فردای اقتصاد: بزرگی درباره نارضایتی دهه هشتادیها میگفت یکی از علل اصلی آن، ناامید شدن از آینده و تیره شدن چشمانداز پیشرفتهای اقتصادی است. اما سوال این است که طی دو دهه اخیر این چشمانداز چه تغییری کرده است؟ آیا خرید ملک و خودرو سختتر شده یا این نسل جوان است که توقعات و خواستههایش بیشتر از دهه شصتیهاست؟
دههها عمر برای پراید و خانه نقلی
دهه شصتیها پرجمعیتترین نسل ایرانیان هستند. هنگامی که از اوایل دهه ۸۰ این نسل کم کم به جوانی رسید و وارد بازار کار شد تحولات زیادی هم در برخی ساختارها ایجاد شد. در این دوران نگرانیهای بسیاری هم برای تامین شغل این نسل وجود داشت. با تمام این مسائل یک جوان متولد سال ۶۶، اگر در ۱۸ سالگی، یعنی در سال ۸۴، وارد بازار کار میشد به طور متوسط درآمد ماهانه ۲۰۰ هزار تومانی داشت. در آن زمان متوسط قیمت هر متر مربع مسکن در تهران ۶۵۰ تومان بود و قیمت یک پراید صفر به عنوان خودرویی اقتصادی هم ۵.۵ میلیون تومان بود. به این ترتیب در آن زمان یک جوان ۱۸ ساله امید داشت که اگر هیچ بخشی از حقوق خود را خرج نکند و درآمدش را برای خرید یک آپارتمان نقلی ۵۰ متری و یک دستگاه پراید پسانداز کند، بتواند در ۳۳ سالگی یعنی طی ۱۵ سال این کار را انجام دهد. البته چنین چیزی به معنی وضعیت خوب شاخصهای اقتصادی در آن دوران نیست. بلکه میتوان گفت که وضعیت اقتصادی به اندازه امروز دلسردکننده نبوده است. به طور متوسط در اغلب کشورهای توسعه یافته آمریکایی و اروپایی مدت زمان انتظار برای خرید مسکن بین ۴ تا حداکثر ۱۰ سال است.
اما با روی کار آمدن احمدینژاد از سال ۸۴ ناگهان فرمان اقتصاد ایران چرخید و اوضاع به سرعت رو به سختی رفت. سختترین دوران هم در سالهای پایانی هر دو دولت او بود. در سال ۸۶ که حباب مسکن به اوج رسیده بود، یک جوان ۱۸ ساله برای خرید یک ملک نقلی ۵۰ متری و یک پراید باید ۲۲ سال صبر میکرد. این در حالی است که در سال ۸۴ این عدد فقط ۱۵ سال بود. به این ترتیب طی دو سال ناگهان جوانان به اندازه ۷ سال از زندگی عقب ماندند. بعد از ترکیدن حباب مسکن در سالهای ۸۷ و ۸۸ امید برای خانهدار شدن دوباره اندکی بیشتر شد. ولی در سال ۹۱ هم بار دیگر اوضاع اقتصادی رو به بدی رفت و دوباره زمان انتظارها افزایش یافت. به طوری که برای خرید همین ملک و خودرو در سال ۹۱ زمان انتظار دوباره به ۲۱ سال رسید.
طلب ۲۷ ساله دهه هشتادیها
سال ۹۲ روحانی با شعار آشتی با دنیا و بهبود اوضاع اقتصادی روی کار آمد. برجام در ۹۴ به ثمره نشست و با افزایش درآمدهای ارزی و رفع تحریمها شاخصهای اقتصادی تا حدی رو به بهبود بودند. تا این که از سال ۹۶ تلاطمی دیگر در اقتصاد ایران شروع شد و از ۹۷ هم با خروج ترامپ از برجام این تلاطم سرعت بیشتری به خود گرفت. قیمت داراییها از جمله ملک و خودرو با سرعتی غیرعادی افزایش یافت و جوانان هم جا ماندند. به طوری که بر اساس درآمد سرانه برآوردی سال جاری و با توجه به قیمت متری ۴۶ میلیون تومانی مسکن در تهران و بیش از ۲۰۰ میلیون تومانی پراید، زمان انتظار برای خرید این دو کالا به ۴۲ سال رسیده است. این یعنی اگر یک جوان ۱۸ ساله متولد سال ۸۳ بخواهد از الان تمام درآمدش را پسانداز کند احتمالا در ۶۰ سالگی میتواند صاحب پراید و یک خانه نقلی شود. اگر فرض کنیم که ما بخشی از عمرمان را به محل کارمان میدهیم و در عوضش درآمدی کسب میکنیم، یک دهه شصتی باید ۱۵ سال از زندگیاش را میداد تا خانهدار شود و یک دهه هشتادی باید ۴۲ سال بدهد. این یعنی طی سالهای ۸۴ تا ۱۴۰۱، نسل دهه هشتادی ۲۷ سال از زندگی عقب مانده و ۲۷ سال عمر از جامعه طلب دارد. پوچ شدن این عمر و زندگی شاید یکی از ریشههای خشم این روزهای نسل جدید باشد.
دویدن و نرسیدن؛ حکایت یک دهه سوخته
اما شاید حالا دهه شصتیها بپرسند پس چرا بسیاری از آنها علیرغم کار کردن بیشتر از این سالها هنوز خانهدار نشدهاند. اگر بخواهیم پاسخ این سوال را در یک جمله بدهیم میتوان گفت تورم و رشد اقتصادی منفی عامل اصلی این اتفاق بوده است. طی دهههای اخیر رشد قیمت داراییها، از جمله مسکن، بیشتر از تورم و رشد متوسط درآمد مردم بوده است. به این ترتیب قدرت خرید خانوارها مدام آب رفته است. یک جوان را تصور کنید که ابتدای دهه ۹۰ وارد بازار کار شده است. او امید دارد که اگر حقوقش را جمع کند، بر اساس قیمت ملک در این سال و متوسط درآمدها، بتواند در سال ۱۴۰۳ یعنی بعد از ۱۳ سال صاحب یک خانه نقلی ۵۰ متری شود. او در سال ۹۰ با حقوقش میتواند حدود ۳.۵ متر مربع خانه بخرد. این جوان تا سال ۹۶ امید به بهبود اوضاع داشت. مجموع متراژی که او تا سال ۹۶ میتوانست بخرد به ۲۰ متر میرسد و زمان انتظار برای خرید ۳۰ متر دیگر هم به ۹ سال کاهش یافته بود. اما از ۹۷ همه چیز تغییر کرد. قیمت ملک به طوری بیسابقه افزایش مییافت و خرید مسکن رویا میشد. در نهایت هم جوانی که امید داشت در سال ۱۴۰۳ خانهدار شود حالا تنها ۲۸ متر خانه خریده است و برای خرید ۲۲ متر باقیمانده باید ۱۷ سال دیگر کار کند. به عبارتی انگار ۱۱ سال کار پوچ انجام داده است و حالا هم ۴ سال بیشتر از همان نقطه شروع بدهکار است. به این ترتیب میتوان گفت دهه شصتیها گذشته خود را از دست دادند و حالا هم دهه هفتادیها و دهه هشتادیها نگران از دست دادن آینده خود هستند.