فردای اقتصاد: نیمههادیها یکی از پایههای هر اقتصاد مدرن هستند. آنها در همه چیز از لوازم خانگی گرفته تا خودرو و سیستمهای تسلیحاتی استفاده میشوند. با این حال، در طول همهگیری کووید-۱۹، به طور ناگهانی به دست آوردن آنها بسیار سخت شد. تولید تراشههای نیمههادی در تایوان و کره جنوبی متمرکز شده است و اختلالات در زنجیره تامین جهانی به این معنی است که شرکتهای آمریکایی با انتظار یک ساله برای تراشه مواجه شدند. تابستان گذشته، وزیر بازرگانی آمریکا جینا ریموندو هشدار داد که ناتوانی در دسترسی به نیمههادیهای تایوان، ایالات متحده را به یک "رکود عمیق و فوری" سوق خواهد داد. به عبارت دیگر، وابستگی به تولید خارجی یک خطر امنیت ملی برای ایالات متحده است.
این آسیبپذیری نمونهای از آن چیزی است که ما آن را اقتصاد امنیت ملی جدید مینامیم. این پارادایم با چهار عامل تعریف میشود: ۱) ارتباط عمیق در درون و بین جوامع، که مزایایی مانند جهانی شدن را به همراه داشته است و در عین حال خطرات مربوط به وابستگی متقابل را به همراه دارد. ۲) رقابت ژئوپلیتیکی بین غرب و چین که ۳) عرصه اصلی فناوریهای پیشرفته مانند هوش مصنوعی و نیمه هادیهاست و ۴) بخش خصوصی بازیگر اصلی این مبارزه است. نیمه هادیها تنها یکی از زمینههایی هستند که این دینامیک در آنها مشهود و تشدید میشود.
برای حرکت در این دنیای جدید، رهبران باید مفروضات عملیاتی خود را به روز کنند. اکثر مدیران عامل در دوره جهانی شدن به بلوغ رسیدند، زمانی که بازارهای آزاد و تجارت به عنوان کالای خالص فرض میشد. اما زمین بازی تغییر کرده است. بسیاری از مسائل کلیدی که کسبوکارها و رهبران با آن دست و پنجه نرم میکنند - موانع زنجیره تامین، سیاستهای تجاری، و رقابت برای دسترسی به فناوری و بازارها - اغلب به صورت جداگانه در نظر گرفته میشوند، اما به طور فزایندهای توسط اقتصاد امنیت ملی جدید هدایت میشوند. درک این پارادایم برای هدایت آن ضروری است.
در آینده، کسبوکارها باید از این لنز برای تصمیمگیری در مورد اینکه چه کسی در هیات مدیره آنها حضور دارند، چگونه برنامهها را بررسی میکنند، چگونه سیاست و منافع ملی را در تصمیمگیریهای خود ارزیابی میکنند و چگونه در مورد ریسک فکر میکنند، استفاده کنند.
قوانین تجارت بینالمللی تغییر کرده است. برای حرکت در این پارادایم جدید، شرکتها باید چهار روند مهم را درک کنند: ۱) وابستگی متقابل بین کشورها رشد کرده و خطرات جدیدی ایجاد کرده است، ۲) رقابت ژئوپلیتیکی بین غرب و چین در حال افزایش است، ۳) این رقابت ژئوپلیتیکی در فناوریهای پیشرفته در حال انجام است. مانند هوش مصنوعی و نیمههادیها و ۴) بخش خصوصی نمیتواند از این تنش فرار کند. برای کاهش ریسک، شرکت ها باید این اقدامات را انجام دهند:
۱) تخصص ژئوپلیتیکی خود را افزایش دهند.
