علی مطهری در مصاحبهای بر لزوم تصمیم گیری طبق خواست مردم تاکید کرد. بخش های مهمی از این گفت و گو با خبرآنلاین در ادامه آمده است:
*مرگ خانم مهسا امینی خیلی جانسوز بود و متاسفانه مسئولان مربوط در نیروی انتظامی و وزارت کشور عکسالعمل خوبی نشان ندادند. اگر همان اول اعلام میکردند که اگرچه ضرب و شتمی نبوده ولی ایشان در زیرمجموعه ما فوت شده و ما مسئول هستیم و عذرخواهی میکردند شدت اعتراضات خیلی کمتر می شد. البته انصافا اگر مردم هیچ اعتراضی نمیکردند، آن موقع باید ناراحت می شدیم که چرا در مقابل چنین حادثهای که عواطف انسانی افراد جریحه دار شده کسی اعتراض نکرده است. اگر این اتفاق می افتاد، بد بود. در واقع نفس اعتراضات کار درست و ستایش برانگیزی بود، منتها مخالفان نظام و ضد انقلاب سوار بر کار شدند و هدایت و رهبری حرکت را به دست گرفتند. وگرنه سالها پیش شبیه این ماجرا، داستان ستار بهشتی را داشتیم که نیروی انتظامی قبول کرد که او در اثر ضرب و شتم از دنیا رفته است. ما سؤال از وزیر کشور را مطرح کردیم، مجلس به سؤال ما رأی خوبی داد اگرچه به کارت زرد برای وزیر منجر نشد. ولی مجلسی که مخالف سؤال بود و آن را باعث تضعیف نظام میدانست و میگفت نباید مطرح شود، وقتی توضیح دادیم حدود ۱۰۰ نفر رای مثبت به سؤال من دادند. آن موقع مردم به نظام اعتماد بیشتری داشتند و حتی باور نمیکردند پلیس چنین کاری کرده باشد. لذا هرچند از تریبون مجلس هم مطرح شد، اعتراض و آشوبی صورت نگرفت.
* اگر قانون اساسی فعلی درست اجرا شود بسیاری از مشکلات و معضلات موجود رفع خواهد شد. البته برای وضع یک قانون مناسب برای صدا و سیما یا در صورت لزوم تأسیس مجلس سنا و برخی موارد دیگر نیاز به اصلاح دارد. مشکل این است که امروز کارهای خلاف قانون اساسی انجام میشود. مثلاً مجمع تشخیص مصلحت برخلاف قانون اساسی وارد قانونگذاری شده است. مصوبه مجلس را به بهانه انطباق با سیاستهای کلی بررسی می کند در صورتی که از چنین اختیاری در قانون اساسی برخوردار نیست و تنها شورای نگهبان است که میتواند مصوبه مجلس را صرفاً از نظر انطباق با قانون اساسی و شرع بررسی کند. همچنین در اصل ۹۹ آمده است که شورای نگهبان وظیفه نظارت بر انتخاباتهای مختلف یعنی انتخابات مجلس، ریاست جمهوری و مجلس خبرگان را دارد، اما شورای نگهبان آن را به نظارت استصوابی تفسیر کرده است.
اگر صلاحیت کاندیداها به شکلی که در قانون اساسی هست بررسی شود، باید چنانچه کسی فساد مهم اقتصادی یا اخلاقی و یا سیاسی در حد مثلاً جاسوسی در پروندهاش داشته باشد، رد صلاحیت شود. ولی این که عدهای را بفرستیم تحقیقات محلی کنند که آیا در خآنهاش دیش ماهواره دارد یا ندارد، خانم او چادری است یا خیر، چنین چیزهایی از قانون اساسی درنمیآید. بنابراین مشکل در تفسیر شورای نگهبان است و اگر از این نظر بخواهیم اصلاحی در قانون اساسی انجام دهیم باید تفسیر قانون اساسی را بر عهده نهاد دیگری بگذاریم، چون در خیلی جاها شورای نگهبان قانون را به نفع خودش تفسیر میکند. در نهایت معتقدم در بقیه موارد نیازی به تغییر قانون اساسی نیست و باید به سراغ اجرای درست قانون اساسی برویم.
