۲۸ آبان ۱۴۰۱ - ۰۸:۵۳

روزنامه اعتماد با سجاد پیرفلک عموی کیان پسر خردسالی که در ایذه کشته شد مصاحبه کرده است. بخشهایی از گفت وگو را می خوانید:

برخی رسانه‌های دولتی اعلام کردند که پای گروه‌های تروریستی در میان است، اما مادر کیان امروز (جمعه) موضوع را به رخدادهای اعتراضی اخیر ربط داده، به عنوان عموی کیان می‌فرمایید، اصل موضوع چیست؟ کسی تیرانداز را دیده است؟

 از زمان تیراندازی تا به امروز همراه برادرم در بیمارستان اهواز هستم، بنابراین شخصا از نزدیک تیراندازی را ندیده‌ام، آنچه به شما می‌گویم؛ روایت‌هایی است که از مادر کیان شنیده‌ام. حتما می‌دانید امروز (جمعه) تشییع جنازه کیان برگزار شد و مادر کیان (زینب مولایی‌راد) به عنوان فردی که دقیقا در صحنه حادثه حضور داشته در جمع هزاران نفر از مردم به صورت شفاف توضیح داده که چه اتفاقی برای کیان، پدرش و کل خانواده افتاده است. صحبت‌های مادر کیان تمام ابعاد پنهان موضوع را نمایان می‌کند، شما هم می‌توانید به آن استناد کنید. وقتی مادرش آمده مقابل چند هزار نفر جزییات ماجرا را تعریف کرده، حرف دیگری باقی نمی‌ماند. مادر کیان عنوان کرد: «به شوهرم گفتم خیابان‌ها شلوغ است، بیا از کمربندی برویم. رسیدیم جلوی هلال‌احمر، نیروهای امنیتی با لباس گاردی یک‌طرف ایستاده بودند و نیروهای لباس شخصی روبه‌روی‌شان و در طرفی دیگر. یکی‌شان داد زد برگردید. کیان گفت بابا، این دفعه را به پلیس‌ها اعتماد کن و برگرد. میثم [پدر کیان] درجا دور زد اما ماشین را به رگبار بستند.» این روایت شفافی از لحظه وقوع حادثه است.

  برخی رسانه‌های دولت اما اعلام کردند، نیروهای یگان ویژه به خانواده پیرفلک هشدار دادند که اینجا نایستید و خانواده به این هشدارها توجه نکردند و سپس فاجعه شکل گرفته است؟ این روایت را تایید می‌کنید؟

براساس صحبت‌های همسر برادرم (مادر کیان)، کل اتفاق در چند دقیقه شکل گرفته، گروهی از ماموران به آنها می‌گویند این طرف نروید و از آنها می‌خواهند از مسیر دیگری بروند، خانواده به این راهنمایی یگان ویژه اعتماد می‌کنند و به سمتی که آنها خواسته بودند، می‌روند. بعد خودروی آنها به رگبار بسته می‌شود. یقین بدانید مادری که این‌گونه صحبت می‌کند، دقیق و با جزییات کامل موضوع را شرح می‌دهد.

   یکی دیگر از ابهامات ماجرا به نحوه نگهداری پیکر کیان بازمی‌گردد، چرا خانواده، پیکر کیان را تحویل ندادند و در یخ نگه داشتند؟

زمانی که در بیمارستان مشخص شد، کیان به قتل رسیده، با توجه به اینکه، خانواده و اقوام شنیده بودند پیکر برخی کشته‌شدگان رخدادهای اخیر به خانواده‌های‌شان تحویل داده نشده است، پیکر کیان را به روستای پدری ما برده و در یخ قرار می‌دهند تا کسی پیکر کیان را نرباید. در مرحله بعد برخی آشنایان، اقوام و افراد طایفه که با برخی نهادها در نظام ارتباط داشتند، وساطت کرده و تضمین دادند که پیکر کیان را تحویل خانواده می‌دهند؛ این افراد نهایتا هم به قول‌شان عمل کردند.

