۱۶ آذر ۱۴۰۱ - ۱۹:۰۰

پیروزی رافائل وارناک دموکرات بر هرشل واکر جمهوری‌خواه، نقطه پایان انتخاباتی پرچالش و ماراتن‌گونه بود و نشان‌دهنده پویایی‌های جدید در عرصه سیاست داخلی آمریکا.

نتیجه انتخابات روز سه‌شنبه ایالت جورجیا، اگرچه از لحاظ آماری، نشان‌دهنده پیروزی دموکرات‌ها بر جمهوری‌خواهان با ۵۱ کرسی در برابر ۴۹ کرسی است و دست جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده را برای انتصاب افراد مورد نظرش در مناصب اداری قضایی باز نگه می‌دارد، اما پیام‌های عمیق دیگری نیز دارد.

نتایج این انتخابات از نظر سیاسی، نشان‌دهنده عقبگرد از مسیری است که مردم آمریکا در هشتم نوامبر ۲۰۱۶ انتخاب کردند و دونالد ترامپ را به جای هیلاری کلینتون به‌عنوان رئیس‌جمهور ایالات‌متحده برگزیدند. مرور دوباره انتخابات آن سال، شاید جالب باشد.

ترامپ آرای مردمی را از دست داده‌ بود و حدود سه میلیون کمتر از رقیب خود، هیلاری کلینتون رأی داشت. او توانست از شرایط منحصر به فرد آن زمان از جمله زن‌ستیزی ریشه‌دار در میان آمریکایی‌های سفیدپوست و مسن‌تر و البته نارضایتی عمومی از سیاستمدارانی که نماینده ساختار سیاسی واشنگتن بودند، استفاده کند و به کاخ سفید راه یابد. اما هر انتخاباتی که پس از سال ۲۰۱۶ برگزار شد، حاوی این پیام مهم بود که ترامپ هرگز آن فردی نبود که اکثریت آمریکایی‌ها به دنبالش می‌گشتند. ترامپ اگرچه آرای مردمی خود را در انتخابات سال ۲۰۲۰ افزایش داد، اما با اختلاف هفت میلیون رأی از جو بایدن شکست خورد. انتخابات اخیر که به شکست تقریبا همه نامزدهایی که ازسوی ترامپ مورد حمایت قرار گرفته ‌بودند و طرفدار تئوری تقلب در انتخابات ۲۰۲۰ بودند منتهی شد، نشان داد مردی که بازنده‌ها را تحقیر می‌کند، خود بزرگترین بازنده انتخابات ۲۰۲۲ بود.

در یک سپهر سیاسی عقلانی، پیروزی رافائل وارناک در انتخابات روز سه‌شنبه ایالت جورجیا، طبیعتا باید آخرین میخ بر تابوت حیات سیاسی دونالد ترامپ باشد، اما تحلیل رفتار سیاسی او با معیارهای رایج امکان‌پذیر نیست. انتخابات روز سه‌شنبه البته پیام‌های دیگری نیز داشت. برای دهه‌های متمادی، تنها چند ایالت محدود در انتخاب رئیس‌جمهور بسیار اثرگذار بودند. انتخابات روز سه‌شنبه اما نشان داد که ایالت جورجیا نیز به یکی از میادین اصلی نبرد میان احزاب جمهوری‌خواه و دموکرات تبدیل شده و بی‌تردید در انتخابات سال ۲۰۲۴ نیز بسیار تعیین‌کننده خواهد بود.

به این ترتیب، استراتژیست‌های انتخاباتی هر دو حزب اصلی ایالات‌متحده برای انتخابات دو سال آینده بر این شش ایالت متمرکز خواهند شد: آریزونا، جورجیا، میشیگان، نوادا، پنسیلونیا و ویسکانسین. به‌ عبارت دیگر می‌توان گفت که میدان نبرد در آمریکا تغییر کرده ‌است. اگرچه میان طبقه سفیدپوست کارگر با حزب دموکرات شکاف ایجاد شده و آنها به دلیل شعارهای پوپولیستی، نخبه‌ستیز و البته شماری از دلایل فرهنگی به ترامپ روی آورده‌ بودند، اما تغییرات جمعیتی، عرصه‌های جدیدی از رقابت میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان را در جنوب و غرب گشوده‌ است.

این قطعا خبر خوبی برای ترامپ نیست که در انتخابات سال ۲۰۲۰ در همه این شش ایالت کلیدی از بایدن شکست خورد. سایر جمهوری‌خواهان موفق شدند در ایالت‌های دیگر با استفاده از ائتلاف‌های موثر، اقتصاد قوی و تمرکز بر روی جمعیت جوان و متکثر پیروز شوند، اما این به تنهایی برای بازپس‌گیری کاخ سفید کافی نیست و آنها باید برای انتخابات ۲۰۲۴ عملکرد خود را در میدان‌های جدید نبرد، بهبود ببخشند. در اکثر این شش ایالت کلیدی و مهم رقابت میان جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها بسیار نزدیک به هم و فشرده بوده ‌است.

