۲۹ فروردین ۱۴۰۲ - ۱۰:۰۱

«پدر و برادرش او را کشان‌کشان می‌بردند، «م» جلوی چشم فرزندان و همسرش التماس می‌کرده و درخواست کمک داشته تا بتواند همان‌جا، کنار همسر و فرزندانش بماند، اما دیگر از دست هیچ‌کس کاری ساخته نبوده‌ است. در آخر او را به خانه پدری می‌برند و بعد از ضرب و شتم فراوان، موهای سرش را می‌تراشند. چند ساعت بعد، حدود ۳:۳۰ صبح، خبر خودکشی «م» را به امام جماعت روستا می‌رسانند».

 شرق: «پدر و برادرش او را کشان‌کشان می‌بردند، «م» جلوی چشم فرزندان و همسرش التماس می‌کرده و درخواست کمک داشته تا بتواند همان‌جا، کنار همسر و فرزندانش بماند، اما دیگر از دست هیچ‌کس کاری ساخته نبوده‌ است. در آخر او را به خانه پدری می‌برند و بعد از ضرب و شتم فراوان، موهای سرش را می‌تراشند. چند ساعت بعد، حدود ۳:۳۰ صبح، خبر خودکشی «م» را به امام جماعت روستا می‌رسانند». حالا دیگر «م» نیست و کسی هم از جواب پزشکی قانونی اطلاعی ندارد؛ اینکه «م» پس از رنج فراوان خود طناب داری به گردن آویخته یا تعصبی جنون‌آمیز پدر و برادرش را وادار به این کار کرده است. هرکدام که باشد علتی جز وجود بار معنایی «ناموس» برای این مردمان نداشته. آدم‌هایی که مردسالاری اجازه هر کاری، حتی تصمیم برای اتمام جان یک نفر را به آنها می‌دهد و قانونی که پس از سال‌های سال تلاش همچنان حمایت خاصی برای این قربانی‌ها در نظر ندارد. از نظر بسیاری از فعالان حقوقی، همین خلأهای عیان قانونی عاملی تأثیرگذار در وقایع به‌اصطلاح مسائل ناموسی به شمار می‌رود.

عواملی مؤثر بر مسائل روستاهای مرزی کشور

طبق اظهارات فاطیما باباخانی، تسهیلگر و فعال حقوق زنان، «قطور»، یکی از بخش‌های خوی که شاهد این اتفاق بود، با جمعیتی حدود ۳۵ هزار نفر در محرومیت شدیدی به سر می‌برد. با وجود تعداد زیادی از افراد دانشگاه‌رفته، هیچ‌کدام از کارمندان ادارات منطقه بومی اینجا نیستند. بیشتر افراد دامداری، کشاورزی یا کولبری می‌کنند.

همچنین باباخانی در بخش دیگری از شروع صحبت‌های خود، به عوامل مختلف شکل‌گیری برخی معضلات منطقه اشاره می‌کند؛ اینکه تعداد طلاق در منطقه تقریبا صفر است و همین امر در کنار احتمال زندگی مطابق میل خانواده‌ها، این احتمال را در خود دارد که نشان می‌دهد چقدر در آن منطقه تعصب عشیره‌ای وجود دارد. طبق اظهارات محلی‌ها، کودک‌همسری در این منطقه بسیار بالاست و اغلب دختران از اول یا دوم دبیرستان ترک تحصیل کرده و بعد از آن ازدواج می‌کنند. در کنارش تعدادی از مردهای روستاهای مختلف برای کارگری ساختمان به عراق و ترکیه می‌روند و همین باعث می‌شود در بازه زمانی طولانی شش ماه تا سه سال از همسر و بچه‌های خود دور باشند. همین فرصتی ایجاد می‌کند تا افرادی از زن و کودک رهاشده یک خانواده سوءاستفاده کنند. به نظر برای مورد اخیر هم همین اتفاق افتاد.

 از تجربه کودک‌همسری  تا مادری 3 فرزند

باباخانی از شروع ماجرا این‌طور روایت می‌کند: «م» دختری جوان بود که در ۱۴‌سالگی ازدواج کرد و سه فرزند در سنین نوجوان و کودک داشت. تقریبا هشت روز پیش ویدئویی از ایشان در روستا منتشر شد که ظاهرا خودش این فیلم را گرفته بود. البته من این ویدئو را ندیدم و در این زمینه اظهارنظری نمی‌کنم. خیلی از کسانی که با آنها صحبت کردیم هم این ویدئو را ندیده بودند و آنها هم نمی‌توانند اظهارنظری کنند، اما این را می‌دانیم که در این ویدئو تنها بوده و بخشی از بدنش هم در آن مشخص است که این دست به دست شده. شوهر «م»در روایت اول عنوان کرده وقتی من عراق بودم همسرم این ویدئو را برایم ارسال کرده و با اشتباه بچه‌ها این ویدئو در فضای مجازی پخش شده است. طبق اظهارات محلی‌ها، این ویدئو در برنامه شاد منتشر شده و در آن چند روز که شوهر «م» چنین ادعایی داشته، غائله خوابیده است. اما بعد از آن ویدئو دومی از زن منتشر شده که در آخر مشخص می‌شود انتشار این ویدئوها از طرف مردی بوده که کاشی‌کاری خانه اینها را انجام می‌داده. طی صحبت هم‌محلی‌ها که با مرد انجام دادند، مشخص شده زن آن آقای کاشی‌کار در جهت انتقام‌گیری این کار را انجام داده است.

