رضا نصری، کارشناس سیاست خارجی درباره نتیجه تداوم وضع موجود در مذاکرات احیای برجام، میگوید که از یک سو به تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران، قانونگذاریهای جدید در کنگره و اتحادیه اروپا، احیای قطعنامههای شورای امنیت و تشدید اقدامات نظامی/امنیتی علیه تاسیسات هستهای و مراکز حساس ایران منجر خواهد شد؛ و از سوی دیگر، به مبادرت ایران به واکنشهای تندتر در حوزه صنعت هستهای - از قبیل خروج از معاهده NPT - و تشدید تنش در حوزههای دیگر منتهی خواهد شد. هیچ کشوری - جز رژیم اسرائیل - از تداوم این وضعیت منتفع نخواهد شد.
تماس تلفنی امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه با سید ابراهیم رئیسی و پس از آن گفت و گوی وزیر امور خارجه سلطنت عمان با وزیر امور خارجه ایران نیز ممکن است بی ارتباط با این پیشنهاد جدید جوزپ بورل نباشد. به منظور بررسی و تحلیل تحولات اخیر، «انتخاب» با رضا نصری، تحلیلگر مسائل بینالملل به گفت و گو نشسته است.
آقای نصری! تماس تلفنی مکرون با رئیس جمهور ایران، تماس تلفنی وزیر امور خارجه سلطنت عمان با حسین امیرعبداللهیان و همچنین مقالهای که بورل منتشر کرده است؛ همه اینها را آیا میتوان به عنوان تحرکات یا اولتیماتومی به ایران تلقی کرد؟
اولتیماتومی صادر نشده است اما طرفین به این درک رسیدهاند که شرایط کنونی در جهت عکس «توافق» در حال تغییر و تحول است و به همین خاطر نوعی حس اضطرار در آنها حاکم شده است. در واقع، از بُعد «سیاسی» فضای داخلی آمریکا دارد به سرعت به یک «فضای انتخاباتی» تبدیل میشود و همین امر دست لابی اسرائیل را برای تاثیرگذاری بر نامزدهای کنگره و سوق دادن آنها به سمت اتخاذ مواضع تندتر، قلدرمآبانهتر و افراطیتر بازتر کرده است. از بُعد «زمانی»، شرایط به نحوی است که اگر توافق به زودی منعقد نشود، اجرای آن - به دلیل زمانبندیهای موجود در قانون INARA - لاجرم به بعد از انتخابات (یعنی به بعد از تسلط جمهوریخواهان بر کنگره) موکول خواهد شد و این خود یک عامل دیگری است که بر نگرانی طرفداران توافق میافزاید. از بُعد «حقوقی»، از یک سو تندتر شدن موضع مدیرکل آژانس و تصویب قطعنامه در شورای حکام راه را برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت باز کرده و اگر چنین اتفاقی رخ دهد، طبیعتاً انعقاد توافق به مراتب از الان دشوارتر خواهد شد؛ و از سوی دیگر نیز لوایحی در کنگره در دست بررسی است که در صورت تصویب عملاً اجرای برجام را بلاموضوع میسازد. از بُعد ژئوپولیتیک و منطقهای نیز، تشدید فزاینده اختلافات روسیه و غرب از یک سو، و تحرکات و تهدیدات نظامی اسرائیل علیه تاسیسات هستهای ایران از سوی دیگر احتمال برهم خوردن توافق را به صورت تصاعدی افزایش داده است. در این راستا، اتلاف وقت ممکن است فضایی فراهم آورد تا اسرائیل - برای تخریب کامل و دائمی مسیر دیپلماسی - به یک ماجراجویی نظامی علیه تاسیسات هستهای ایران دست بزند و باعث شود موضوع برجام و لغو تحریمها از آن پس به کل منتفی شود. در واقع، مجموع این عوامل باعث شده جریانهای موافق دیپلماسی و برجام در داخل و خارج از کشور - از جمله آقای بورل - احساس کنند باید هرچه زودتر در جهت انعقاد توافق گامهای جدی برداشته شود.
برخی از تحلیلگران از جمله دکتر هادیان معتقدند که اگر بخواهیم توافق پایدارتر باشد، الان که اهرمی تحت عنوان انباشت اورانیوم 20 و 60 درصد داریم، باید بر سر بندهای غروب، در ازای امتیازات بیشتر مذاکره کنیم. نظر شما در خصوص این عقیده چیست؟
من معتقدم ایران باید به مقوله «مذاکرات» به عنوان ابزاری تاکتیکی برای «خریدن وقت» و «تنفس اقتصادی» به منظور تحکیم مولفههای قدرت و تثبیت جایگاه راهبردی خود نگاه کند. به این معنی که باید ابتدا با احیای برجام خود را از بند تحریمهای یکجانبه آمریکا و احتمال احیای قطعنامههای فصل هفتمی شورای امنیت خلاص سازد؛ سپس با درگیر کردن آمریکا و غرب در یک سلسله مذاکرات جامع و بلندمدت، آنقدر وقت بخرد تا بتواند زیرساختهای اقتصادی و روابط خارجیاش را در جهت ایجاد «مصونیت دائمی از تحریم» سازماندهی کند. در واقع، ایران و غرب بر سر چند کشور و چند موضوع با هم اختلافات اساسی دارند.
موضوعات افغانستان، عربستان، یمن، بحرین، عراق، سوریه، لبنان، مسابقات تسلیحاتی، امنیت آبراه خلیج فارس، حضور نظامی آمریکا در منطقه و تروریسم تکفیری از جمله این اختلافات قابل مذاکره هستند. طبیعتاً، حلوفصل این همه اختلاف با این همه بازیگر متنوع نیازمند مبادرت به حداقل ۵ تا ۱۰سال مذاکره است. این یعنی، اگر چنین فرایندی آغاز شود، ایران دستکم ۵ تا ۱۰ سال فرصت تنفس خواهد داشت تا زیرساختهای اقتصادیاش را سامان و روابط راهبردی و تجاری خود را در جهت مصونسازی از تحریم و تثبیت جایگاه خود تحکیم کند. ضمن اینکه اگر چنین فرایند بلندمدتی از الان با دولت بایدن تعریف شود، برای دولتهای بعدی آمریکا نیز برهم زدن آن و بازگرداندن تحریمها هزینه سیاسی بسیار بالایی در در خواهد داشت.
حال، اگر در انتهای این فرایند مذاکراتی ۵ تا ۱۰ ساله، منافع ایران تامین شده باشد، ایران میتواند به توافق محصول از این پروسه تن دهد و از آن پس به عنوان یک بازیگر مهم در نظم نوینی که خود در طراحی آن نقش داشته ایفای نقش نماید؛ و اگر منافعاش در انتهای این پروسه تامین نشده باشد و مذاکرات بعد از چند سال (مثلاً بخاطر اصرار غرب بر خلع سلاح موشکی ایران) به شکست بینجامد، آنگاه تازه به نقطه امروز رسیده و عملاً چیزی از دست نداده است.
اگر به تاریخ دیپلماسی جهان نگاه کنیم خواهیم دید همه کشورهای تاثیرگذار کنونی - بدون استثنا - با ابزار «مذاکرات چندجانبه» - ولو پس از تحمل شکستهای سهمگین در جنگ - راه توسعه و تامین امنیت خود را در این جهان باز کردهاند. مشاوران دولت و تاریخپژوهان به تاریخ «نظامهای بینالمللی» و نحوه ایجاد آنها از ۵۰۰ سال پیش تاکنون نگاه کنند. به عملکرد فرانسه در کنگره وین ۱۸۱۵ پس از جنگهای ناپلئونی و نقشآفرینی یک کشور اشغالشده در ایجاد یک توازن قوا و نظم نوین منطقهای نگاه کنند. به مقوله Concert of Nations و نقش آن در ایجاد ثبات منطقهای در قرن نوزدهم عنایت کنند. به استراتژی آدناور و عملکرد آلمان بعد از جنگ دوم و اِعمال مدیریت آن در تاسیس «اتحادیه اروپا» از دل نظم بینالمللی آمریکاییمحور توجه کنند. ببینند چگونه یک کشور - ولو پس از شکست نظامی و اشغال توسط متحدین - توانست از طریق مذاکره با همسایگان و قدرتهای جهانی یک نظم منطقهای نوین (به اسم اتحادیه اروپا) به سود خود ایجاد کند و مجددا رهبری یک قاره را در دست بگیرد. متاسفانه، جریانی در کشور هنوز ایران را لایق بازی در حیاط بزرگان نمیداند و - بی توجه به تاریخ دیپلماسی و بدون الگوبرداری از تجربیات موفق این حوزه در جهان - همواره دولتها را از مبادرت به «مذاکره» و تلاش برای نقشآفرینی در شکلدهی به نظم جدید بر حذر میدارد.
برخی معتقدند که اگر توافق نوشته یا نانوشتهای، ولو به صورت موقت صورت نگیرد، این وضعیت قابل تداوم نیست. چراکه نفع هیچ کدام از طرفین مذاکره هم در تداوم این وضعیت نیست. نظر شما در این خصوص چیست؟
تداوم وضع موجود از یک سو به تشدید فشارهای اقتصادی علیه ایران، قانونگذاریهای جدید در کنگره و اتحادیه اروپا، احیای قطعنامههای شورای امنیت و تشدید اقدامات نظامی/امنیتی علیه تاسیسات هستهای و مراکز حساس ایران منجر خواهد شد؛ و از سوی دیگر، به مبادرت ایران به واکنشهای تندتر در حوزه صنعت هستهای - از قبیل خروج از معاهده NPT - و تشدید تنش در حوزههای دیگر منتهی خواهد شد. هیچ کشوری - جز رژیم اسرائیل - از تداوم این وضعیت منتفع نخواهد شد.
شاید آمریکا در مذاکره مستقیم انعطاف بیشتری به خرج دهد، به باور شما زمان مذاکره مستقیم فرا نرسیده است؟
مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا باعث خواهد شد مذاکرهکنندگان ایرانی تصویر دقیقتری از استراتژی، تاکتیکها، ملاحظات و محاسبات دولت بایدن به دست بیاورند تا بتواند متناسب با آن به صورت دقیقتری استراتژی خود را طراحی و برنامهریزی کنند. مذاکرهکنندگان ایران قادر نخواهند بود این ظرافتها را با شنیدن گزارشات واسطهها یا از طریق مطالعه مطبوعات دریابند.
منبع: انتخاب