*قانون حجاب را شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوب کرد. یا قانون درباره نوع برخورد با بهائیها توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شد که بر اساس آن بهاییها از ادامه تحصیل در دانشگاهها و کسب و کار محروم میشوند. همچنین شورای عالی فضای مجازی میتواند سیاستگذاری کند ولی نباید قانونگذاری کند. اخیراً رئیس مجلس آقای قالیباف گفت ما این ماده را به مجمع تشخیص ارجاع میدهیم، یعنی خودشان اجازه میدهند که دیگران قانونگذاری کنند و حق خود را محدود میکنند.
*مشکل دیگر این است که به طور کلی مجالس ما (نه فقط مجلس یازدهم) استقلال کافی ندارند؛ گاهی اعلام میکنند مجلس مسئول اجرای منویات مقام رهبری است و این یعنی مجلس نباید از خودش نظری بدهد؛ این اصلا خوب نیست. البته سیاستهای کلی مجمع تشخیص که به تأیید رهبری رسیده است باید رعایت شوند. ولی این به معنای نفی اظهارنظر مستقل مجلس نیست. زمانی که من نماینده بودم میخواستم در دوره آقای احمدی نژاد سؤال از رئیس جمهور را مطرح کنم. تصور نمایندهها این بود که باید قبلا از رهبری اجازه گرفت. برای من جای تعجب بود که مگر باید بپرسیم؟ اگر ایشان مخالف بودند یا احساس خطر کردند به صورت خصوصی یا عمومی بیان میکنند و ما هم گوش میدهیم ولی اینکه برای هرچیزی اول باید بپرسیم و بعد کاری را انجام دهیم معنی ندارد! با روح مجلس مخالفت دارد و رهبری هم چنین منویاتی ندارند.
*ما باید در سیاستهای کلان و اینکه تقابلی یا تعاملی باشد بر اساس خواست مردم تجدید نظر کنیم. حتی اگر در جایی نیاز به رفراندوم است، رفراندوم بگذارند. برای مثال درباره برجام. مردم باید احساس کنند نقشی دارند. الان از بالا تحمیل می شود و مردم هم نگاه می کنند. در حالی که مردم راضی نیستند وارد جنگ اوکراین بشویم به نوعی وارد میشویم. برای چه وارد شدید؟ باید به مردم جواب دهید. به خاطر همین است که مردم احساس میکنند به حساب نمیآیند، یا اینکه نظام فقط با یک قشر خاص و محدودی ارتباط دارد؛ قشری که کاملا متدین و حزب اللهی است و همه چیز را قبول دارد و حتی حاضر نیست فکر کند.
*اگر فقط مقداری حرفهای ما با نظرات رسمی نظام فاصله داشته باشد، مانع میشوند. اگر احساس کنند فردی یا گروهی دارد دارای پایگاه قوی اجتماعی میشود، مانع او میشوند. آقای فردوسیپور که بین جوانان نفوذ پیدا کرد از جمله این موارد است که ناگهان برکنار شد. به همین دلیل افراد وارد نمیشوند. بعضی هم که وارد میشوند، محافظهکار هستند. برای مثال در مجلس دهم فراکسیون امید تشکیل شد که در ابتدا امیدی هم ایجاد کرد، ولی مطابق انتظارات رفتار نکرد. آقای عارف آدم محافظهکاری بود و اجازه نمیداد خیلی از کارها انجام شود. من با این که اصلاح طلب نیستم، ولی چون در لیست اصلاحطلبان بودم صحیح نمیدیدم از آنان جدا شوم. با این همه خیلی کارها میخواستیم بکنیم، اما اجازه نمیدادند.