۱ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۷:۰۱
مهم‌ترین تهدید اقتصاد جهانی چگونه می‌تواند خنثی شود؟

یک اقتصاددان دانشگاه هاروارد ارتباط گرایش‌های تازه کشورها به خوداتکایی را با تغییرات روابط بین‌الملل بررسی می‌کند.

فردای اقتصاد: تغییر نسبی دیدگاه‌های اقتصادی کشورها به سمت خوداتکایی بیشتر در سه سال اخیر روند واضحی بوده است. روندی که تجارت آزاد و اقتصاد باز را با تهدید جدی روبه‌رو می‌کند و می‌تواند هزینه‌های زیادی به رفاه مردم کشورها وارد کند. در این گزارش تحلیل یک اقتصاددان حوزه اقتصاد جهانی را بررسی می‌کنیم که با ارزیابی روابط بین‌الملل در سال‌های اخیر، بابت هزینه‌های تکه‌تکه‌شدن اقتصاد جهانی هشدار می‌دهد و راهکارهایی برای حفظ اعتماد و تعامل متقابل کشورها ارائه می‌دهد.

ادواردو کمپنلا، اقتصاددان و پژوهشگر اقتصاد جهانی در مدرسه کندی دانشگاه هاروارد، طی یادداشتی در وبسایت project syndicate به نقد روند جهانی حرکت به سمت درون‌گرایی اقتصادی پرداخته و راهکارهای پیش رو را برشمرده است.

او می‌گوید طی سه سال گذشته، کووید-۱۹ و جنگ در اوکراین آسیب‌پذیری‌های ناشی از یکپارچگی عمیق اقتصادی جهانی را آشکار کردند. اکنون، دولت‌ها و شرکت‌ها در سرتاسر جهان اولویت بالایی به کوتاه‌کردن زنجیره‌های تامین، بازسازی ظرفیت تولید داخلی و تنوع بخشیدن به تامین‌کنندگانشان داده‌اند. اما انگیزه این پاسخ‌ها نه تنها ملاحظات عمل‌گرایانه مدیریت ریسک، بلکه با هدف خوداتکایی اقتصادی است، آرزویی که هرگونه تجدید ساختار پایدار اقتصاد جهانی را تهدید می‌کند.

نشانه‌های حرکت به سمت خوداتکایی اقتصادی

یکی از نشانه‌های واضح حرکت کشورها به این روند را می‌توان در صحبت جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده در یک سخنرانی‌اش یافت؛ او وعده داد اقتصادی ایجاد کند که «در آن همه چیز از عرشه یک ناو هواپیمابر گرفته تا فولاد روی نرده‌های محافظ بزرگراه از ابتدا تا انتها در آمریکا ساخته شود، همه اش». سپس این تعهدات در قانون CHIPS و قانون کاهش تورم متبلور شد که یارانه‌های گسترده و معافیت‌های مالیاتی را برای ایجاد انگیزه در تولید داخلی ارائه می‌کرد. دولت بایدن همچنین به استراتژی برون‌سپاری به دوستان که نشان دهنده نوعی خودکفایی منطقه‌ای مبتنی بر بحث‌های امنیت ملی و هنجاری است، توجه کرده است.

در پاسخ، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، پیشنهاد کرده است که اتحادیه اروپا استراتژی «ساخت در اروپا» را دنبال کند. اما تغییرات درون‌نگر در تولید به اقتصادهای پیشرفته محدود نشده است. نارندرا مودی، نخست‌وزیر هند نیز متعهد شده است که «هندی متکی به خود» ایجاد کند، و حتی قبل از شیوع همه‌گیری، تلاش چین برای اتکا به خود به خوبی در جریان بود.

خوداتکایی با حمایت‌گرایی متفاوت است. هدف ظاهری آن حمایت از شرکت‌ها یا بخش‌هایی خاص یا از بین بردن سایرین نیست، بلکه ایجاد انعطاف‌پذیری داخلی در جهانی ناامن‌تر از قبل است. در نگاه اول ممکن است معقول به نظر می‌رسد. اما به عقیده نویسنده، این یک توهم است. حتی اگر خوداتکایی پاسخی قابل درک به جهانی باشد که از فضای باز اقتصادی دور می‌شود، خطر بی‌ثباتی بیشتر سیستم را در پی خواهد داشت.

تغییرات سیاست جهانی که به اقتصاد باز آسیب زده است

تشدید رقابت آمریکا و چین و افزایش شکاف بین رژیم‌های دموکراتیک و خودکامه به طور فزاینده‌ای توانایی آمریکا برای باز نگه داشتن اقتصاد بازار جهانی را مختل کرده است. طبق یکی از نظریه‌های روابط بین‌الملل، یک هژمون قابل اعتماد و متعهد که قوانین جهانی را اجرا می‌کند و کالاهای عمومی جهانی را فراهم می‌کند، پیش‌نیاز بازنگه‌داشتن بازارهای بین‌المللی است. وقتی قدرت غالب دیگر ابزار یا اراده‌ای برای ایفای این نقش ندارد، بازارها ناگهان غیرقابل دسترس می‌شوند. هژمون از حمایت‌گرایی برای مهار رقبای فزاینده و حفظ موقعیت جهانی خود و در عین حال کاهش تعهدات بین‌المللی خود استفاده خواهد کرد. در پاسخ، رقبای جدید، مانند چین امروز، نظام بین‌المللی را با به چالش کشیدن مشروعیت آن تضعیف خواهند کرد.

