۲۱ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۸:۰۰

اسکناس یک تکه کاغذ است مانند میلیون‌ها تکه کاغذی که در جهان وجود دارد اما چرا ارزش آنها فرق می‌کند؟ چه چیزی ارزش یک اسکناس مانند دلار را تعیین می‌کند؟

اگر سعی کنید برای خرید چیزی یک تکه کاغذ ارائه کنید، ممکن است با مشکل مواجه شوید. البته مگر اینکه تکه کاغذ یک اسکناس مثلاً صد دلاری باشد. اما چه چیزی آن کاغذ را بسیار جالب‌تر و ارزشمندتر از دیگر تکه‌های کاغذ می‌کند؟ به هر حال، کار زیادی نمی توانید با آن انجام دهید. شما نمی توانید آن را بخورید. شما نمی توانید با آن چیزهایی بسازید. و سوزاندن آن حتی غیرقانونی است. خب پس مشکل اصلی چیست؟
البته احتمالاً جواب آن را می‌دانید. اسکناس صد دلاری توسط دولت چاپ می شود و به عنوان پول رسمی تعیین می‌شود، در حالی که سایر کاغذها این گونه نیستند. اما این فقط بُعد قانونی آن است. از سوی دیگر، ارزش اسکناس صد دلاری به این وابسته است که چه تعداد از آن وجود دارد. در طول تاریخ، بیشتر واحدهای پول، از جمله دلار آمریکا، به کالاهای باارزش مرتبط بود و مقدار در گردش آن به ذخایر طلا یا نقره دولت بستگی داشت. اما پس از اینکه ایالات متحده این سیستم را در سال 1971 لغو کرد، دلار به چیزی تبدیل شد که به عنوان پول فیات یا بدون پشتوانه شناخته می‌شود، به این معنی که به هیچ منبع خارجی مرتبط نیست، بلکه تنها به سیاست‌های دولت برای تصمیم‌گیری برای میزان چاپ پول متکی است. 
کدام قوه از دولت این سیاست را تعیین می کند؟ قوه مجریه، مقننه یا قضائیه؟ پاسخ شگفت‌انگیز این است: هیچ یک از این موارد! در واقع، سیاست پولی توسط سیستم مستقل فدرال رزرو، متشکل از 12 بانک منطقه‌ای در شهرهای بزرگ سراسر کشور تعیین می‌شود. هیئت حکام آن که توسط رئیس جمهور منصوب می‌شود و توسط سنا تایید می‌شود، به کنگره گزارش می‌دهد و تمام سود فدرال رزرو به خزانه‌داری ایالات متحده واریز می‌شود. اما برای اینکه فدرال‌رزرو تحت تأثیر تغییرات روزمره سیاست قرار نگیرد، تحت کنترل مستقیم هیچ شاخه‌ای از دولت نیست. چرا فدرال‌رزرو تصمیم به چاپ بی‌نهایت اسکناس صد دلاری نمی‌گیرد تا همه را خوشحال و ثروتمند کند؟ خوب، چون در این صورت اسکناس‌ها ارزشی نخواهند داشت. به هدف پول، یعنی وسیله مبادله با کالا و خدمات فکر کنید. اگر مقدار کل پول در گردش سریع‌تر از ارزش کل کالاها و خدمات در اقتصاد افزایش یابد، آنگاه هر اسکناس قادر خواهد بود نسبت به قبل، بخش کوچکتری از آن چیزها را خریداری کند. به این می‌گویند تورم. از سوی دیگر، اگر عرضه پول ثابت بماند، در حالی که کالاها و خدمات بیشتری تولید می‌شوند، ارزش هر دلار در فرآیندی به نام تورم منفی، افزایش می‌یابد. حالا کدام بدتر است؟
 تورم بیش از حد به این معنی است که پول امروز کیف پول شما فردا ارزش کمتری خواهد داشت و باعث می‌شود که بخواهید بلافاصله آن را خرج کنید. در حالی که این امر کسب‌وکارها را تحریک می‌کند، مصرف بیش از حد یا احتکار کالاهایی مانند غذا و سوخت را نیز تشویق می‌کند، قیمت آها را افزایش می‌دهد و منجر به کمبود برای مصرف کننده و حتی تورم بیشتر می‌شود. اما تورم منفی باعث می‌شود مردم بخواهند پول خود را نگه دارند و کاهش هزینه‌های مصرف‌کننده سود کسب‌وکار را کاهش می‌دهد و منجر به بیکاری بیشتر و کاهش بیشتر هزینه‌ها می‌شود و باعث می‌شود اقتصاد کوچک‌تر شود. بنابراین اکثر اقتصاددانان بر این باورند که زیادِ هر کدام خطرناک‌ است؛ نهایتاً تورم ناچیز و باثبات برای تشویق رشد اقتصادی ضروری است. فدرال‌رزرو از مقادیر زیادی از داده‌های اقتصادی استفاده می‌کند تا تعیین کند چه مقدار پول باید در گردش باشد، از جمله نرخ تورم قبلی، روندهای بین‌المللی و نرخ بیکاری. آن‌ها باید اعداد را به درستی دریافت کنند تا رشد را تحریک کنند و مردم را شاغل نگه دارند، بدون اینکه اجازه دهند تورم به سطوح مخرب برسد. فدرال‌رزرو نه‌تنها ارزش آن کاغذ در کیف شما را تعیین می‌کند، بلکه شانس شما را برای به‌دست‌آوردن یا حفظ شغلی که در آن کسب می‌کنید نیز تعیین می‌کند.