فردای اقتصاد: سفر اخیر «نانسی پلوسی»، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان، با جنجالها و البته مناظرات گستردهای میان صاحب نظران حوزه روابط بین الملل و به طور خاص معادلات سیاسی منطقه شرق آسیا همراه شد. در این راستا، بسیاری به واکاوی محرک های اصلی سفر نانسی پلوسی به تایوان آن هم در شرایطی که جهان با سیلی از بحرانها روبهرو است پرداخته اند، و در عین حال به این نکته نیز اشاره کردهاند که تا چه حد این اقدام پلوسی، جهان را به آستانه یک درگیری جدید نظامی و حتی زورآزمایی اتمی میان قدرتهای جهانی سوق دادهاست؟
دو مسالهای که به نظر میرسد باید به صورتی عمیق بررسی شوند و به طور خاص دکترین حاکم بر حکمروایی چینی به ویژه دستگاه سیاست خارجی این کشور به نحوی دقیق تحلیل شود و از دریچه آن به نوعِ رفتار و واکنشهای چین در رابطه با سفر نانسی پلوسی به تایوان نگریسته شود. البته که اتحاذ هر رویکردی غیر از این جهت تحلیل ماجرا، منجر به خوانش های غلطی از اصلِ موضوع خواهد شد.
فرارو در گفتگو با «حامد وفایی»، استاد دانشگاه تهران و کارشناس سیاستخارجی چین، به بررسی دو پرسش اصلی در مورد سفر نانسی پلوسی به تایوان یعنی محرک های اصلی سفر او به چینتایپه و در عین حال امکانسنجی این مساله که تا چه میزان امکان دارد جمهوری خلق چین در موارد اینچنینی وارد جنگی فراگیر شود؟ پرداخته است.
و در پاسخ به این سوال که محرکهای اصلی سفر «نانسی پلوسی» به تایوان، آن هم در بحبوحه اوجگیری بحرانهای قابلتوجه در عرصه نظام بین الملل نظیر جنگ اوکراین، چه بودند؟ گفت: «به نظر من نکته اصلی که در مورد سفر اخیر «نانسی پلوسی» به تایوان باید مد نظر قرار گیرد، همین اوجگیری بحرانهای جاری در نظام بینالملل است. سفر پلوسی به منطقه جنوب شرق و شرق آسیا را باید بخشی از راهبردهای ایالات متحده آمریکا برای منطقه «ایندو پسیفیک» ارزیابی کنیم. این بدان معناست که این سفر بخشی از برنامهای بود که آمریکاییها برای این حوزه طراحی کردهاند.
این مساله حقیقتا نکته مهمی است و حکایت از آن دارد که سفر پلوسی به تایوان را باید در چهارچوبهایِ کلانتر ارزیابی و تحلیل کرد. واقعیت مطلب این است که هرچقدر فضای منطقه ایندوپاسیفیک به سمت امنیتی شدن و نظامیتر شدن پیش رود، به منافع آمریکاییها نزدیکتر است. نکته مهمی که در تحولات اخیر نظام بین الملل شاهد آن هستیم، بحثِ انتقال قدرت و پتانسیلهای آن از منطقه آتلانتیک به سمت پاسیفیک است. این یک جریان مسلم و مسجلی است که در نظام بینالملل در حال اتفاق افتادن است و اگر اسناد و مذاکرات و مطالبی که در چند سال اخیر از جانب کشورهای اروپایی، ناتو، و ایالات متحده آمریکا منتشر شده را ملاحظه کنیم، کلید واژه «ایندو پسیفیک»" به کرات و به وفور در آن ها به چشم میخورد و بحث طراحی راهبرد در این حوزه نیز به شدت مورد تاکید این کشورها و سازمان ها قرار گرفته است.»
این کارشناس حوزه سیاست خارجی چین در ادامه گفت: «اینکه در منطقه «ایندو پسیفیک» چه اتفاقی میافتد، اگر من بخواهم خیلی مختصر و فشرده بگویم چند حوزه را در بر میگیرد. بحث اول، مساله تخلیه پتانسیلهای قدرت است. ما در این حوزه کشورهای بسیار مهمی را داریم. حداقل دو قدرت از چند قطب آتی قدرت جهان در این منطقه قرار دارند که در این رابطه به طور خاص می توان به چین و هند اشارهکرد که در واقع خیزشی را در پیش دارند. چین در شرایط کنونی اقتصاد دوم جهان است و از نظر جمعیتی و ظرفیتهای اقتصادی در حال رشد شدید است و احتمالا در آینده نیز همچنان موقعیت خود را حفظ خواهد کرد.
