فردای اقتصاد: تورم بالا یکی از آزاردهندهترین پدیدههای اقتصادی است که به طور مزمن اقتصاد ایران را در طول نیم قرن در بر گرفته است. رد پای این عامل را در نارضایتیها هم میتوان دید؛ مثلاً نتایج یک پیمایش که در تصویر بالا به نمایش درآمده است، نشان میدهد اثر تورم ایران بر میل به مهاجرت دو گروه از مردم بسیار بالاست.
طعم تلخ تورم را مردم کشورهای توسعهیافته هم در مقاطعی چشیدهاند؛ اما ایرانیان در تمام نسلها آن را با گوشت و پوست و استخوان لمس کرده و با آن زندگی کردهاند. با این حال، جالب است که وقتی به احساسات مردم کشورهای دیگر در قبال تورم بالا نگاه میکنیم، مشابهت زیادی با احساسات امروز خودمان درباره «شیطان تورم» پیدا میکنیم. در این گزارش به انواع هزینههای تورم از منظر احساسات مردم نسبت به آن میپردازیم.
انواع هزینههای تورم در اقتصاد
اقتصاددانان تصویر خاص خود را از هزینهها و پیامدهای منفی تورم در اقتصاد دارند: نامطلوبیتهای حاصل از تورم حتی با فرض این که کل درآمدها و ارقام اقتصادی همزمان با تورم افزایش یابند، هزینههای ناشی از اسمیبودن قیمتهایی که نهادهای دولتی و خصوصی با آن کار میکنند، اثرات مرتبط به قراردادها که رقمهای اسمی دارند (یعنی خود به خود با تورم تعدیل نمیشوند)، نااطمینانی از تورم آینده و اقدامات دولت جهت سرکوب قیمتها. برای مثال، مورد آخر دقیقاً اتفاقی است که دولتها در ایران در واکنش به تورم انجام میدهند؛ سرکوب قیمتها از طریق قیمتگذاری و اعمال زور به جای مهار تورم از ریشه که اثرات منفی مضاعفی روی اقتصاد میگذارد.
نتایج یک پیمایش عمومی درباره نظر مردم نسبت به تورم
اما غیراقتصاددانان چگونه میاندیشند؟ برای پاسخ به این سوال باید سراغ پیمایشهای عمومی رفت. رابرت شیلر در اواخر قرن بیستم (۱۹۹۷) پژوهشی ترتیب داد تا از طریق پیمایش بتواند احساس مردم نسبت به تورم را به ویژه در دو کشور آمریکا و آلمان و در جوانان و پرسنوسالان بسنجد و تفاوتهای آن را با دیدگاههای آکادمیک مشاهده کند. در زمان انجام آن پژوهش مردم آمریکا و اروپا هنوز خاطرات ذهنی زیادی از دورانهای تورمی به یاد داشتهاند و نتایج حاصل از نظرسنجی از آنها چندان با شهود امروز ما در ایران متفاوت نیست. البته این روزها هم با بروز یک موج تورمی در جهان تورم دوباره به دغدغه اول مردم بسیاری کشورها تبدیل شده است.
بنا بر تحقیقات شیلر، سازوکار تورم در ذهن بسیاری از مردم این است که بخشی از جامعه از روی خودخواهی دست به افزایش قیمتها میزند و از آنجا که دستمزدها با تورم بالا نمیروند، پس تورم منجر به کاهش رفاه و قدرت خرید میشود. حتی این دید وجود دارد که تورم رشد اقتصادی را محدود میکند و در نتیجه به استاندارد زندگی جامعه لطمه میزند.
ارتباط تورم با سطح رفاه در تصور عموم
اما در کنار کاهش سطح رفاه، پرسششوندگان معتقد بودهاند تورم بالا باعث میشود اتمسفر اجتماعی به سمت خودخواهی و ضربهزدن به اخلاقیت ملی میرود. برخی هم فکر میکردهاند تورم بالا باعث هرجومرج سیاسی میشود و همچنین به شخصیت ملی آسیب میزند.
در کل احساسات افراد تأکید زیادی روی اثرات مستقیم تورم روی سطح رفاه دارد و کمتر به پیامدهایی مثل نااطمینانی، قراردادها با ارقام اسمی، نارضایتی از نفس وجود تورم و سرکوب قیمتی اهمیت میدهند، هر چند که افت وضع معیشتی عملاً وابستگیهایی به این موارد میتواند داشته باشد. مثلاً یکی از نگرانیهای عامه مردم به حقوق بازنشستگیشان مربوط میشود که با تورم کوچک میشود. از آنجا که ارقام آینده حقوق بازنشستگی اصولاً در زمان اشتغال با ارقامی اسمی مشخص میشوند و شاغلان از طریق قرارداد با ارقام اسمی روی حقوق آن دوران حساب باز میکنند، تورم عملاً نوعی آسیب به قرارداد است. قرارداد در ابتدا بر این مبنا تنظیم شده که به دولت اعتماد کافی جهت مهار تورم وجود دارد.
تفاوت نسلهای جوامع آمریکا و آلمان در ارتباط با تورم
شیلر طی مشاهده نتایج پیمایش خود متوجه شد آلمانیها عموماً حساسیت بیشتری نسبت به تورم دارند؛ این حساسیت بیشتر نسبت به آمریکاییها به نظر موجه است؛ چرا که تجربه آلمان در جریان ابرتورم دهه ۱۹۲۰ با این شدت در آمریکا اتفاق نیفتاده است. نتیجه جالبتر این بوده که شکاف بین نسلی در اهمیت به تورم بیشتر از شکاف بین کشوری بوده است؛ به طوری که در هر دو کشور مورد بررسی، حساسیت به تورم در نسلی که پیش از ۱۹۴۰ به دنیا آمده بوده، به طور قابل توجهی بیشتر از نسلهای جوانتر بوده است. بنابراین تجربه زیسته در شرایطی که تورم بالا گریبان کشورها را گرفته بوده روی ترجیحات فعلی مردم تأثیر مشخصی دارد.
چرا تورم از نظر سیاسی بسیار مهم است؟
اکثر شاخصهای کلان اقتصادی نیازمند آمارهای مدونی هستند که دولتها و رسانهها منتشر میکنند؛ برای این که یک شهروند متوجه شود وضعیت رشد اقتصادی فصل قبلی چگونه بوده، باید منتظر این آمارها باشد و قرار نیست به این سرعت اثرات تغییر در رشد اقتصادی را در زندگیاش ببیند. اما داستان تورم کاملاً متفاوت است؛ اثر آن در زندگی روزمره افراد کاملاً احساس میشود. به همین خاطر است که پیامدهای وضعیت تورمی روی محبوبیت سیاستمداران بسیار بزرگتر است.
کاشیک باسو -اقتصاددان بانک جهانی و استاد دانشگاه کرنل- اخیراً در یادداشتی به این موضوع در وضعیت امروز آمریکا پرداخته است. او میگوید احتمالاً سیاستگذاران دولت بایدن موقع ایجاد سیاستهایی برای حمایتهای کرونایی از ریسک ایجاد تورم آگاه بودهاند اما احتمالاً آن را هزینهای موقتی میدانستهاند که ناچار به پذیرشش بودهاند. اما اثرگذاری تورم روی ترجیحات سیاسی آمریکاییها میتواند اثرات پایداری داشته باشد؛ در همین انتخابات میاندورهای پیش روی آمریکا، تورم فعلی میتواند باعث شود گروه حاکم تغییر کند. بنابراین اثرات تورم میتواند تا مدتها بعد از بازگشت قیمتها به ثبات قبلی ادامه یابد.