در آریزونا، دموکرات‌ها موفق شدند برای نخستین‌بار از سال ۲۰۰۶ برنده انتخابات فرمانداری شوند، اما رقابت بر سر پست دادستانی همچنان شانه به شانه است. در نوادا، نامزد دموکرات‌ها با اختلاف یک درصد آرا بار دیگر در انتخابات سنا به پیروزی رسید، درحالی‌که جمهوری‌خواهان برنده انتخابات فرمانداری شدند. اتفاقی‌که عکس آن در ایالت ویسکانسین رخ داد. وارناک روز سه‌شنبه به سختی واکر را در انتخابات ایالت جورجیا شکست داد، اما برایان کمپ جمهوری‌خواه موفق شد به آسانی استیسی آبرامز، رقیب دموکرات خود را شکست دهد و بار دیگر به‌عنوان فرماندار ایالت جورجیا انتخاب شود. تنها در پنسیوانیا و میشیگان بود که دموکرات‌ها موفق به پیروزی در همه انتخابات‌ شدند. در مقابل جمهوری‌خواهان پیروزی راحتی در ایالت فلوریدا به دست آوردند و ران دیسانتیس، فرماندار این ایالت موفق شد با اختلافی فاحش که در تاریخ مدرن آمریکا بی‌سابقه است، رقیب دموکرات خود را شکست دهد. در ایالت اوهایو تیم رایان، که از چهره‌های سرشناس حزب دموکرات به شمار می‌رود با اختلاف شش درصد آرا از رقیب جمهوری‌خواه خود شکست خورد و نتوانست به سنا راه یابد. این نقشه سیاسی البته چندان جدید نیست.

از سال ۲۰۰۸، دموکرات‌ها امیدوار بودند که تغییرات جمعیتی و هزینه میلیون‌ها دلاری آنان به پیروزی‌شان در جنوب و غرب کمک کند و به آنها اجازه دهد از آرای طبقه کارگر سفیدپوست در اوهایو و آیووا بی‌نیاز شوند. حزب دموکرات قبلاً در این ایالت‌ها نفوذ کرده ‌بود، اما بعداً عقب نشینی کرد. دموکرات‌ها موفق شدند اندکی در این بخش‌ها نفوذ کنند، اما بعدها مجبور به عقب‌نشینی شدند، زمانی‌که باراک اوباما در سال ۲۰۰۸ موفق به کسب آرای الکترال ایالت کارولینای شمالی شد، بسیاری از مقامات و تحلیلگران حزب دموکرات نوید تقویت این حزب در جبهه جنوب را سر دادند.

چهار سال بعد اما اوباما در این ایالت شکست خورد و بایدن هم در سال ۲۰۲۰ با اندکی بیش از یک درصد آرا برنده آرای الکترال کارولینای شمالی شد. به‌عبارت ساده‌تر می‌توان گفت دموکرات‌ها موفق شدند نفوذ خود را در ایالت‌های مشهور به «کمربند آفتاب» یا همان ایالت‌های جنوبی گسترش دهند و به کمک همین ایالت‌ها بود که اکثریت سنا را حفظ کردند. تحلیلگران بر این باورند که دموکرات‎ها برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۴ باید بر روی «کمربند آفتاب» بیشتر تمرکز و سرمایه‌گذاری کنند.

هزینه انتخابات در جورجیا هم بسیار شگفت‌آور بود. هر دو حزب از سال ۲۰۲۰ برای سه رقابت بر سر کرسی‌های سنا و یک انتخابات فرمانداری، مجموعا ۱.۴ میلیارد دلار در این ایالت هزینه کرده‌اند. همزمان کمیته مرکزی حزب دموکرات در تلاش است تا ایالت کارولینای جنوبی را جایگزین ایالت چرخشی آیووا کند که اخیرا بیش از گذشته به سمت جمهوری‌خواهان گرایش پیدا کرده‌ است. دموکرات‌ها همچنین تمرکز خود بر ایالت‌های نوادا، جورجیا و میشیگان را افزایش داده‌اند. به نظر می‌رسد ایالت‌های اوهایو و فلوریدا همچنان ایالت‌های مهم و تعیین‌کننده باقی بمانند.

برای کمپین‌های انتخابات ریاست‌جمهوری اما پیروزی در همه ایالت‌ها ارزش ندارد، آنچه ارزشمند است یافتن آسان‌ترین راه برای کسب ۲۷۰ آرای الکترال مورد نیاز برای پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری است. به باور تحلیلگران انتخاباتی دموکرات، پیروزی در ایالت اوهایو برای ورود به کاخ سفید دیگر ضروری نیست، زیرا ایالت‌های دیگری وجود دارند که دموکرات‌ها نسبت به ۱۰ سال گذشته راحت‌تر می‌توانند در آنجا پیروز شوند. کلورادو و ویرجینیا همیشه در کنترل جمهوری‌خواهان بود و دموکرات‌ها برای پیروزی باید برنده انتخابات فلوریدا و اوهایو می‌شدند. اکنون اما شرایط تغییر کرده ‌است.