پایگاه خبری "اسپکتِیتور" در گزارشی ضمن اشاره به بمبگذازی اخیر در خودروی "الکساندر دوگین" که به دلیل عدم حضور وی در خودرو، به ترور دخترش منجر شد، به طور خاص سعی کرده به واکاوی ابعاد مختلف این اتفاق و البته پیامهای آن برای روسیه بپردازد.
پایگاه خبری اسپکتِیتور در این رابطه می نویسد: «بمبگذاری خودروها در دهه 1990 در روسیه، نمودی عینی از دشمنی گروه های تبهکار با یکدیگر بود. با این حال از آن زمان به رویه ای قدیمی و از مُد افتاده در این کشور تبدیل شده است. با این حال وقوع اتفاقی مشابه در روسیه (به تازگی) پدیده ای قابل تامل است. در این راستا دخترِ الکساندر دوگین(داریا دوگین)، ایدئولوگ و فیلسوف جنجالی ملیگرای روسیه در جریان بمبگذاری خودرویش در منطقه ای بیرون از مسکو، ترور شده است.
دخترِ الکساندر دوگین که ترور شد، در نوع خود شخصیت برجسته ای بود. وی روزنامهنگاری بود که برای سازمان رسانهای کار میکرد که دولت آمریکا معتقد است در مالکیتِ تاجر روسی "یوگنی پریگوژین" است. همان فردی که به دلیل آنکه پدرخوانده گروه مزدوران روسی با نام "گروه واگنر" است و در عین حال از جمله افراد متنفذ روسی است که شدیدا با آغاز جنگ اوکراین موافق بوده، از سوی کشورهای غربی تحریم شده است. البته که دخترِ دوگین نیز تحت تحریمهای غرب بوده است و بهطور خاص دولت بریتانیا وی را متهم به کنشگریِ قابل توجه در امر ترویج اطلاعات نادرست در رابطه با اوکراین و حمله روسیه به این کشور نیز کرده است.
با این همه، به نحو اجتناب ناپذیری این فرض گسترده وجود دارد که هدف اصلی عملیات ترور اخیر در روسیه، خودِ الکساندر دوگین بوده است. گفته شده که خودروی بمب گذاری شده متعلق به الکساندر دوگین بوده هر چند که برخی گزارشها حاکی از این هستند که در مالکیتِ دخترش بوده است. به هر حال، اگر الکساندر دوگین در لحظه آخر انتخاب نمی کرد که به شیوه دیگری به خانه اش برود و دخترش را به تنهایی راهی نمی کرد، احتمالا قربانی ترور اخیر، هم وی و هم دخترش بودند. تاکنون هیچ فرد یا گروهی مسوولیت این ترور را برعهده نگرفته است با این همه در فضای مغشوش و آشفته کنونی، هر فرد یا گروهی می تواند یکچنین اقدامی را انجام داده باشد.
در این راستا مفسران روسی، دولت اوکراین را سرزنش می کنند. هرچند توضیح نمی دهند که چرا دوگین باید هدفِ یک حمله قرار گیرد. در عین حال برخی نیز به طرح پرسش های فراوان با محوریت این مساله می پردازند که چطور یک ترور آن هم در قلب روسیه به وقوع پیوسته است؟ به همین منوال، برخی دیگر این تحلیل را ارائه می کنند که شاید این حمله کار خودِ کرملین بوده و آن ها قصد داشته اند با این عملیات از دوگین یک چهره نمادین بسازند و یا از این وحشت داشته اند که اگر روسیه تصمیم به عقب نشینی از اوکراین بگیرد، ملی گرایان افراطی نظیر وی می توانند موجب به راه افتادن اعتراضات گسترده ای در روسیه شوند.
در نهایت برخی نیز به طرح این گمانه زنی می پردازند که ترور اخیر در روسیه، نَه با انگیزه های سیاسی بلکه بر اساس اختلافات تجاری به وقوع پیوسته است. با این همه نکته اساسی این است که دوگین نویسنده و متفکری قالب توجه است و برند فکری و سیاسی او به قدری برجسته بوده که وی را به هدفی برای یک عملیات ترور تبدیل کرده است.