ضمن اینکه تنگهها و شاهراههای راهبردی که در این منطقه قرار دارند، برای عبور محمولههای انرژی و به طور خاص نقل و انتقال کالا بسیار مهم هستند و مجموع اینها باعث شده تا تمرکز امنیتی و نظامی آمریکا بر این حوزه به شدت افزایش یابد و در این زمینه یارکشیهای منطقهای نیز که آمریکا انجام میدهد، اهمیت این منطقه را تایید میکند.»
وفایی در ادامه افزود: «نکتهای که باید مد نظر قرار داد این است که چین به مثابه آنچه خود آمریکاییها اعلام میکنند که این کشور اصلیترین تهدید راهبردی علیه امنیت ملی آمریکا است، اساسا به بازیگری تبدیل شده که آمریکاییها هر آنچه در توان دارند مخصوصا در منطقه “ایندو پسیفیک» جهت «تقابل» با آن در پیش میگیرند. با این حال نکتهای که در این میان وجود دارد به لحاظ راهبردی این است که حوزه امنیتِ سخت و سنتی که مربوط به ناوهای هواپیمابر، جنگندهها و زیردریایی ها و دیگر ادوات نظامی میشود، با توجه با بودجههای نظامی که کشورها دارند، عملا حوزه ابتکار عملِ آمریکاییها است و فعلا چینیها در این حوزه قدرتی هم پا با آمریکاییها ندارند.
از سوی دیگر، حوزه تحریم و برخوردهای اقتصادی و نفوذی که آمریکاییها در معادلات و سازمانهای بینالمللی دارند، حوزهای است که چینیها در آن ابتکار عملی ندارند.
از این رو، آمریکاییها تلاشی جدی دارند تا بازی خود علیه چین را به این حوزهها هدایت کنند و در نقطه مقابل چینیها نیز بر آن هستند تا جای ممکن این حوزه را تلطیف کنند. حوزههایی که چینیها در آنها ابتکار عمل و قدرت دارند، حوزه "اقتصادِ تعاملی" است. یعنی چین نفوذ و قدرت خود را در منطقه ایندوپاسیفیک از این طریق گسترش میدهد و البته توفیقات فراوانی را هم در این عرصه کسب کرده است.»
حامد وفایی، کارشناس سیاست خارجی چین تصریح کرد: «چند سال قبل شی جین پینگ، رئیس جمهور چین تاکید کرد که چین با جنگ، تایوان را نخواهد گرفت. اصلِ این مساله که تایوان بخشی از خاک چین است مورد تشکیکِ مقام های چینی نیست. اساسا این موضوع یک مساله تاریخی و ریشه دار است. از این رو، مراودات اقتصادی و حوزههای دیجیتال حوزههایی هستند که چینیها مایل به کار در آن هستند. اگر در حوزه آسیای شرقی با دقت بنگریم نیز اهمیت این موضوع به وضوح ثابت میشود. به عنوان مثال در سالهای اخیر، چینیها شدیدا در حوزه آ سهآن کار کردهاند.»
در این راستا، روابط چین با کشورهای حوزه آ سهآن نکات بسیار قابل تاملی را در خود دارد. نباید فراموش کرد که آسهآن، سالها قبل در منطقه آسیای جنوبشرقی جهت مقابله با توسعه نفود کمونیسم ایجاد شد. با این حال چین امروز اصلیترین شریک تجاری آ سهآن است و چینیها عملا این سازمان را به تسخیر خود در آوردهاند و آسهآن برخلاف آن فلسفه اولیه خود، روابط بسیار گستردهای را با پکن برقرار کردهاست. جدای از این ها چین با کشورهایی نظیر ژاپن و کره جنوبی نیز قرارداد تجارت آزاد را پس از سالها که در مورد آن مانع تراشی میشد سرانجام امضا کرد. در عین حال پیمانی با نام RCEP (پیمان مشارکت اقتصادی جامع منطقهای) نیز در این منطقه در اواخر دوره اوباما ایجاد شد که در نوع خود چینیها در آن نقش قابل توجهی داشتند و همه کشورهای آسهآن در آن حضور دارند. مساله ای که در نوع خود حرکتی بود که نفوذ اقتصادی آسهآن را در آسیای جنوب شرقی گسترش قابل توجهی بخشید.
