۲۱ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۰

دانیل کانمن، نخستین روانشناسی است که برنده نوبل اقتصاد شد. وی را که ۸ فروردین ۱۴۰۳ در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت، به واسطه کارهای مهمی که با روانشناس همکارش، آموس تورسکی انجام داد بنیان‌گذار «اقتصاد رفتاری» می‌دانند.

فردای اقتصاد: «عمده کارهای من روی سیستم ارزیابی و تصمیم‌گیری انسان‌ها بوده است؛ اما هرگز اینطور احساس نمی‌کردم که به عنوان یک ناظر بیرونی روی حماقت‌های انسان‌ها کار می‌کنم، بلکه همیشه احساسم آن بوده که دارم روی اشتباهات خودم کار می‌کنم.» / «اقتصاددان‌ها به دلیل دانش ریاضی، شهرتی خاص بین دانشمندان علوم اجتماعی دارند؛ آنها مهارت خاصی در توضیح آنچه اتفاق افتاده، البته پس از وقوع دارند، اما به ندرت پیش از اتفاق به چنین قدرتی مجهزند.» / «یک راه مطمئن برای آنکه مردم یک چیز غلط را باور کنند، تکرار دائمی آن است، گویا حرف‌هایی که آشنا هستند، درست نیز به نظر می‌آیند و ذهن به سادگی این دو را تفکیک نمی‌کند»

اینها برخی از جملات مشهور دانیل کانمن، نخستین روانشناسی است که برنده نوبل اقتصاد شد. وی را که ۸ فروردین ۱۴۰۳ در سن ۹۰ سالگی از دنیا رفت، به واسطه کارهای مهمی که با روانشناس همکارش، آموس تورسکی انجام داد بنیان‌گذار «اقتصاد رفتاری» می‌دانند.

اما او در زندگی علمی خود چه کرد؟ چهار مقاله بسیار مهم دانیل کانمن:

سال ۱۹۷۱: «باور به قانون اعداد کوچک»؛ مقاله‌ای که نشان می‌دهد مردم چقدر دچار بیش‌برآوردی از دانشی هستند که از یک نمونه یا تجربه کوچک به دست آورده‌اند.

سال ۱۹۷۲: «ارزیابی نمایندگی»؛ مقاله‌ای که توضیح می‌دهد چطور تعمیم دادن ویژگی‌های یک گروه محدود به عموم مردم ما را دچار خطا می‌کند.

سال ۱۹۷۳: «یک قاعده دم‌دستی برای تعیین احتمال وقوع حوادث»؛ مقاله‌ای که نشان می‌دهد مردم چرا به جای آنکه واقعا احتمالات را بررسی کنند، عموما تازه‌ترین رویدادی که در ذهنشان هست را مبنای ارزیابی از موقعیت‌ها می‌گذارند.

سال ۱۹۷۴: «ارزیابی در شرایط عدم قطعیت» که تکمیلی بر کارهای قبلی است و توضیح می‌دهد مردم زمانی که می‌خواهند در مواجهه با شرایط جدید، دیدگاهشان را تغییر دهند، این تغییر عموما بر مبنای باورهای قبلیشان است و نه لزوما اطلاعات جدید. گویا مردم توسط گذشته‌شان تسخیر شده‌اند.

عمده این کارها در حوزه روانشناسی بود تا آنکه آنها اولین مقاله خود درباره پول را در سال ۱۹۷۹ منتشر کردند «تئوری چشم‌انداز؛ تحلیلی از تصمیم‌گیری در شرایط ریسکی».

اما تئوری چشم‌انداز یا prospect theory چه می‌گوید؟ طبق این تئوری، انتظارات و حال خوب ما بر اساس سطح ثروت تعیین نمی‌شود، بلکه انسان‌ها همه چیز را نسبی ارزیابی می‌کنند؛ بنابراین، تغییرات نسبت به یک نقطه مرجع است که تعیین‌کننده حال ماست. اگر من گذشته خودم را مبنا می‌گذارم یک نوع احساس رضایت می‌کنم، اما اگر مبنایم وضعیت دوستان و همکلاسی‌هایم باشد حال و روز دیگری دارم. اگر نقطه مرجع ذهنی افراد را درست تشخیص ندهیم، حتی پاداش نقدی پایان سال هم اگر کمتر از انتظار باشد مایوس‌کننده خواهد بود.