قتل اخیر تا حد زیادی به افسانه های مرتبط با دوگین می افزاید. افسانه هایی که خود دوگین با جدیتِ زیاد آنها را توسعه بخشیده است. بسیاری در غرب مایلند تا دوگین را با صفت هایی نظیر "مغز متفکر پوتین" یا "راسپوتین روسیه" خطاب کنند. با این حال وی هیچگاه آنطور که گفته شده موثر و بانفوذ نبوده است. وی هیچ ارتباط شخصی با پوتین ندارد با این حال او نیز یکی از افرادی است که سعی می کنند برنامه ها و طرح های خود را به کرملین ارائه کنند. در سال 2014 برای مدتی، دیدگاه های وی در رابطه با سرنوشت و وضعیت تمدنی روسیه به مثابه یک ملت اوراسیایی، تا حد زیادی به زعم برخی ناظران و تحلیلگران سعی داشت تا تصرف منطقه دونباس اوکراین را توسط روسیه منطقی جلوه دهد. در این چهارچوب شاهد بودیم که وی به نحو گسترده ای در برنامههای تلویزیوین روسیه ظاهر می شد و کتاب وی با عنوان "بنیادهای ژئوپلیتیک" در برنامه درسی آکادمی ستاد کل ارتش روسیه قرار داشت و خود وی نیز در دانشگاه دولتی روسیه کرسی استادی را کسب کرد.
با این حال در برهه زمانی مذکور، دولت روسیه از الحاق مناطق دونتسک و لوهانسک به خاک روسیه منصرف شد و همین مساله دکترین دوگین برای نظام سیاسی روسیه را کمرنگ کرد. در این چهارچوب شاهد بودیم که سیل اقبال های دولتی به وی کم شد و دانشگاه دولتی روسیه نیز پیشنهاد خود به دوگین را پس گرفت و وی بار دیگر به سراغ کتاب هایش و طرح دیدگاه هایش برای مردم حرکت کرد. با این همه دوگین از منظر جریان های راستگرای غربی فردی مهم تلقی می شد که همین مساله برای کرملین نیز از اهمیت زیادی برخوردار بود.
در این چهارچوب الکساندر دوگین در نوعی معادله پارادوکسیکال و متناقض تعریف می شود. وی هم مهم بود و هم نبود. او شاید پیوندهای حقیقی با دولت روسیه نداشته باشد با این حال، توانایی دوگین در نشان دادن خود به مثابه فردی که ایده هایش، تفکرات راهبردی کرملین را تشکیل می دهند نشان می داد و می دهد که وی فردی مهم است. در این چهارچوب وقتی مردم و افکار عمومی نیز فکر می کنند که دوگین فردی مهم است، این بدان معناست که وی واقعا بایستی فردی مهم تلقی شود.
پس از تلاش اخیر جهت ترور دوگین که در نهایت به ترور دختر وی منجر شد نیز بر میزان اهمیت الکساندر دوگین افزوده می شود. در این چهارچوب، ملی گرایانِ روسی خواستار انتقام جویی شده اند با این حال با توجه به اینکه به نظر می رسد کرملین هیچ حد و مرزی را برای خود و عملیات نظامی اش در اوکراین به رسمیت نمیشناسد، بعید است که نظام سیاسی روسیه اقدامی ورای رفتارهای نمادین را از خود نشان دهد. یک دوگینِ مرده برای روسیه فردی قالب انعطاف تصویرسازی می شد با این حال یک دوگین زنده، تا حدی برای کرملین چالش زا بود. مردی که زمانی از تشکیل روسیه ای صحبت می کرد که از دوبلین تا ولادی وستوک ادامه داشته باشد، بعید بود که به راحتی آرام گیرد و بدون تردید ملی گرایان حامی وی نیز از دلایل کافی جهت خشمگین بودن در صورت انجام برخی اقدامات احتمالی دولت روسیه نظیر عقب نشینی آن از اوکراین برخوردار هستند.
در این راستا برخی محافل غربی اینطور استدلال می کنند که در روزهای آتی شاهد انجام برخی بازداشت ها در روسیه باشیم. با این حال این قبیل اقدامات نمی توانند ضعف دولت روسیه را پوشش دهند. در این رابطه جریانهای ملی گرا نیز احتمالا بر شدت فشارهای خود علیه دولت روسیه خواهند افزود تا آن ها نیز بتوانند در سازوکارهای حکومتی روسیه به ویژه نهادهای امنیتی آن حضوری فعال داشته باشند.»
تبادل نظر