وفایی افزود: «البته که چینیها در سالهای اخیر در کنار تاکید خود بر توسعه و رفاه اقتصادی، بر گفتمان امنیت نیز تاکیدات زیادی داشتهاند. در این راستا، یک حوزه امنیتِ سخت و سنتی است که چینیها در این حوزه کار و قدرت سخت خود را به نحو قابل توجهی تقویت میکنند و شاهدیم که زیردریاییهای اتمی و شناورهای این کشور و انواع موشکهای چین، توسعه قابل توجهی پیدا کرده اما چینیها تاکید زیادی را بر حوزههای جدید امنیتی دارند که در این رابطه بحث امنیت اقتصادی به شدت مورد توجه رهبران چین است.»
این بدان معناست که تاکنون توسعه به ماهو توسعه، مورد توجه چینیها بوده اما اکنون امنیتِ توسعه هم مورد توجه آنها است که اینها همان حوزههایی هستند که برای پکن از اهمیت فراوانی برخوردارند. بحث امنیت انرژی، مبادلات مالی، غذا، و غیره، حوزههایی هستند که چین در قالب سازوکارهای جمعی نظیر «سازمان شانگهای» یا «بریکس» و دیگر سازمانها در حال پیگیری آنهاست و به طراحی معادلاتی در این رابطه میپردازد. در مقابلِ این قبیل اقدامات چینیها، آمریکاییها نیز برنامههای خاصی را برای منطقه «ایندو پسیفیک» دارند و مهرههای خود را میچینند. منتها آنها در این زمینه با نگاه امنیتی و نظامی وارد شدهاند که البته در قالب این دیدگاه، ابتکار عمل نیز در دست آمریکاییها است. پیمان «آکوس» و پیمان «کوآد»، همگی پیمانهای نوظهوری هستند که نمودهای عینی از تلاشهای آمریکا جهت فعال ازی ظرفیت های امنیتی آمریکا در شرق آسیا علیه چین هستند.»
این کارشناس سیاست خارجی چین در ادامه گفت: «آمریکاییها می دانستند که حضور نانسی پلوسی در منطقه و به طور خاص در تایوان بر حساسیتهای امنیتی و نظامی منطقه شرق آسیا می افزاید. در این رابطه شاهدیم که به کرات تحلیلگران مختلفی نیز تاکید کردهاند که سیاستهای میلیتاریستی غلطی که در منطقه حاکم شدهاند، تا حد زیادی نتیجه سیاستهای آمریکا در منطقه هستند. در این راستا من مایلم به این نکته اشاره کنم که اساسا آمریکا در پیِ ایجاد فضای امنیتی و نظامی در منطقه شرق آسیاست زیرا منافعش در حوزه مذکور به این روندها گره خوردهاست. از این رو، سفر نانسی پلوسی به منطقه، بخشی از استراتژی کلانِ آمریکا در فضای «ایندو پسیفیک» و راهبرد آن در مقابله با چین و امنیتی کردن فضا در منطقه مذکور بودهاست و نباید آن را تحرکی که از روی بیفکری اتفاق افتاده قلمداد کرد.»
وفایی در ادامه در پاسخ به این پرسش که تا چه حد امکان دارد چین در مورادی نظیر سفر نانسی پلوسی وارد یک جنگ فراگیر شود و حتی به زورآزمایی اتمی با آمریکا بپردازد؟ گفت: «اساسا رویکرد چین این نیست که با تایوان وارد جنگ شوند. پیشتر اشاره کردم که شی جین پینگ نیز در موضع گیریهایی گفته است که کاری که آمریکا با تایوان میکند، شبیه بازی با آتش است و در این معادله، بازیگری که با آتش بازی میکند، خواهد سوخت. قرار نیست چین بسوزد. از این رو، اگر قرار باشد که به واسطه تحریکات آمریکا چین بسوزد که این بدان معناست که چینی ها در زمین آمریکا بازی کردهاند.
