فردای اقتصاد: حدود یک سال از شروع جنگ اوکراین میگذرد. از همان ماههای اولیه شروع جنگ پوتین با تکیه بر تولید بالای نفت و گاز روسیه، از انرژی به عنوان سلاح علیه طرفهای مقابل استفاده کرد و شوکهای قیمتی را در بازارها رقم زد. حالا هم معلوم نیست که پایان این جنگ به کجا میرسد اما آنطور که بلومبرگ در گزارشی مینویسد: خبر خوب این است که این اولین بار در تاریخ نیست که جهان با «استفاده از نفت به عنوان سلاح» مواجه میشود و بهترین راهنما برای پیشبینی آنچه در آینده رخ خواهد داد، نگاه به گذشته است. بر اساس این گزارش بررسی شوکهای نفتی حاوی درسهای مهمی برای کشورهای درگیر جنگ به خصوص برای روسیه به عنوان طرفی است که از نفت و گاز به عنوان سلاح استفاده کرده.
نگاهی به این شوکها حاوی این نکات است:
اول: بازارهای انرژی بسیار انعطافپذیر هستند و در بحرانها است که بازارها تکامل مییابد.
دوم: استفاده از سلاح انرژی دارای تبعات ناخواستهای است که بعضا دامن کشوری که از این سلاح استفاده کرده را میگیرد.
سوم: استفاده از سلاح انرژی و اعمال تحریمها فسادهای گستردهای را به بار میآورد و مقصد بخش مهمی از درآمدهای نفتی پنهان میماند.
و چهارم: بحرانهای انرژی در نهایت به تغییر مبدا قدرت منجر میشود، هرچند که این موضوع ممکن است قدری زمانبر باشد.
بلومبرگ با تشریح درسهای شوکهای تاریخی نفت به روسیه هشدار میدهد که به راحتی میتواند رو به افول برود. آنطور که در این گزارش آمده است: کرملین روی ژئولوژی (زمین شناسی و حجم ذخایر) خود حساب ویژهای کرده است. تاریخ هم از این ایده حمایت میکند. بر اساس گزارش بلومبرگ، تاریخ نشان میدهد که اگر ذخایر انرژی به اندازه کافی خوب باشد، کشورها برای یک قرن یا بیشتر موقعیت پیشرو خود در جهان را حفظ میکنند. ایالات متحده و روسیه بزرگترین تولیدکنندگان نفت جهان در سال ۱۹۰۰ بودند. پس از بیش از ۱۰۰ سال جنگ، انقلاب، انحلال امپراتوری تزارها و شوروی و کشف میادین نفتی وسیع خاورمیانه، هنوز ایالات متحده و روسیه بالاترین سهم را در تولید جهانی نفت دارند. اما در عین حال تاریخ نشان میدهد که یک میراث غنی را هم میتوان به راحتی هدر داد. ونزوئلا از اواخر دهه ۱۹۲۰ تا اواخر دهه ۱۹۶۰ جز سه تولیدکننده برتر جهان بود. اما این روزها با داشتن سهم ۰.۷ درصدی از تولید جهانی نفت، بشکههای کمتری نسبت به کشور همسایه کلمبیایی خود تولید می کند. مداخله سیاسی و فساد در داخل، همراه با تحریمهای خارجی وقووع این فاجعه را توضیح میدهد. وضعیت مشابهی در مورد ایران نیز رخ داده است، ایران برای چندین دهه با عربستان سعودی تولیدکنندگان پیشرو نفت در خاورمیانه بودند، اما این روزها این کشور کمتر از برزیل تولید میکند. بلومبرگ مینویسد: روسیه با میادین قدیمی خود باید مراقب این سرنوشت باشد.
بزرگترین بحرانهای نفتی تاریخ
تا کنون بارها جهان با شوک نفتی مواجه بوده است. چند مورد از مهمترین این شوکها به این ترتیب است:
در سال ۱۹۵۱ «بحران نفتی آبادان» رخ داد و به دنبال ملی شدن صنعت نفت ایران، تولید و صادرات نفت ایران به صفر نزدیک شد.
در ۱۹۶۷ جهان شاهد «بحران کانال سوئز» بود؛ مصر به دنبال وقوع جنگ ۶ روزه با اسرائیل کانال سوئز را برای ماهها بست و جریان عرضه نفت به اروپا محدود شد.
در سال ۱۹۷۳ اما بزرگترین بحران نفتی تاریخ رخ داد که «شوک اول نفتی» نام گرفت. ماجرا این بود که صادرات نفت کشورهای عربی عضو اوپک به غرب برای ماهها متوقف شد و زمانی که در ۱۹۷۴ این بحران پایان یافت قیمت نفت با رشد ۳۰۰ درصدی از ۳ دلار به بیش از ۱۲ دلار رسیده بود.
در سال ۱۹۷۹ هم شاهد وقوع انقلاب اسلامی و اعتصابات کارگری در صنعت نفت ایران بودیم. موضوعی که به افت تولید و صادرات نفت ایران از اوج خود منجر شد و کشور هیچگاه دیگر آن سطوح از تولید نفت را تجربه نکرد.
