ترفند مدیریت ثروتمندترین فرد جهان چیست؟

صداقت بی‌رحمانه، روش مدیریتی ایلان ماسک
۲۷ آبان ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۴
ترفند مدیریت ثروتمندترین فرد جهان چیست؟

آیا ریاکاری سیلیکون ولی بهتر است یا هولناکی بدون عذرخواهی ایلان ماسک؟

فردای اقتصاد: پس از آنکه ایلان ماسک مدیریت توئیتر را بدست گرفت، سبک مدیریت او به موضوع روز محافل مختلف بدل شد. انتقادات علیه او بسیار است اما نویسنده نشریه آتلانتیک بر این باور است که هر چند ماسک روشی هولناک را در شیوه مدیریت خود برگزیده است، اما یک مدیر رک و صریح، هر چند ترسناک و بی‌رحم، بهتر از یک مدیر فریبکار است، چیزی که تا کنون نمونه‌های در "سیلیکون ولی" کم نبوده‌اند. این نویسنده نشریه آتلانتیک چنین نوشت:  

مانند همه افراد دیگری که هنوز در توییتر باقی مانده‌اند - در این مرحله، تقریباً ۹۰۰۰۰ روزنامه‌نگار و ۱۴ پرسنل گیج‌شده - عمیقاً در مورد تسلط ایلان ماسک بر این شبکه اجتماعی تردید داشتم. آیا این موضوع مانند یک علف هرز بود که از کنترل خارج شد؟ آیا او واقعاً می‌خواست خود را به شخصیت اصلی زندگی روشنفکری آمریکایی تبدیل کند؟ آیا وادار کردن سازمان‌های رسانه‌ای جدی به هر بار پاسخ دادن به مسخره‌بازی، بیان یک نظریه توطئه در گفتمان، یا انجام یک شوخی کثیف به خصوص مبهم، نیاز عمیق روانی او را برآورده می‌کند؟

من یک اعتراف کوچک دارم. من ماسک را شخصیتی قانع‌کننده می‌دانم، و نه به شیوه‌ای تحقیرآمیز و آغشته به کنایه که در جامعه مودب به سختی قابل قبول است. در دنیایی از افراد ثروتمند منفعل و پرخاشگر که از میان دندان‌های روکش شده لبخند می‌زنند در حالی که به کارکنان حداقل دستمزد انعام نمی‌دهند، من شخصیت دیوانه‌وار او را که به شدت معتاد به کار است، بسیار ترجیح می‌دهم.

بیایید افتضاح سبک مدیریت ماسک را کم نیانگاریم. او تنها در چند هفته گذشته کارگران را با شادی ناپسند و ناخوشایندی اخراج کرده است. او اعلام کرده است که کارمندان به دلیل جرأت گفتگو با او در توییتر اخراج شده‌اند. او دیگران را از طریق ایمیل اخراج کرده است. او حتی یک سیستم انتخاب برای اخراج نشدن ایجاد کرد، که کارگران را ملزم می‌کرد «بسیار سخت‌کوش» باشند. کل این سیرک تمرینی بوده است برای نمایش ظلم این مرد قدرتمند حامی تکنولوژی. من می‌توانم درک کنم که چرا ماسک ۹۰ ساعت هفته در شرکت‌های متعددی که او رهبری می‌کند کار می‌کند. پاداش او میلیاردها دلار ثروت شخصی است. اما چندان مشخص نیست که پاداش افرادی که برای فعال نگه داشتن سرویس‌های توییتر کد تولید می‌کنند چه خواهد بود: عدم تعادل بین کار و زندگی، تغییر مداوم تقاضاها، و امکان قفل کردن لپ‌تاپ شما در هر لحظه؟ چه فرصتی! ممنون بابا ماسک.

با این حال، سیلیکون ولی می‌تواند با ۹۰ درصد کمتر ادعا در مورد «نزدیک‌تر کردن مردم» به‌ویژه زمانی که از مدل‌های تجاری مشکوک سود می‌برد، عمل کند. از سر راه کارکنان کنار روید. اجازه دهید کارکنان شما دارای سندیکا شوند. اجازه ندهید بازیگران بد از پلتفرم شما در کشورهایی استفاده کنند که فشار کافی برای پاسخگویی به شما ندارند. یک دوره تفکر خاموش برای  همه شما بسیار خوب است.