این فعال حوزه زنان در بین روایت خود اضافه می‌کند: بخشی از ماجرا همین است که ما نسبت به هم‌جنس‌های خود چقدر می‌توانیم خشم و نفرت داشته باشیم تا آنها را به کام مرگ بفرستیم. با توجه به مسائل عرفی، دینی و فرهنگی در کل کشور و حتی در کل جهان، همچنان محدودیت‌هایی به این شکل کماکان وجود دارد. در همین ماجرا شوهر را وادار کردند همسر خود را طلاق دهد، اما شوهر اعلام کرده اول اجازه دهید بررسی و شکایت کنیم که اصلا چه کسی این کار را انجام داده و حتی اگر بخواهم همسرم را طلاق دهم از مسیر قانونی این کار را خواهم کرد. خانواده دختر از روستای الند آمدند، ریش‌سفیدهای محل را جمع کردند و گفتند ما دخترمان را می‌بریم و دامادمان هم باید بپذیرد که دختر ما را طلاق دهد. برادر «م» یادداشتی نوشته و ظاهرا همه امضا کردند و از داماد اثر انگشت گرفتند که همسرش را طلاق خواهد داد. طبق ادعاها دایی دختر پرینت‌هایی از تماس «م» گرفته و گفته ۱۶ تماس به شماره‌های مختلف داشته است. همه اینها روایت‌های محلی است که باید در دستگاه قضا بررسی شود و نمی‌دانم چقدر قابل اتکا خواهد بود.

همسر «م» را کتک زدند تا او را طلاق دهد

طبق گفته‌های باباخانی و به نقل از اهالی محل، خانواده «م» او را به اجبار می‌برند و ادامه می‌دهد: شب بیست‌وچهارم این اتفاقات افتاده است. ساعت هشت شب با تضمین جان «م» که گفته بودند فقط می‌خواهیم از این روستا ببریمش و طلاقش را بگیریم، او را به روستای پدری می‌برند. ساعت ۳:۳۰ نیمه‌شب به امام‌جمعه اعلام شده این دختر خودکشی کرده است. طبق اظهارات محلی‌ها هم «م» و هم همسرش را کتک زدند؛ چون به داماد می‌گفتند باید این زن را طلاق دهد و به زور زن را از فرزندانش جدا کردند. درواقع کشان‌کشان زن را از جلوی چشم فرزندانش بردند؛ به‌طوری‌که همه می‌شنیدند که التماس می‌کرده و درخواست کمک می‌کرده. مسن‌ها و ریش‌سفیدهای روستا مخالف بودند «م» را ببرند. می‌گفتند «م» در روستا بماند و همین‌جا مشکل را با هم حل کنیم، اما برادر و پدر دختر تصمیم خود را گرفته بودند. تقریبا از زمان انتشار این فیلم‌ها به مدت یک هفته سکوتی در روستا حاکم بوده و اهالی روستای پدری «م»، خانواده پدری را تحت فشار قرار داده بودند. مردم روابطشان را قطع کرده بودند و سلام‌علیکی با خانواده «م» نمی‌کردند. به‌نوعی آنها را طرد کرده بودند و این موضوع از نظر روانی برای خانواده پرهزینه بوده است و بر اساس فضای فرهنگی خاص آنجا، وادار به این کار شدند تا مقبولیت خودشان را در این جامعه به دست بیاورند.

قبل از مرگ موهای سرش را تراشیدند

طبق آنچه اهالی دیدند، باباخانی می‌گوید: وقتی «م» را به روستای پدری بردند، به‌شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند. طبق ادعای محلی‌ها موهای «م» را به‌طور کامل تراشیدند. در این مورد باید بگویم بین این طوایف موی زنان نادرست را به هدف تحقیر و تنبیه می‌تراشند تا همه بدانند این یک زن بدنام است. پس از آن طبق آنچه خانواده «م» گفتند، «م» خودش را حلق‌آویز کرده است. به هر حال جنازه از پزشکی قانونی تحویل داده شد و دیروز هم مراسم ختم گرفتند، اما ما از علت دقیق مرگ و جواب پزشکی قانونی اطلاعی نداریم.

رد این خون‌ها تا سال‌های سال ‌پاک نمی‌شود

با توجه به دست‌به‌دست‌ شدن این ویدئو بین اهالی روستا و وخیم‌شدن شرایط، باباخانی می‌گوید: اول اینکه ویدئو دست‌به‌دست شده و خیلی‌ها آن را دیده‌اند، اما در همین بین شرافت انسانی برخی آن‌قدر آنها را حساس کرده که حتی ثانیه‌ای از آن فیلم را هم ندیدند. با دخترهای دانش‌آموز صحبت می‌کردم که می‌گفتند در مدرسه ما این فیلم را دیدیم و مسخره می‌کردیم و می‌خندیدم. این اتفاق یک آلارم جدی درباره توقف هر شکل از خشونت نسبت به زنان است. ممکن است این موضوع افراد را به سمت رفتارهای پرخطر سوق دهد. در جامعه‌ای که سرکوب بیش از حد نسبت به زنان وجود دارد، احتمال رفتارهای ضد اجتماعی در خفا برای زنان بیشتر است. 

این تسهیلگر و فعال حقوق زنان که روز گذشته در منطقه حضور داشته است، می‌گوید: چیزی که دیروز در حال این مردم دیدم، یک ناامیدی عجیب در روحیه آنها بود.