اما چهار درس مهم این بحرانها چه بودند؟
اول: بازارها انعطافپذیرند
اولین درسی که شوکهای نفتی تاریخ این است که جهان به سرعت به زنگهای هشدار توجه خواهد کرد و این یک خبر بد برای روسیه است.
آنطور که بلومبرگ مینویسد: در آستانه تحریم نفتی اعراب در سال ۱۹۷۳، هشدارهایی درباره افزایش وابستگی آمریکا به واردات وجود داشت. یک گزارش اطلاعاتی ایالات متحده در سال ۱۹۷۰ به این نتیجه رسید که وقفههایی از خاورمیانه «احتمالا طی پنج سال آینده رخ خواهد داد». اما دولتها که از رونق پس از جنگ غرق در رضایت بودند به این هشدارها توجه نکردند. در نتیجه، کشورهای عربی زمانی که تحریم نفتی را آغاز کردند، به هدفی آشکار شلیک میکردند، اقتصاد ایالات متحده را کوچک میکردند و بیکاری و تورم را بالا میبردند؛ درست همانطور که پوتین سال گذشته با استفاده از سلاح انرژی تلاش کرد هرج و مرج و نوسان را برای اقتصادهای غربی به ارمغان آورد.
اما تاریخ نشان داد که بازارها میتوانند جایگزینهایی پیدا کنند و میکنند. دهه بعد از اولین شوک نفتی، دهه ۱۹۷۰ را در نظر بگیرید. فرانسه و ژاپن برنامههای بزرگی برای تولید انرژی هستهای را آغاز کردند و نفت کوره که یکچهارم برق جهان را در سال ۱۹۷۳ تولید میکرد، ناگهان سهم خود را از سبد تولید برق جهان از دست داد. اکنون نزدیک به تنها ۲ درصد از کل تولید برق جهان با نفت کوره تولید میشود که آن هم در کشورهای تولیدکننده نفت چون ایران و عربستان است.
در این میان تولید نفت از ذخایری که پیش از این غیراقتصادی به نظر میرسید، مورد توجه قرار گرفت و غرب روی افزایش بهرهوری تمرکز بیشتری کرد.
از این رو صنعت خودروی ژاپن با محوریت کاهش مصرف سوخت توسعه یافت و شدت انرژی در ایالات متحده کاهش یافت. به طوریکه مصرف سرانه انرژی در آمریکا که در اواخر دهه ۷۰ معادل ۶۲ بشکه نفت بود در سال ۲۰۱۵ به حدود ۵۰ بشکه رسید. افت ۲۰ درصدی سرانه مصرف انرژی در حالی رخ داده که جمعیت این کشور و اقتصاد آن در این سالها مدام بزرگتر شده است.
حالا هم اتفاق مشابهی در حال وقوع است. آژانس بین المللی انرژی در این ماه گزارش داد که تولید گاز و زغال سنگ تا سال ۲۰۲۵ ثابت باقی خواهد ماند، در حالی که تولید انرژیهای تجدیدپذیر با رشد ۹ درصدی در سال به بیش از یکسوم تولید برق خواهد رسید. طبق اعلام آژانس بینالمللی انرژی، حدود ۹۰ درصد افزایش تقاضای برق طی سه سال آینده تنها از طریق انرژیهای تجدیدپذیر و هستهای تامین خواهد شد.
به گفته ریستاد انرژی، مشاور نفت و انرژی نروژی، رشد تقاضا برای سوختهای فسیلی تا سال ۲۰۲۵ به اوج خود خواهد رسید و این میتواند به معنای سرعت گرفتن جهان برای عبور از وابستگی به سوختهای فسیلی باشد.
عواقب ناخواسته استفاده از سلاح انرژی
درس دوم از گذشته این است که بیرون آوردن سلاح انرژی از غلاف نتایج غیرمنتظرهای دارد.
به طور مثال این سلاح کشورهایی را هم که تنها در این جنگ یک تماشاگر هستند، نشانه میگیرد و میتواند کشورهای بیطرف در جنگ را علیه طرفی کند که از طلاح انرژی استفاده کرده است. از این رو بود که دولت ژاپن در زمان تحریم نفتی ۱۹۷۳ با وجود اینکه یک کشور بیطرف در اختلافات اعراب و غرب بود، بعد از تحریم نفتی اعراب اعلام کرد: «واکنش بینالمللی نباید مانند بحران دهه ۶۰ (بحران کانال سوئز) منفعلانه باشد.» حالا هم در آسیا، هند از نفت ارزان استفاده میکند، در حالی که همسایه تشنه انرژی این کشور یعنی پاکستان، به سختی توانسته لامپهای منازل را روشن نگه دارد. زیرا اروپا منابع گاز طبیعی مایع را که منبع اصلی شبکه تولید برق پاکستان است، به سرعت مصرف میکرد.
یکی دیگر از عواقب ناخواسته استفاده از انرژی به عنوان سلاح توسط پوتین، آسیبهایی است که دامن روسیه را گرفته است.
