فردای اقتصاد: این در حالی است که قیمتگذاری دستوری به بزرگترین چالش در صنعت مس بدل شده و سرمنشا سایر مشکلات این صنعت نیز قرار دارد. چراکه قیمت واقعی کاتد مس با قیمت تعیینشده در بورسکالا متفاوت است و بهرغم اینکه قیمت واقعی کاتد از حاصلضرب قیمت LME و ارز آزاد به دست میآید؛ برای تعیین قیمت پایه کاتد در بورس کالا، ارز نیمایی و ارز ترجیحی در نظر گرفته میشود.
بررسیهای آماری نیز نشان میدهد که نرخ پایه عرضه کاتد مس در بازار فیزیکی بورسکالای ایران با توجه به تثبیت نسبی نرخ ارز نیمایی تغییر قابلتوجهی نداشته اما افزایش فاصله میان نرخ ارز نیمایی و نرخ ارز آزاد و انتظارات تورمی افزایشی در بازار داخل باعث شد تا این فلز سرخ با جهش تقاضا روبهرو شود. از طرفی شکاف موجود میان ارز نیمایی و ارز بازار آزاد باعث روانه شدن تقاضاهای سوداگرانه به بازار این محصول میشود.
مخاطرات رکوردشکنی تقاضای مس داخلی
افزایش فروش کاتد مس در بورس کالا کاهش صادرات آن را به دنبال دارد که در شرایط کنونی که کشور با بحران ارزی دستوپنجه نرم میکند این سوال بهوجود میآید که علت افزایش تقاضا در این محصول چیست؟ آن هم در شرایطی که اقتصاد کشور رشدی نداشته است.
این شرایط در حالی حساسیتزا میشود که با در نظر گرفتن رشد بهای مس در بازارهای جهانی و تثبیت قیمت این محصول برمبنای نرخ ارز نیمایی در بازار داخل، خرید این محصول از بازار فیزیکی بورسکالا و فروش آن در بازارهای صادراتی و بازگشت ارز به کشور بر مبنای ارز آزاد، صرفه اقتصادی داشته و رانت معناداری را میان گروهی خاص تقسیم میکند.
از طرفی فاصله موجود میان میزان فروش کاتد مس و سیم و مفتول شرکتهای دیگر در بورس کالا حاکی از آن است که حداقل برای کاتد مس تقاضای کاذبی وجود دارد. چراکه کاتد مس در بورس کالا خرید و فروش میشود و محصول بدست آمده از آن در بورس کالا به فروش نمیرسد. دلیل اصلی این موضوع نیز به محدودیتهای سخت فروشندگان محصولاتی همچون مفتول و سیم مسی است که خریداران را ملزم به پرداخت نقدی میکند در حالی که فملی برای فروش محصولات خود اعتبارات نسبتا زیادی را در نظر میگیرد تا بتواند به تقاضای موجود پاسخ دهد.
اما بررسی آمار منتشر شده صادرات محصولات مفتول و شمش مسی کشور که توسط سایت گمرک اطلاعرسانی شده نشان میدهد محصول بدست آمده از کاتد مس فروش رفته در بورس کالا مسیر متفاوتی را طی کرده و اغلب صادر شده است.
این در حالی است که اگر بخواهیم نگاه دقیقتری به تبعات رشد عرضه و افزایش فروش دستوری در بورس کالا داشته باشیم، مشخص است که این موضوع علاوه بر کاهش میزان صادرات، کاهش سود سهامداران شرکت را نیز به دنبال داشته است. علاوهبراین توان مالی و بهویژه درآمدهای ارزی شرکت و بالطبع ارزآوری کشور با چالشهایی همراه شده که نهایتا حذف و کمرنگ شدن تولیدکنندگان واقعی در بازار را رقم زده است.
تبادل نظر