حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه، روز دوشنبه، در خبری مهم از توافق بر سر یک «نقشه راه» بین تهران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای حل و فصل مسائل پادمانی خبر داد. اهمیت این خبر آنجا بیشتر میشود که به خاطر بیاوریم، حل مسائل پادمانی بین ایران و آژانس یکی از مهمترین پیششرطهای تهران برای احیای برجام بوده است.
امیرعبداللهیان در بخش دیگری از سخنانش «از تبادل پیام بین تهران و واشنگتن در روزهای گذشته» خبر داد و تأکید کرد چنانچه طرف آمریکایی همین مسیر روزهای گذشته را در پیش بگیرد «توافق در دسترس است.»
شنبه گذشته نیز خبر آزادی هفت میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده ایران در کرهجنوبی در مقابل آزادی زندانیان دو تابعیتی منتشر شد، اقدامی که بسیاری آن را سیگنالی قوی برای احیای برجام تفسیر کردند.
روز پنجشنبه هم میخائیل اولیانوف، هماهنگکننده غیررسمی برجام از ادامه مذاکرات از اواخر آبان خبر داد.
ظاهر این اخبار مثبت حکایت از آن دارد که توافق همچنان در دسترس است، اما پرسشی که اکنون مطرح میشود این است که آیا در دسترس بودن توافق به معنای حصول آن نیز هست یا نه؟
دو سناریو برای پاسخ به این پرسش وجود دارد.
طرفداران سناریوی اول بر این باورند که دستیابی به توافق احیای برجام از ابتدا نیز تقریبا ناممکن بود و حوادث اخیر در ایران نیز دو طرف را از رسیدن به این توافق دورتر کرده است.
حامیان این سناریو تأکید میکنند که دولت بایدن تحت فشار برخی کشورها، محافل و لابیها دیگر وارد مذاکره با ایران نخواهد شد و توافقی در دستور کار نخواهد بود.
این افراد برای تقویت استدلال خود به موضع مقامات شورای امنیت ملی آمریکا از جمله جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی و جان کربی، سخنگوی این شورا اشاره میکنند که غالبا موضعی سختگیرانهتر علیه ایران دارند و با مقامات وزارت خارجه بر سر احیای برجام و اساسا ایران اختلاف دارند.
سالیوان روز سوم مهر در سخنانی درباره حوادث اخیر ایران مدعی شد که واشنگتن از حوادث سال 88 و موضع اوباما در آن سال درباره ایران درس گرفته و به ادعای او آمریکا این بار در کنار مردم ایران خواهد بود.
موضع تندتر را اما جان کربی، روز 13 مهرماه اتخاذ کرد و مدعی شد که دیپلماسی در حال حاضر کارساز نیست.
اما سناریوی دومی نیز در پاسخ به آینده مذاکرات برجام و حوادث اخیر ایران وجود دارد.
طرفداران این سناریو تأکید میکنند که آمریکا موضوعات چالش برانگیز با ایران از جمله موضوع هستهای، مسائل منطقهای، موشکی و آنچه واشنگتن آن را مسائل حقوق بشری مینامد، از یکدیگر تفکیک کرده است و آنان را مرتبط به هم نمیداند.
برای واکاوی سناریوی دوم باید به استراتژی باراک اوباما، رئیسجمهوری پیشین ایالاتمتحده برای شروع مذاکرات هستهای با ایران پرداخت، مذاکراتی که سرانجام به حصول توافق برجام ختم شد.
اوباما با این فلسفه که همه مشکلات تهران و واشنگتن از جمله پروندههای هستهای، موشکی، منطقهای و به اصطلاح حقوق بشری با ایران در چارچوب یک توافق جامع قابل حلوفصل نیست، تصمیم گرفت برای شروع مذاکرات با تهران، به فوریترین و مهمترین دغدغه واشنگتن یعنی موضوع هستهای ایران بپردازد و در مراحل بعدی بر سر پروندههای دیگر با تهران وارد مذاکره شود.
دولت بایدن نیز مانند دولت اوباما، موضوع هستهای را فوریترین و حیاتیترین مسئله تهران و واشنگتن میداند و سعی در حلوفصل آن دارد، اما این به معنای آن نیست که فشار بر ایران در حوزههای دیگر را کاهش خواهد داد.
برای نمونه، بررسی دو موضع اخیر مقامات وزارت خارجه آمریکا درباره موضوع هستهای و ناآرامیهای ایران قابل توجه است.
ند پرایس، سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا روز پنجم مهر، در پاسخ به پرسشی درباره تحولات داخلی ایران گفت: «دو موضوع برجام و حقوق بشر در ایران با منافع ملی ما همسویی دارد. جو بایدن متعهد است که جمهوری اسلامی هرگز به سلاح هستهای نرسد، برجام یک راه حل دیپلماتیک برای رسیدن به این هدف است، اما حقوق بشر هم در کانون سیاست خارجی ما قرار دارد.»
رابرت مالی، نماینده ویژه آمریکا در امور ایران هم روز هشتم مهرماه در سخنانی مشابه گفت: میان «حمایت از معترضان» و «تلاش برای احیای برجام» تناقضی وجود ندارد.
حتی سالیوان، مشاور امنیت ملی بایدن نیز که موضعی تندتر نسبت به تحولات داخلی ایران دارد تأکید کرده است که «تمایل و شدت مخالفت بایدن با اعتراضات جاری در خیابانهای ایران «به هیچ عنوان» تحت تأثیر مذاکرات احیای برجام قرار نمیگیرد و دولت بایدن هر دو را با همزمان انجام میدهد.»
جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید هم همزمان با آنکه مدعی شد در حال حاضر دیپلماسی در قبال ایران کارساز نیست در سخنانی کاملا متناقض ادعا کرد که ایالات متحده میخواهد از راههای دیپلماتیک مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شود.
مجموعه این اظهارنظر و مواضع مقامات آمریکا، سناریو دوم در قبال مذاکرات احیای برجام را تقویت میکند.
به بیان دیگر غرب و در رأس آن آمریکا همزمان با تلاش برای حصول توافق هستهای قصد دارند فشارهای خود بر ایران در حوزههای دیگر را تقویت کنند.
تحریمهای اخیر غیرهستهای آمریکا، کانادا و اتحادیه اروپا علیه ایران در همین چارچوب قابل تحلیل است.
در نهایت میتوان به این نتیجه رسید که با توجه به اخبار برجامی هفته گذشته، تهران و واشنگتن از اواخر آبان به پای میز مذاکره باز خواهند گشت، اما بیتردید واشنگتن فشارهای خود بر تهران در حوزههای دیگر را حفظ خواهد کرد و حتی افزایش خواهد داد.
تبادل نظر