روسیه هنوز کارتهای مهمی برای بازی دارد. تقریبا یک دهم نفت جهان را تولید میکند و مسکو با استفاده از نفتکشهای سایه و سایر تاکتیکها تحریمها را دور زده است. اما حتی روسیه هم از آسیبها در امان نبوده و با هزینههای زیادی مواجه شده است. موسسه مطالعات انرژی آکسفورد تخمین میزند که تولید گاز روسیه در سال گذشته میلادی ۱۲ درصد یعنی حدود ۹۰.۲ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است که بزرگترین کاهش از سال ۱۹۹۰ است. از سوی دیگر روسیه باید راهی برای جایگزینی بازار گاز اروپایی بیابد و این امر چالش برانگیز است، زیرا چین تا حالا برای این جایگزینی تعلل کرده است. از سوی دیگر به دلیل ضعف تکنولوژی بعید است که این کشور بتواند گاز خود را مایع کرده و به شکل الانجی بفروشد.
کسری بودجه روسیه در ژانویه نزدیک به نیمی از مبلغ پیشبینی شده برای کل سال بوده است. پیشبینی میشود که فشار اقتصادی بر شهروندان این کشور افزایش یافته و این میتواند اعتماد عمومی به دولت پوتین را دستخوش تغییر کند. این برای پوتین به معنای فشار خطرناک از بالا و پایین خواهد بود.
افزایش فساد جهانی
درس سوم این است که شوکهای نفتی جریانهای بزرگ پول نقد را جابهجا میکنند و اشکال جدیدی از فساد و نابرابری را با خود به همراه میآورند.
اقتصادهایی که صادرات کالای بالایی داشتند، از سال ۱۹۷۱ تا ۱۹۸۹، حتی پس از کنترل متغیرهایی مانند درآمد و نرخ سرمایهگذاری، کندتر رشد کردند. برآوردی در سال ۱۹۹۷ نشان داد که تنها در ونزوئلا، ۱۰۰ میلیارد دلار در ربع قرن هدر یا به سرقت رفته است. بر اساس یک برآورد در سال ۲۰۰۶، در نیجریه، این رقم به ۳۸۰ میلیارد دلار میرسیده است. بلومبرگ همچنین مدعی است که تحریمها موجب شد که در ایران و میانمار دولتهای سایه در دل دولت اصلی شکل بگیرد.
رژیم کرملین در حال حاضر به شدت به توانایی خود در توزیع رانت هیدروکربنی متکی است. در این کشور صنعت نفت و گاز وزنی در اقتصاد دارد که ارقام رسمی آن را نشان نمیدهند. اما امروز روسیه با تخصیص مجدد منابع به دنبال خروج شرکتهای غربی دست و پنجه نرم میکند و شرایط پر هرج و مرجی مانند دهه ۹۰ و بعد از فروپاشی شوروی دارد. در همین حال، ردیابی و اخذ مالیات برای دولت روسیه به طور فزایندهای سختتر میشود. پولهای نفت به طور فزایندهای به سمت مراکز نامعلوم میرود.
انتقال مراکز قدرت
اما درس نهایی این است که سلاحهای انرژی نتیجه معکوس دارند، اما این تغییرات ممکن است زمان ببرد که این تا حدی به دلیل زمانبر بودن تجدید چینشهای ژئوپلیتیکی است.
روسیه تا کنون بیش از آن چیزی که انتظار میرفت انعطافپذیر بوده است، نه به این دلیل که قویتر از کشورهای نفتی گذشته است، بلکه به این دلیل که کشورهای غیرغربی بسیار بزرگتر و بازارهای آنها حیاتیتر از گذشته هستند. آنها تا حد زیادی در برابر همسویی با غرب مقاومت کردهاند و فرصت بسیار بیشتری را برای فرار از تحریمها باقی گذاشتهاند.
کشورهای دیکتاتوری دارای تسلیحات انرژی بدون شک قدرت بالایی در ماندگاری دارند. با این حال تحریمها در نهایت به تضعیف آنها هم منجر میشود. به طور نمادین ونزوئلا را ببینید. ونزوئلا زمانی جزو پنج تولیدکننده برتر نفت جهان و بنیانگذار اوپک بود که هنوز هم بزرگترین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد. این کشور آنقدر رونق داشت که مهاجران اروپایی را جذب میکرد و تولید ناخالص داخلی سرانه آن در اوایل دهه ۱۹۸۰ از پرتغال و کرهجنوبی پیشی گرفته بود.
امروز تولید این کشور از بیش از ۳ میلیون بشکه به کمتر از ۷۰۰ هزار بشکه کاهش یافته است. ابر تورم را تجربه کرده و تقریباً یک چهارم جمعیت آن گرسنه هستند. فقر و ناامیدی ۵.۶ میلیون نفر از جمعیت ونزوئلا را که معادل یک پنجم جمعیت این کشور است پناهنده کرده است. ابرتورم چیست؟
مدتها قبل از فروپاشی ونزوئلا، چاوز اعلام کرده بود که نفت یک سلاح ژئوپلیتیکی است و قول داده بود که از آن برای پیگیری اهداف سیاست خارجی خود استفاده کند. اما هیچ کشوری به اندازه خود ونزوئلا از استقرار این سلاح آسیب ندید.
تبادل نظر