کمپنلا معتقد است نشانه‌های کاهش تعهد آمریکا به نظم لیبرال جهانی در حال افزایش است. در دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، ایالات متحده آشکارا اصول و اهدافی را که به تعامل بین‌المللی این کشور در هفت دهه گذشته منتج شده بود، رد کرد. و اگرچه بایدن در اوایل دوران ریاست جمهوری خود اعلام کرد که «آمریکا بازگشته است»، اما دولت او آسیب‌هایی را که در چهار سال گذشته وارد شده بود، به طور جزئی ترمیم کرده است. ایالات متحده همچنان از تجارت به عنوان سلاحی علیه چین استفاده می‌کند و سیاست صنعتی انحصاری را دنبال می‌کند. در همین زمان، چین، همراه با سایر اقتصادهای نوظهور، در حال ایجاد یک سیستم بین‌المللی موازی‌اند که حول نهادها و تعاملات خودشان متمرکز شده است.

بنابراین جهان خود را در تعادلی می‌بیند که به طور فزاینده در حال  ناپایدارشدن است. در حالی که نظم اقتصادی بین‌المللی هنوز به معنای رسمی وجود دارد، اما در عمل دیگر ثباتی ایجاد نمی‌کند. کشورها چاره‌ای ندارند جز اینکه توانایی‌های داخلی و گروه‌های منطقه‌ای خود را ایجاد کنند. هم‌زمان با این روند که جهان بین کشورهای دموکراتیک و اقتدارگرا دوتکه می‌شود، مبادلات بین‌المللی بیشتر بر اساس تبعیض سیاسی رخ می‌دهند تا مزیت نسبی.

این پژوهشگر اقتصاد جهانی تأکید می‌کند از نظر تاریخی، نمایندگان روشنفکری برجسته خودکفایی -از انگلبرت کمپفر، ژان ژاک روسو و یوهان فیشته گرفته تا مهانداس گاندی و جان مینارد کینز- به اشتباه تصور می‌کردند که چنین استراتژی‌هایی به صلح بین‌المللی کمک می‌کند و کشورها را از تأثیرات خارجی که مشوق جنگ هستند، نجات می‌دهد. اما ماهیت درون‌گرای خودکفایی، ناگزیر با میل به مناطق اقتصادی گسترده‌تر یا دسترسی به کالاهای غیرقابل دسترس در تضاد است.

بیش از یک قرن پیش، امپراتوری‌های اروپایی سعی کردند به کنترل انحصاری بر مناطق ارزشمند اقتصادی دست یابند، که به تنش‌های قدرت‌های بزرگ در سراسر قرن نوزدهم دامن زد. در طول سال‌های بین دو جنگ، امپراتوری ژاپن تلاش کرد تا با گسترش ردپای خود در آسیا، وابستگی خود به ایالات متحده را برای کالاهای کلیدی کاهش دهد. اما این امر آن را وارد تقابل مستقیم با قدرت‌های غربی در منطقه کرد. امروز، تنش‌ها بر سر وضعیت تایوان، یک حلقه مهم در زنجیره تامین نیمه‌هادی جهانی، مظهر این نوع ریسک بالقوه است.

سناریوهای خوب و بد برای اقتصاد جهان

به گفته این اقتصاددان دانشگاه هاروارد، اگر تکه‌تکه‌شدن اقتصاد جهانی ادامه یابد، تنش‌های قدرت‌های بزرگ احتمالاً تشدید می‌شوند و این احتمال درگیری را افزایش می‌دهد. به جای آن، ایالات متحده می‌تواند با فرسایش موقعیت هژمونیک خود کنار بیاید. در حالی که هنوز نفوذ قابل توجهی دارد، می‌تواند رهبری را در ساختار جدید رهبری جهانی با هدف فراگیرتر کردن و تعاملی‌ترکردن ساختار بر عهده بگیرد. این چیزی است که جهان برای پیدایش مجدد اعتماد بین کشورها و تشویق باز بودن اقتصادی به آن نیاز دارد.

هدف باید اتکای متقابل بین کشورها باشد. برای جلوگیری از تکه‌تکه‌شدن پرهزینه اقتصاد جهانی به بلوک‌های جداگانه، ما کمتر به دوگانه‌سازی‌های اقتدارگرا در مقابل دموکراتیک نیازمندیم و به جای آن محتاج تلاش‌های بیشتر برای جداسازی مسائل اقتصادی از نگرانی‌های مربوط به تفاوت ارزش‌ها، و تمرکز مجدد دیپلماتیک بر مشترکات جهانی نیاز داریم.

برداشت ادواردو کمپنلا این است که استراتژی‌های خوداتکایی همواره به هرج و مرج سیستمی منجر می‌شوند. تلاش‌ها برای ایجاد قابلیت‌های داخلی به روش‌های انحصاری هرگز تاب‌آوری ملی یا صلح بین‌المللی را که طرفداران خوداتکایی وعده داده بودند به ارمغان نیاورده است. برعکس، چنین سیاست‌هایی معمولاً منادی درگیری و تنش بوده‌اند.

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha