رایجترین راههای دخالت دولت برای خروج اقتصاد از شرایط تورمی چیست؟ اصلا دولت باید دست به چنین کاری بزند؟
در دورههای بحران اقتصادی، دولت و بانک مرکزی یک کشور میتوانند برای تحریک اقتصاد تلاش کنند. بانکهای مرکزی این کار را با کاهش نرخ بهره انجام میدهند تا از یک سو وامگیری را ارزانتر کنند و از سوی دیگر، حتی میتوانند مستقیماً به سیستم پول تزریق کنند. دولت ابزارهای دیگری نیز در اختیار دارد. از یک سو میتواند با کاهش مالیاتها بخش خصوصی را به فعالتر شدن تشویق کند و از سوی دیگر میتواند هزینههای عمومی را افزایش دهد تا کمبود تقاضای بخش خصوصی را جبران کند. این در بیشتر موارد، نحوه تلاش بانک مرکزی و دولت یک کشور برای تحریک اقتصاد است. اما سوال اصلی این است: آیا آنها باید چنین کنند؟ اقتصاددانان کینزی معتقدند که: بله! دولت باید هر زمان که بحرانی رخ می دهد در اقتصاد دخالت کند، زیرا آنها فکر میکنند رونق بازار به خودی خود نمیتواند کاملاً احیا شود. از سوی دیگر، اقتصاددانان اتریشی دقیقاً برعکس، معتقدند که درد ناشی از بحران مالی، داروی تلخ اما ضروری است و دولت باید کنار بماند، زیرا مشارکت آن بیشتر از اینکه فایده داشته باشد، ضرر دارد. اینها اساساً دو سر طیف هستند و راستش را بخواهید، اقتصاددانان هنوز به طور قطع نمیدانند که پس از یک بحران چه کاری باید انجام شود. این تقریباً حقیقتی ناخوشایند است.