ایده‌ها و پژوهش‌های وی که عموما به صورت نظرخواهی‌ها و آزمایش روی افراد بود به سرعت طرفداران زیادی میان اقتصاددانان پیدا کرد؛ مفاهیمی مثل «زیان‌گریزی» که می‌گوید سرمایه‌گذاران درد از دست دادن ۱۰۰ دلار را تقریبا دو برابر لذت به دست آوردن ۱۰۰ دلار ارزیابی می‌کنند.

مجله اکونومیست، کانمن را «استاد سوالات نیش‌دار» معرفی می‌کند. لیندا، یک زن مجرد ۳۱ساله و فارغ‌التحصیل فلسفه است. اگر پرسیده شود لیندا چه کاره است، در ذهن پاسخ‌دهندگان احتمال بیشتری دارد که او یک کارمند بانک «فمنیست» باشد تا صرفا یک کارمند بانک! کانمن این را سوگیری نمایندگی نامید که برخی ویژگی‌ها ما را به الگوهای دم‌دستی سوق می‌دهد مثل مجرد بودن و فلسفه خواندن که گویا نمایندگی میکند از فردی که احتمالا فمنیست است.

در مواجهه با یک بیماری، روشی که ۲۰۰ نفر را به طور قطع زنده نگه دارد ارجحیت دارد نسبت به روش درمانی که یک‌سوم احتمال دارد همه را نجات دهد و دوسوم ممکن است هیچ کس زنده نماند. اما اگر صورت سوال عوض شود و گفته شود در روش اول، ۴۰۰ نفر به طور قطع می‌میرند، اما در روش دوم یک‌سوم احتمال دارد همه زنده بمانند شاید پاسخ کاملا تغییر کند. این سوگیری را «صورت‌بندی» یا framing نامید و نشان داد چطور نحوه طرح مساله می‌تواند بر تصمیمات ما اثرگذار باشد.

شاید بسیاری وی را با دو کتاب مهم «تفکر کُند و سریع» و «نویز» بشناسند، آثاری که اندیشه‌های کانمن را به دل جامعه مشتاق در علوم مختلف از اقتصاد گرفته تا مدیریت و سیاست برد. او در کتاب تفکر کُند و سریع، بین دو حالت سیستم فکری انسان تفکیک قائل می‌شود. سیستم اول سریع، غریزی و احساسی است. اما سیستم دوم، کُندتر عمل می‌کند و مبتنی بر اندیشه و منطق عمیق‌تری است. به اعتقاد وی، ترکیب این دو سیستم است که تصمیم‌گیری افراد برای زندگی یا سرمایه‌گذاری را رقم می‌زند و ایرادهای سیستم اول منجر به سوگیری‌هایی می‌شود که می‌تواند انسان را از رفتار عقلایی دور کند. کتاب «نویز» هم که در سال ۲۰۲۱ منتشر شد می‌خواهد بگوید در بسیاری از حوزه‌ها از پزشکی و حقوق گرفته تا پیش‌بینی اقتصادی، استراتژی و به طور کلی هر جایی که با قضاوت سروکار داریم، نویزهایی وجود دارند که می‌توانند این قضاوت‌ها و به تبع آن، نتایج کار را منحرف کنند.

کانمن عاشق غیبت بود؛ البته به روشی کنجکاوانه. بخش مهمی از کودکی او در پاریس پیش از جنگ جهانی در محیطی که دائما درباره دیگر مردم صحبت می‌شد گذشته بود. «چه کسی خطرناک است؟ چه کسی خطرناک نیست؟» محور گفت‌وگوهایی که در زندگی خانوادگی دائما تجربه می‌کرد. کسانی که کانمن را می‌شناسند بر یک ویژگی او تاکید می‌کنند و آن علاقه متوقف‌نشدنی وی به اینکه دیگران چگونه فکر می‌کنند.

به هر ترتیب، کانمن در سال ۲۰۰۲ اولین غیراقتصاددانی شد که نوبل اقتصاد برد و در آن مراسم صحبت معناداری کرد و گفت: «چه تصادف و خوش‌شانسی، اگر به جای ژورنال معتبر اکونومتریکا (econometrica) مقاله‌م جای دیگری چاپ شده بود، شاید حالا نه نوبلی برنده شده بودم و نه خبری از اقتصاد رفتاری به این شکل و قوت بود.»

محققان جوان همواره از انتقادپذیری کانمن درباره تحقیقاتش به عنوان یک ویژگی برجسته وی یاد می‌کنند. او پیش از مرگش در مصاحبه‌ای با فایننشال تایمز گفته بود «هر چیزی که در زندگی انجام داده‌ام با مشارکت دیگران بوده است»