«هر روز از عمرش بگذره، امید به زندگیش بیشتر میشه» این جمله خلاصه «اثر لیندی» است. کاملا خلاف چیزی که ما راجع انسانها یا حتی اشیای مصرفی خود مثل ماشین تصور داریم؛ یعنی حتما فکر میکنیم یک پسر نوجوان نسبت به پدربزرگش قرار است سالهای بیشتری عمر کند. اما اثر لیندی درباره پدیدههای «فناناپذیر» صحبت میکند. چیزهایی مثل یک کسبوکار، یک ایده یا یک کتاب. نسیم طالب میگوید: «اگر یک کتاب برای ۴۰ سال چاپ متوالی شود، انتظار میرود تا ۴۰ سال بعد هم اون کتاب تجدید چاپ شود. این قاعده سرانگشتی به ما میگوید چیزهایی که سالیان دراز کنار ما هستند، بر خلاف آدمها پیر نمیشوند، بلکه هرچه سنشان بیشتر میشود، به نظر تاییدی بر ماندگاری طولانیتر آنها در آینده است».
لیندی اسم یک رستوران نیویورکی است که پاتوق اجرای کمدینها بوده و پچپچهای بین کمدینها درباره اینکه آیا یک کمدین هرچه بیشتر در صحنه باشه بیشتر ماندگار میشود یا نه، تبدیل به یک مقاله علمی با عنوان «قانون لیندی» میشود. اما مشهور است تبدیل شدن این موضوع به «اثر لیندی» توسط نسیم نیکلاس طالب در کتاب «پادشکننده» اتفاق افتاد.
اگر برگردیم به بحث خودمان و حوزه سرمایهگذاری، اثر لیندی خیلی اهمیت پیدا میکند. بیاید یک مثال با هم بزنیم. فرض کنید میخواهید یک شرکت بخرید که سالی یک میلیون تومان به شما سود میدهد، با فرض نرخ تنزیل ۷ درصدی، اگر این شرکت ۱۰ سال عمر داشته باشد حاضرید برای خریدش ۹ میلیون بدهید، اما اگر بدانید قرار است ۲۰، ۵۰ یا ۱۰۰ سال عمر کند، حاضرید بابت این شرکت به ترتیب ۱۸، ۳۹ و ۶۲ میلیون پول پرداخت کنید.
بنابراین، اولین پیام «اثر لیندی» به سرمایهگذارها این است که عمر شرکتها میتواند یک نشونه از صلابت، پایداری و ارزشمندی آن شرکت باشد. مثلا شرکتهایی مثل کوکاکولا، بوئینگ، دیزنی، فورد، سونی یا والمارت که برای دههها انواع بحرانها و جنگهای جهانی رو پشت سر گذاشتند، برای سرمایهگذارها از جذابیت خوبی برخوردارند.
حتی راجع به داراییهای نوظهور اثر لیندی میتواند کمک کننده باشد. بهترین مثال طلا و بیتکوین است. اولی برای هزاران سال ابزار حفظ ارزش دارایی مردم در سراسر دنیا بوده، اما رمزارزها عمرشون به زحمت به دو دهه میرسد. بنابراین، یکی از علل احتیاط سرمایهگذاران و مردم درباره چنین داراییهایی عمر کم آنهاست.
حالا بیاییم یک درس هم از اثر لیندی راجع به اقتصاد خودمان، ایران بگیریم. به طور سنتی داراییهایی مثل مسکن و طلا، ابزارهای رایج مردم برای سرمایهگذاری بودن و طبیعی است که مردم سهم بیشتری از این دارایی را در سبد خود نگه میدارند. این در حالی است که ابزارهای مالی مثل سهام عمر خیلی کوتاهتری دارند. حتی جایگزینهایی که الان برای خرید داراییهای سنتی مثل شمش یا سکه طلا به صورت یک ابزار مالی در بورس کالا هم چنین وضعیتی دارند. یعنی با وجود مزایا و سودهای معنادار به دلیل عمر کمتر، در سبد سرمایهگذاری مردم سهم کمتری دارند. شاید از نظر توسعه مالی این یک خبر ناخوشایند باشد، اما از یک زاویه دیگر حاوی نکته مهمی است؛ اینکه اولا طبق اثر لیندی، زمان بیشتر به نفع این داراییهای نوظهور بوده و ثانیا، یک سرمایهگذار هوشمند با نگاه بلندمدت میتواند پیش از عمومی شدن یک ایده، از فرصت به وجود آمده برای کسب سودهای بزرگ استفاده کند و به اصطلاح از عموم جامعه سبقت بگیرد.
تبادل نظر