان به دوران صفویه و امپراتوری عثمانی بازمیگردد.
به همین دلیل، آنکارا علاقهای ندارد تا ایران با احیای برجام قدرت بیشتری بگیرد و نفوذ خود را در منطقه و به خصوص در عراق و سوریه افزایش دهد.
به عبارت دیگر، برجام از بعد اقتصادی به نفع ترکیه است اما آنان از نگاه استراتژیک و امنیتی از احیای آن ضرر خواهند کرد.
اسراییل: تل آویو همواره از مخالفان برجام بودهاست. اسراییلیها هستهای شدن ایران را تهدیدی امنیتی برای خود قلمداد میکنند و از آن نگرانند.
با این حال، حتی در میان احزاب و جناحهای سیاسی و امنیتی این رژیم، اجماع واحدی درباره برجام وجود ندارد. بسیاری از مقامات سیاسی اسراییل، موضوع دشمنی با ایران را به موضوعی نمایشی-انتخاباتی تبدیل کردهاند و در پیشبرد پروژه ایرانهراسی با یکدیگر مسابقه میدهند. از سوی دیگر اسراییلیها از همین موضوع به عنوان اهرمی برای امتیاز گرفتن بیشتر از آمریکا، خرید سلاحهای پیشرفته از این کشور، اخذ امتیازات اقتصادی و مجاب کردن آنان برای ادامه حضور نظامی در منطقه استفاده میکنند.
اسراییلیها همچنین از این موضوع نگرانند که کاهش تنش میان ایران و آمریکا، ممکن است حمایت تمام عیار واشنگتن از آنان را پایان دهد.
از سوی دیگر اسراییلیها نتوانستند در جریان سفر بایدن به فلسطین اشغالی، خواستههای خود را برآورده کنند. تلآویو از واشنگتن میخواست تا یک گزینه معتبر نظامی علیه ایران روی میز بگذارد اما بایدن تنها به گفتن این جمله بسنده کرد که گزینه نظامی علیه ایران باید آخرین گزینه باشد.
به این موضوع نیز باید توجه داشت که بسیار بعید است اسراییل بدون پشیبانی آمریکا اقدامی نظامی علیه ایران انجام دهد زیرا مقامات این رژیم از تبعات سنگین این اقدام آگاهند. در صورت صحیح بودن این گزاره، اسراییلیها اگرچه در ظاهر با برجام مخالفت میکنند اما پس از ناامیدی از بایدن شاید از احیای برجام و تحت کنترل قرار گرفتن برنامه هستهایران چندان ناخرسند نیز نباشند.
با این وجود، برخی مقامات امنیتی و سیاسی – که اغلب بازنشسته و خارج از کابینه فعلی این رژیم اند- احیای برجام و تحت نظارت بودن برنامه هستهای ایران را به نفع منافع اسراییل میدانند.
در یک چشمانداز کلی، اسراییلیها را باید مخالف برجام دانست زیرا آنان ایران و به خصوص ایران قدرتمند و رها شده از فشارهای اقتصادی را در چارچوب منافع خود ارزیابی نمیکنند. ضمن آنکه دستیابی ایران به دانش هسته ای و توانایی تهران برای غنی سازی بالای ۶۰ درصد، توازن قدرت در منطقه را علیه اسراییل برهم خواهد زد.
هدف اصلی آنان براندازی نظام ایران و ایجاد آشوب و گسترش اعتراضات اقتصادی و سیاسی در ایران است. احیای برجام در راستای این اهداف نیست و میتواند اسراییل را با چالشی جدی مواجه سازد. اما شاید تلآویو گزینه بهتری برای جایگزینی برجام نداشته باشد و از سوی اجبار و در مقطع زمانی فعلی به آن تن دهد.
***
در نهایت باید گفت که درباره موضع برجامی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای نمیتوان با قاطعیت و به طور مطلق سخن گفت. نفع و ضرر دولتهای دیگر از برجام، بیشتر به نگاه آنان به موضوع برنامه هستهای ایران مرتبط است.
نظام بینالملل، جریانی سیال و همواره در حال تغییر است و دولتها به عنوان اصلیترین بازیگران این نظام، مواضع خود را در هر زمانی، متناسب با حداکثرسازی منافع خود تنظیم میکنند.
اما آنچه میتوان با قاطعیت درباره آن سخن گفت این است که رقبای منطقهای ایران و در راس آنان عربستان، اسراییل، و ترکیه و حتی مصر، با توجه به جایگاه منحصر به فرد ایران در ژئوپولیتیک منطقه و حتی جهان، از احیای برجام و به تعبیر توماس فریدمن، بازگشت برادر بزرگتر و افزایش اقتدار ایران، هراسان و نگرانند و یا دستکم درباره چشمانداز جایگاه ایران پس از احیای توافق هستهای ابهام فراوان دارند.