شرکت ها نه تنها باید تخصص ژئوپلیتیکی را در داخل ایجاد کنند، بلکه باید به دنبال اعضای هیات مدیرهای نیز باشند که بتوانند توانایی آنها را در تفسیر و هدایت نحوه تلاقی ژئوپلیتیک با تجارت بهبود بخشند. از غربالگری اعضای جدید هیات مدیره گرفته تا استخدام فارغ التحصیلان جدید تا آموزش مداوم اجرایی، شرکت ها باید به دنبال افراد و فرصتهای یادگیری برای ارتقای این تخصص باشند. بسیاری از برنامههای آموزشی اجرایی بر رشتههای تجاری سنتی تمرکز دارند، اما تعداد کمی از آنها به تلاقی تجارت و ژئوپلیتیک مربوط میشوند. رهبر کسبوکار متوسطی که در رشتههای تجاری، مهندسی یا رشتههای مشابه تحصیل کرده است، احتمالاً در به دست آوردن این درک مشکل خواهد داشت، بنابراین شرکتها باید استخدامها و اعضای هیاتمدیره با پیشینههای بینرشتهای بیشتری را در نظر بگیرند که نشاندهنده قرار گرفتن معنادار در معرض ژئوپلیتیک همراه با زیرکی تجاری هستند. مزیت اضافی این رویکرد این است که میتواند مجموعه نامزدهای بالقوه یک شرکت را گسترش دهد، زیرا استخدامکنندگان کاندیداهایی را در نظر میگیرند که ممکن است به طور سنتی مورد هدف قرار نگرفته باشند یا از برنامهها و مدارسی استخدام شوند که از منظر تاریخی تا کنون استخدام نشدهاند.
۲) پرسشهای درست بپرسند.
یک لنز اقتصاد امنیت ملی باید برای اکثر برنامههایی که یک سازمان انجام میدهد - از قابلیت سرمایهگذاری بالقوه در خارج از کشور گرفته تا غربالگری و اهتمام نهادها در زنجیره تامین یک شرکت، مورد استفاده قرار گیرد. بسیاری از چیزهایی که به ظاهر پیش پا افتاده هستند، ممکن است وقتی از طریق لنز ارائه شده مشاهده شوند، خطرناک یا پرخطر به نظر برسند. این به سادگی این است که هنگام بررسی یک تصمیم بپرسیم: «انتخابی که انجام میدهیم چه پیامدهای ژئوپلیتیکی دارد؟» پرسیدن چنین پرسشی به تنهایی به افراد اجازه میدهد تا رویدادهای احتمالی را که احتمال وقوع کمی دارند اما تأثیر زیادی دارند در نظر بگیرند و بر اساس آن برای موارد احتمالی برنامه ریزی کنند.
۳) بپذیرند که سیاست اجتناب ناپذیر است.
بسیاری از شرکتها، به ویژه در غرب، در طول تاریخ سعی کردهاند تجارت و سیاست را جدا کنند. این در حال حاضر یک دوگانگی کاذب در بسیاری از موقعیتها، به ویژه در زمینههای بینالمللی است. شرکتها در بسیاری از موقعیتها، بازیگران سیاسی با هویت ملی هستند و به همین دلیل باید درک کنند که هویت آنها و همچنین شرکتهایی که با آنها تعامل دارند، چه چیزی را شکل میدهد. به عنوان مثال، یک شرکت چینی ممکن است اساساً برای به دست آوردن یک فناوری جدید معامله کند، در حالی که همتای غربی آن فقط به دنبال کسب درآمد است. اینها مفروضات بسیار متفاوتی با بسیاری از فعالان بازار غربی است که به آن عادت کردهاند و این شرکتهای غربی را ملزم میکند تا مفروضات خود را به روز کنند.
۴) ریسک شهرت را به طور کلی در نظر بگیرند.
اقتصاد امنیت ملی جدید باعث ایجاد اشکال دیگری از خطر افزایش اعتبار میشود که میتواند بر یک تجارت تأثیر بگذارد - خواه فروش فناوری نوکیا به روسیه، فشار بر شرکتها برای خروج از روسیه، مصرفکنندگان چینی که از شرکتهای غربی که از چین انتقاد میکنند دوری میکنند و غیره. این ریسک در مدل ما تقویت میشود و شرکتها باید حساسیت بیشتری نسبت به تأثیر ریسک شهرت داشته باشند. انجام این کار مستلزم توانایی اتصال نقاط با معنا بخشیدن به رویدادهای به ظاهر غیرمرتبط است، که با هم میتوانند تأثیر تجاری مهم و ترکیبی داشته باشند.
کلام آخر
چشمانداز تجارت جهانی توسط نیروهایی که اقتصاد امنیت ملی جدید را تشکیل میدهند، شکل میگیرد. ظهور چین و رقابت بر سر فناوریهای پیشرفته، سازمانهای تجاری و رهبران را به عنوان بازیگران ژئوپلیتیکی اغلب بیمیل وادار کرده است. با این وجود، این یک تجارت جدید عادی است، و القای این واقعیت حیاتی است، زیرا خطرات برای رهبران، شرکتهایی که رهبری میکنند و برای دولتها بالاست.
منبع: HBR
نویسنده: دیوید لی
مترجم: شادی آذری حمیدیان