  خبری هم در خصوص وجود یک بچه خردسال که برادر کیان بوده در خودروی خانواده پیر فلک منتشر شده. حال این کودک خردسال چطور است؟

این کودک خردسال رادین 3ساله، برادر کیان است. رادین به اتفاق مادرش در سمت صندلی شاگرد نشسته بودند؛ در واقع تیرهایی که شلیک می‌شود از سمت راننده برخورد می‌کنند. کیان هم که در سمت راننده نشسته بود، تیرها به پهلوهای او اصابت می‌کند... من نزدیک 30ساعت است که اصلا نخوابیده‌ام، بعدا فیلم‌های فاجعه را دیدم و متوجه شدم که روایت صحیح همانی است که مادر کیان مطرح می‌کند. خوشبختانه نه رادین و نه مادرش تیر نخوردند. از سوی دیگر هم، کیان فوت کرد و پدرش هم در بیمارستان است.

  در حال حاضر حال پدر کیان چطور است؟

وضع عمومی‌شان خوب است و خطر مرگ برطرف شده است، چندین عمل دشوار را پشت سر گذاشته و خوشبختانه توانسته‌اند تبعات حادثه را پشت سر بگذارد. با تلاش‌های پزشکان از نظر فشار و... حال‌شان مطلوب است. پزشکان و پرسنل بیمارستان اهواز خیلی زحمت کشیدند تا وضعیت پدر کیان نرمال شود، فقط یک شکستگی عمیق در لگن‌شان دارند که امیدواریم آن‌هم بهتر شود.

  برخی رسانه‌های دولتی اعلام می‌کنند که گروه‌های تروریستی در شهر ایذه حضور دارند. واقعا این‌طور است؟

من واقعا حضور میدانی در شهر نداشتم که بخواهم به این پرسش شما پاسخ دهم، می‌توانم آن چیزی که در دلم است و همه از آن با خبر هستند را تشریح کنم، اما چون از نزدیک و شخصا حوادث را ندیده‌ام، ترجیح می‌دهم حرفی نزنم. داغ ما آنقدر سنگین است که نمی‌توانیم روی مسائل دیگر تمرکز کنیم. درباره این بحث که کی بوده، کی شلیک کرده و چه کسی مسوول است؟ باید استناد کنیم به حرف‌های مادر کیان که در صحنه حاضر بوده و از نزدیک این فاجعه را حس کرده است. من نه روایت رسمی را به چشم دیده‌ام و نه روایت مخالف را.

  شما وقتی با مادر کیان صحبت کردید درباره جزییات حادثه چیزی به شما گفتند؟

بله، اما من بنا به دلایل مختلف نمی‌توانم در این زمینه صحبت کنم. نه به دلیل ترس و فشار و... بلکه به این دلیل که فرد ذی‌حق در این خصوص مادر کیان است، با توجه به اینکه من شاید نتوانم حس واقعی این فاجعه را منتقل کنم، تنها مادرش است که حق دارد (و می‌تواند) در این خصوص صحبت کند. دغدغه ما امروز زنده ماندن برادرم است. رسانه‌ها هم باید صحبت‌های مادر کیان را منعکس کنند، ‌چرا که واقعیت همانی است که او می‌گوید. در کل خانواده ما درگیر رخدادهای اخیر نبوده و ناخواسته ما را به این ورطه کشانده‌اند.

  در حال حاضر خواسته خانواده شما از مسوولان چیست؟

تنها درخواست ما، این بوده که فرد یا افراد ضارب و قاتلان شناسایی شوند و به مجازات عمل خود برسند. اگر خائنی وجود داشته، ماموری بوده، تروریستی بوده و... باید شناسایی شود و به ‌سزای عمل خود برسد. بالاخره یک خونی به ناحق ریخته شده و ما خواستار مجازات عوامل این رخداد تلخ  هستیم.

  آخرین دیدار شما با کیان مربوط به چه زمانی است؟

من قصد داشتم در همین ماه عروسی کنم (صدای سجاد بغض‌آلود است) کیان در آخرین ارتباط‌مان (2روز قبل از فوتش) به من پیغام داده بود که به عمو بگویید: «می‌خواهم، لباس محلی بختیاری برای عروسی‌اش بگیرم و ...» (بغض عمومی کیان می‌شکند و اشک‌هایش با صدای هق و هق برای دقایقی سرازیر می‌شود) ...

حمله روزنامه شهرداری به مادر داغدیده کیان