اولا تاریخ نوشته شدن این متن معلوم نیست. آنطور که من شنیدم، این متن مربوط به مدتها قبل است و الزاما ناظر به شرایط سیاسی روز نیست.
کلیت قضیه از نظر من مشکوک است. از طرف دیگر، شاهد فشار زیادی به شخصیتهای سیاسی هستیم که بیایید و موضع بگیرید.
با خود من، از چهار پنج خبرگزاری و روزنامههای همسو با جریان مخالف و حتی صداوسیما تماس گرفتند و هنگامی که پرسیدم که این متن مربوط به چه زمانی هست، نمیدانستند، اصرار داشتند که بیایید و موضع بگیرید. سوال من این است که اگر کسی در مقدمه کتابی یک جمله نوشت، همه باید موضع بگیرند؟
اینکه حوادث ۸۸ را یک زخم ناسور تلقی کنیم، قطعا به سود کشور نیست
شخصیت و سابقه آقای مهندس موسوی در انقلاب و اداره کشور در زمان جنگ روشن است. اما اتفاقاتی در سال ۱۳۸۸ افتاد که همه در آن زیان کردند. هم مردم آسیب دیدند، هم نیروهای سیاسی، هم به کشور و نظام ضررهای هنگفتی خورد. اینکه ما همچنان آن حوادث را یک زخم ناسور تلقی کنیم، قطعا به سود کشور نیست.
ما آقای مهندس موسوی را شخصیتی میشناسیم که به انقلاب اسلامی، به رفاه و آزادی و امنیت کشور و مردم اعتقاد کامل دارد. اگر صرفا در ذهنیت خود ایشان، این مساله باشد که با ایشان رفتار درستی صورت نگرفته و بر اساس آن، قضاوتها و داوریهایی کند، طبعا احساس محق بودن هم خواهد کرد.
ممکن است ما قضاوت ایشان را در مسالهای نپذیریم یا اطلاعات ایشان درست نباشد. اما واقعیت این است که نیروها و شخصیتهای سیاسی، باید در جریان آزاد اطلاعات باشند و منابع مختلف به آنان مشورت و اطلاعات بدهند. وقتی کسی ١٣-١٢ سال در حصر بوده، چنین امکانی را ندارد.
ضمن آنکه، حداقل از نگاه شخص مهندس موسوی اینکه بدون محاکمه و بدون آنکه امکان دفاع از خودش را داشته باشد، شرایط و برخورد ناعادلانهای را متحمل میشود. ذهنیت خود ایشان، این است.
اگر دادگاهی برگزار شده بود که در آن، ادعاها مطرح میشد، دفاع صورت میگرفت و بعد، هیات منصفه و دستگاه داوری منصفانهای نظر میداد که چند درصد تقصیر با کدام طرف ماجرا بوده،چه کسانی کوتاهی کردند،چه کسانی قصور داشتند، چه کسانی تقصیر داشتند این ذهنیت شکل نمیگرفت یا حداقل، کمتر میشد.
در هر برخورد نظامی، کسی نمیتواند ادعا کند تکتک اتفاقاتی که در آنجا افتاده، کار درستی بوده است. ولی از طرف دیگر، مخالفان با این پرسش مواجه هستند که اگر جمهوری اسلامی در این قضیه ورود نمیکرد و نیروهای نظامی ایران بهعنوان مستشار یا هر عنوان دیگری آنجا دخالت نمیکردند.
آیا مساله سوریه بهنحو مطلوبی حل میشد و مثلا یک نظام دموکراتیک و عادلانه سر کار میآمد؟ من و آقای تاجزاده در مقاطع مختلف خیلی با هم بحث داشتیم و بحثهای داغی هم بود. من با خیلی از نظرات ایشان موافق نبودم البته، در معیارها و دیدگاههای کلی اختلاف چندانی نداریم.
اما درباره روش و نوع بیان مسائل، نقدهای جدی به ایشان داشتم و دارم. اما از وقتی که ایشان زندانی شدند مسلما دیگر درباره درستی یا نادرستی عملکرد ایشان حرفی نمیزنم؛ چون قضاوت درباره افراد، باید در شرایط آزاد و برابر صورت گیرد. در مورد آقای موسوی و دیگران هم همینطور است.
ما بارها از زبان خود رهبری در سخنرانیهای مختلف شنیدیم و از جمله یکبار در حرم امام بیان کردند که یکی از خدمات امام، این بود که حکومت موروثی و سلطنت را در این کشور پایان داد. حالا با این سابقه، چه دلیلی دارد این شایعات را مطرح کنیم؟
ضمن آنکه گاهی اوقات این مساله به ذهن میرسد که شاید از ناحیه کسانی این مسائل دامن زده میشود که به نوعی میخواهند قبح قضیه را بریزند.
به هر حال نمیشود که کسی را از امکان گفتوگو و یا مشاوره مشاورانش محروم کرد و بعد انتظار داشت دیگران او را نقد کنند.
علاوه بر این، در شرایط حصر اصل اینکه مهندس موسوی واقعا میخواهد چنین موضوعاتی از سوی ایشان مطرح و منتشر شود، جای تامل دارد. آنهم در شرایطی که کشور درگیر فشارهای خارجی و گرفتاریهای اقتصادی است.
نیروهای داخل کشور که نمیخواهند به هر قیمتی روند مسائل تغییر کند یا ایران متلاشی شود، باید به صورت واقعی (و نه به شکل نمایشی آن، که در مقاطع انتخابات گفته میشود) به این جمعبندی برسند که این ستیز و نزاع سیاسی، باید به تفاهم و گفتوگویی در جهت برطرف کردن اشکالات تبدیل شود، راهی جز این وجود ندارد.
جریان حاکم باید رقیب را تحمل کنند، نقدها را بپذیرند، نقدهای درست را به کار بگیرند و نقدهای نادرست را پاسخ دهند؛ نه اینکه منتقدان و مخالفان را برانداز و خائن و وابسته بخوانند.
منبع: هم میهن