از این رو سفر نانسی پلوسی به تایوان هم دقیقا با این نیت انجام شد که چین بسوزد. منتها چین، راهبرد اصلی خود را بر این قرار داده و باور دارد که در نهایت، خودِ آمریکا خواهد سوخت. در کنار همه اینها، چینیها به خوبی متوجه این مساله هستند که ورود نظامی به معادلات منطقه «ایندو پسیفیک»، این کشور را نیز خواهد سوزاند و این در تضاد با آن چیزی است که چینیها به دنبال آن هستند. درست به همین دلیل است که شاهد بودیم چینیها در جریان سفر نانسی پلوسی به تایوان، هوشمندانه رفتار کردند و در دام آمریکا نیفتادند.
این کارشناس حوزه سیاست خارجی چین گفت: «یک نکته دیگر که مایلم به صورت خاص به آن بپردازم این است که چینی ها «استادِ نمایش« هستند. این مطلب مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد و شما اگر تاریخ چین را نیز بررسی کنید می بینید که آن ها در حوزه نمایش تبحر دارند و به نوعی جزئی از فرهنگ آنها نیز هست. اکنون نمایشی که چین در مورد تایوان اِعمال و اجرا میکند و شاهدیم که مانورهای گستردهای را در اطراف تایوان برگزاری میکند، در واقع پاسخی درخور، به سفرِ یک مقام آمریکایی به تایوان است. در این رابطه من بر این باورم آنهایی که انتظار دارند تا چین به دلیل سفر نانسی پلوسی به تایوان دست به جنگ بزند، احتمالا از راهبردهای کلان کشور چین، بیخبرند.»
وفایی در پایان گفت: «چینی ها کتابی دارند با عنوان ِ "هنرِ رزم" که بیش از دو هزار سال پیش توسط «سون تزو»، فیلسوف نظامی چینی نوشته شده است و مقام های نظامی چینی نیز آن را مد نظر قرار داده و میدهند. از این رو، خواندن این کتاب کمک میکند که بفهمیم چرا ورود به جنگ در مورد تایوان در مخیله چینی ها هم نیست.»
از سویی با توجه به پرستیژ و موقعیت خاص بین المللی که چین دارد، به هر حال این کشور باید واکنشی را به اقدام آمریکا نشان دهد اما این واکنش در سطح و حدِ یک نمایش است. نمایشی که شاید نظامیگری را در منطقه افزایش دهد اما هرگز منجر به درگیری در منطقه نمیشود مگر در یک صورت و آن هم حالتی است که خودِ آمریکا آتش افروزی کند. توجه داشته باشید که این سناوریو همان سناریویی است که در مورد اوکراین انجام گرفت و ابزار در آنجا «ناتو» بود و وقتی این سازمان فضا را به سمتی برد که برای روس ها مسجل شد که قرار است در محیط پیرامونی آن ها اتفاقی بیفتد (و اگر آن فضا ادامه پیدا میکرد، اتفاقاتی هم میافتاد)، روس ها جنگِ اوکراین را به راه انداختند.
با این حال، نکته اصلی من این است که ورود چین به معادله جنگ نظامی با محوریت تایوان، از طرف چین نخواهد بود (با ابتکار اولیه این کشور). چینی ها همچنان «توسعه» و «امنیت توسعه» را هدف اصلی خود میدانند و این فضا، فضایی نیست که چین در قالب آن، وارد درگیری نظامی شود. چین در روزهای اخیر و اکنون نمایش قدرت در منطقه داشته و دارد. در این راستا اگر نقشههای مانورهای نظامی ارتش چین در محیط پیرامونی تایوان را نیز ملاحظه کنید، متوجه میشوید که اولا نقاطی که چینیها در آنها رزمایش برگزار کرده و میکنند، به نسبتِ مانورهای گذشتهشان به تایوان نزدیکتر شدهاست.
از طرف دیگر، در سه نقطه تلاقی با حریم هوایی و دریایی تایوان وجود دارد. در این چهارچوب، نمایش نظامی چینیها در تایوان، در مقایسه با گذشته جدیتر شدهاست. البته که روندهای خاص آمریکا در معادلات بینالمللی موجب شده تا نمایش چین در محیط پیرامونی تایوان، جدیتر باشد. با این حال همانطور که پیشتر گفتم چینیها در زمینِ مطلوب آمریکا بازی نخواهند کرد و راه را برای جنگ و تنش آفرینی نظامی باز نخواهند کرد. از این منظر، هم سفر نانسی پلوسی به تایوان و هم واکنشهای چین، صرفا نمایش هستند و باید اهداف پشت پرده و کلان آنها را به خوبی درک کرد.»