سه هفته پس از تسلط ماسک بر توییتر، شاهد حضور یک سوژه پر هیاهو و پر هرج و مرج دیگر در امریکا بودیم: دونالد ترامپ . به طرز عجیبی همخوانی دارد که با سقوط ستاره ترامپ، نامزدهای مورد علاقه او در میان دوره ای هم شکست خوردند و در برخی موارد مورد هجوم قرار گرفتند. راه‌اندازی کمپین ریاست جمهوری او کم انرژی و بی‌رمق بود - ماسک در آگاهی جمعی ما فقط در جایگاه رئیس جمهوری سابق برخاسته است. فقط در سال گذشته، ماسک توییت‌های تند خود را یک بار در هفته ارسال می‌کرد. حالا او با چنان شوریدگی‌ای توییت می‌زند که آخرین روزهای کاخ سفید ترامپ را به یاد می‌آورد.

در مورد هر دو مرد، موضوع دانستن نوعی افتضاح است: این که همه سیاستمداران دروغ می‌گویند، اما حداقل من در مورد آن صادق هستم. همه میلیاردرها خودخواه هستند. حداقل من آن را پشت جشن‌های خیریه و پنل‌های داووس در زمینه بشردوستی پنهان نمی‌کنم. چگونه می‌توانم بگویم که ماسک از بد بودن لذت می برد؟ او کل بخش ارتباطات توییتر را اخراج کرد.

مشکل بزرگ ماسک این است که چالش‌های توییتر شبیه اهداف ملموس و قابل توضیح سایر مشاغل او مانند فراهم کردن دسترسی به اینترنت ماهواره‌ای، ساخت یک خودروی برقی سودآور؛ ساخت یک سیستم حمل‌ونقل انبوه فوق سریع و اجازه دادن به میمون‌ها تا با مغز خود بازی‌های ویدیویی انجام دهند، نیست. با توییتر، مشکلی که او می‌کوشد حل کند، انسانی است – یعنی یک معضل نامرتب و نامشخص – و بنابراین مانند یک استاد فیزیک دانشگاه است که به عنوان استاد جایگزین زبان انگلیسی معرفی شده و بنابراین در آن دست و پا می‌زند. برخورد با مردم علم پرتاب موشک به ماه نیست. خیلی دشوارتر است.

پس از مطالعه کاتالوگ موفقیت‌های غیرقابل شک ماسک، تمایلی به جشن گرفتن روی قبر توییتر ندارم، اما واقعیت اسن است که او پروژه‌ای کاملا متفاوت از هر چیزی که قبلاً با آن روبرو بوده را در پیش گرفته است و به نظر می‌رسد که این موضوع را نمی‌داند. این منعکس کننده یک مشکل ساختاری است که او را در برگرفته است: خاص تلقی کردن خود مفید است، درست تا زمانی که اینطور نیست. بیش فعالی، جاه طلبی و تکبر که ماسک را به ثروتمندترین مرد جهان تبدیل کرده است، همان ویژگی‌هایی است که باعث می‌شود او پیام‌های احمقانه‌ای را برای سرمایه‌گذاران بالقوه بفرستد و برای ترولینگ (جلب نظر کاربران در فضای مجازی با ایجاد تشنج و تحریک و مطالب توهین‌آمیز) ارزش بیشتری نسبت به حکمرانی خوب قائل شود.

جای تعجب نیست که بسیاری از مردم به دنبال شکست ماسک هستند. و بپذیرید کمی تمسخر عمومی و کمی بداخلاقی کمترین چیزی است که یک میلیاردر کنترل‌کننده یک پلتفرم قدرتمند باید با آن روبرو شود. اما ما چیزهای بیشتری از این تصاحب ماسک داریم تا این حقیقت ابدی که شهرت و پول باعث می‌شود افراد غیرعادی حتی غیرعادی‌تر شوند. اعتماد به نفس ناهنجار که ایلان ماسک را متقاعد کرد که می‌تواند توییتر را به چیزی شگفت‌انگیز تغییر دهد. توییتر ماسک بهایی است که ما برای اسپیس ایکس ماسک  و تسلا ماسک می‌پردازیم. و حداقل او در مورد هزینه انسانی جاه‌طلبی خود صادق است. من یک ایلان صادق را به بیش از هزاران تک‌شاخ فناوری بدهید که در مورد نجات دنیا ظاهرسازی می‌کنند، ترجیح می‌دهم.

منبع: The Atlantic

نویسنده: هلن لویس

مترجم: شادی آذری حمیدیان

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha