روز ۱۰ مارس ۲۰۲۳، عربستان سعودی و جمهوری اسلامی ایران اعلام کردند که در توافقی با میانجیگری چین، روابط دیپلماتیک کامل خود را احیا می کنند. این توافق راه را برای ریاض و تهران هموار میکند تا سفارتخانهها و نمایندگیهای دیپلماتیک خود را ظرف دو ماه آینده بازگشایی کنند.
در جریان این مذاکرات که در پکن و به مدت چهار روز صورت گرفت، دو کشور در یک بیانیه بر احترام خود به حاکمیت و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر تاکید کرده و توافقنامههای همکاری امنیتی، تجاری و سرمایهگذاری را به امضا رساندند.
روابط میان تهران و ریاض از سال ۲۰۱۶ زمانی که عربستان سعودی شیخ نمر باقر النمر روحانی شیعه منتقد حکومت را اعدام کرد، به سردی گرایید. اعتراضات در ایران در واکنش به این اعدام و حمله به سفارت عربستان در تهران موجب قطع روابط فیمابین شد.
اما نکته قابل توجه این چرخش ژئوپلیتیکی در روابط دو کشور به نقشی بر میگردد که چین در بسترسازی این توافق ایفا کرد و نقطه عطف سیاستهای پکن در خاورمیانه برای آغاز تعاملات سیاسی عمیقتر در منطقه بود. ردپای چین در پیشرفت دیپلماتیک ریاض-تهران این تصور را تقویت میکند که نقش چین در منطقه در عدم حضور ایالات متحده به عنوان بازیگر اصلی در جایگاه دیپلماتیک، اقتصادی و نظامی به طور قابل توجهی در حال افزایش است.
هنگامی که چین بهرغم عدم تمایل همیشگی خود نهایتا مسئولیتهای صلحجویانه یک قدرت جهانی را به عهده میگیرد و به یکی از عمیقترین دشمنیهای جهان پایان میدهد، این سوال شکل میگیرد که سوای چشمانداز یک توطئه پنهانی توسط چین، لایه زیرین این واسطهگری دیپلماتیک چه خواهد بود؟ به نظر میرسد که توافق ایران و عربستان برای ایالات متحده میتواند به این معنا باشد که محدودیتهایی که در دیپلماسی کاخ سفید وجود دارد، ایجاب میکند تا توافق جدید با پتانسیلهایی برای آرام کردن خاورمیانه نه از طریق واشنگتن، بلکه توسط پکن آغاز شود. نکته آنکه در حالیکه مشارکت پکن در مذاکرات برجام با ایران در وین مورد تایید واشنگتن قرار گرفته، دخالت فعال چین در مسائل منطقهای یک اتفاق کاملا جدید نخواهد بود.
اگرچه این دیپلماسی برای ایالات متحده به لحاظ استراتژیک بسیار مهم است، اما برای چین نه یک تلاش صرف برای جابجایی نقش امنیتی ایالات متحده در خاورمیانه بلکه ایجاد یک محیط صلحآمیز بینالمللی برای تجارت بیشتر و امنتر است. چین با دارا بودن ۳۰درصد از حجم تجارت ایران یک شریک تجاری بزرگ برای تهران و با واردات روزانه دو میلیون بشکه نفت از عربستان یک مشتری بزرگ نفت برای ریاض است.
در سالهای اخیر بسیاری از کشورهای خاورمیانه به دلیل ناامیدی از ایالات متحده برای سیاستهایی که از دوران ریاست جمهوری باراک اوباما آغاز شد و از روسیه به دلیل حمله نظامی به اوکراین رویکرد جدیدی را به سوی چین در پیش گرفتهاند. از اینرو برای چین هم فرصتی دست داده تا از شرایط پیش آمده برای پر کردن خلا موجود در منطقه بهره بگیرد. برای دومین بار است که چین خلا خاورمیانه را نشانه رفته است چنانچه شی جین پینگ، رهبر چین در دسامبر ۲۰۲۲ یک توافقنامه مشارکت استراتژیک جامع را با عربستان امضا کرد و بیش از ۳۰ قرارداد انرژی و سرمایهگذاری در بخشهای انرژی سبز، فناوری اطلاعات، حمل و نقل و ساخت و ساز میان دو طرف منعقد شد. این سفر فرصتی بود تا پکن با شرکت در اولین اجلاس سران «چین و کشورهای عربی» و نشست «چین و شورای همکاری خلیج فارس» روابط رو به رشد سیاسی و اقتصادی خود را با کشورهای عربی تقویت کند.
به طور بدبینانه مشاهده افزایش نفوذ چین با نشان دادن توانایی این کشور در اعمال اهرم روابط سازنده با هر دو طرف درگیریهای خاورمیانه شاهدی بر تردیدها در منطقه در مورد قدرت ماندگاری ایالات متحده در مقام یک ابرقدرت است. نقش چین در عادیسازی روابط عربستان و ایران میتواند امید آمریکا را برای یک توافق ابراهیم دیگر برای عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل کمرنگ کند که این مساله کاهش نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه را بیشتر خواهد کرد.
روابط عربستان و ایالات متحده در دوران سه رئیس جمهور اخیر در کاخ سفید با سالهای قبل از آن متفاوت بوده و از دوران اوباما، عربستان سعودی در خدمت اهداف استراتژیک آمریکا نبوده است. اگرچه ترامپ تمایل بیشتری برای برقراری روابط قوی با ریاض را داشت، اما با توجه به کاهش وابستگی ایالات متحده به نفت عربستان تعهد واشنگتن برای تامین امنیت عربستان متزلزل به نظر رسیده است. پس از مداخله ایران در مسیر اصلی حمل و نقل انرژی در تنگه هرمز و حمله به تاسیسات آرامکو در سال ۲۰۱۹ و عدم پاسخگویی نظامی ایالات متحده، عربستان احساس حمایت امنیتی واشنگتن را از دست داد. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا نیز با اولویت قرار دادن اقیانوس آرام در سیاست خارجی خود در رقابت استراتژیک با چین تا حد زیادی بر این احساس تزلزل دامن زده است.
اما خوشبینانه آنکه واشنگتن اعلامیه از سرگیری روابط دیپلماتیک ایران و عربستان و کاهش تنشهای دو کشور را در راستای اهدافی قلمداد میکند که به مسیر احتمالی مهار برنامه هستهای تهران و فرصتی برای تحکیم آتشبس در یمن و حتی کاهش یافتن تنشها در عراق که همواره منجر به هدف قرار گرفتن نیروهای آمریکایی شده، ختم میشود. کاخ سفید معتقد است بازدارندگی مؤثر عربستان در برابر حملات ایران یا گروه های نیابتیاش، در نهایت تهران را پای میز مذاکره میآورد. برای عربستان سعودی، این توافق ممکن است تلاش برای پایان دادن به جنگ نیابتی علیه شورشیان حوثی تحت حمایت ایران در یمن را تسهیل کند.
توافق با میانجیگری چین بر اساس محاسبات استراتژیک ریاض به این معنا نیست که پکن را به جای واشنگتن انتخاب میکند. محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی مایل است به تمام تهدیدات بزرگی که امنیت خلیج فارس و کشورهای آن را تهدید میکند، پایان دهد. شاهزاده سعودی به دنبال طرح «چشمانداز ۲۰۳۰» در اجرای پروژههای اقتصادی ضمن تقویت خطوط دفاعی و پروژههای امنیت ملی و بازدارندگی، درهای کشور را باز میکند. عربستان تنها دو روز پس از اعلام موجودیت دومین شرکت هواپیمایی ملی این کشور «ریاض ایر»، از سفارش خرید ۷۸ فروند هواپیمای جت مسافری پهن پیکر بوئینگ ۷۸۷ دریم لاینر خبر داده است. سفارش جدید عربستان به شرکت بوئینگ پنجمین سفارش بزرگ خرید هواپیما در تاریخ این شرکت آمریکایی محسوب میشود. کاخ سفید ارزش این سفارش خرید را ۳۷میلیارد دلار اعلام کرده است.
چین نیز به نوبه خود از گسترش روابط اقتصادی و محیط تجاری امنتر در خاورمیانه سود میبرد و بدترین سناریو برای چین این است که درگیری در خلیج فارس بر تامین انرژی و منافع اقتصادی این کشور تاثیر بگذارد. این نسخه جدید از حضور چین بر اشتیاق به مشارکت اقتصادی و قدرت نرم در منطقه خاورمیانه از طریق سرمایهگذاریهای پایدار مرتبط با طرح یک جاده- یک کمربند تاکید دارد. پیگیری جاهطلبانه چین برای پر کردن خلا حضور ایالات متحده در خاورمیانه اساسا بخشی از یک پروژه برای ترسیم مجدد نقشه ژئوپلیتیک اقتصادی جهانی است.
این توافق برای اسرائیل نیز مسیر جدیدی در جهت احیای مذاکرات متوقف شده در مورد موضوع هستهای ایران با یک شریک بالقوه در ریاض ارائه میدهد. زیرا اسرائیل نیز عمیقا نگران برنامه هستهای ایران است و یک گشایش جدید معنادار و تاثیرگذار بین تهران و ریاض باید به نگرانیهای مربوط به برنامه هستهای ایران پایان دهد. اگر دو کشور بتوانند در مورد موضوعاتی مانند سلاحهای هستهای و حمایت از بازیگران غیردولتی به توافق برسند، میتوانند به کاهش تنشها و ایجاد یک محیط امنیتی منطقهای با ثباتتر کمک کند. این توافق بهطور بالقوه میتواند تصور احتمالی تهدید بودن ایران را در نزد سایر کشورهای منطقه تغییر دهد. این وضعیت در یک بازی حاصل جمع صفر، یک برد دیپلماتیک برای ایران خبر بدی برای اسرائیل خواهد بود.
ایالات متحده مشتاق است برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را بازگرداند و سفر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ایران و نگاه مثبت وی به دیدار با مقامات ایرانی، حاکی از این اشتیاق است. برقراری مجدد برجام حتی میتواند تصور حمایت ایران از روسیه در جنگ اوکراین را نیز تحتالشعاع قرار دهد.
اگر بتوان روسیه را نیز به عنوان بخش پنهان این توافق سهجانبه در نظر گرفت، از میانجیگری چین میتوان نشانی از تمایل برای بازی دیپلماتیک در سمت واشنگتن و البته در جهت منافع پکن گرفت.
شراکت در حال ظهور چین، ایران و روسیه تهدیدی جدی برای منافع ایالات متحده است. با آغاز جنگ در اوکراین رقابت بین روسیه و ایالات متحده داغ شده و بایدن تلاش داشته تا کشورهایی که میتوانند به سوی روسیه جذب شوند را در یک ائتلاف به سمت ایالات متحده برگرداند. چین همکاری با روسیه را برای به چالش کشیدن ایالات متحده بهرغم محکومیت بینالمللی تهاجم به اوکراین تعمیق داده است و جمهوری اسلامی با فروش هواپیماهای بدون سرنشین به روسیه برای استفاده در میدان نبرد با اوکراین عملا وارد یارگیری با روسیه شده است. بدین ترتیب ایالات متحده برای در هم شکستن این ائتلاف استراتژیک قوی باید مانع از پیوند اهداف استراتژیک سه کشور در اوکراین و در مناطق دیگر از جمله خاورمیانه شود.
قابل توجه است که مسکو مدتهاست که خود را بهعنوان جایگزین واشنگتن و یک میانجی مؤثر در خاورمیانه تبلیغ میکند. چنانچه بایدن، در اولین سفر خود به خاورمیانه در جولای ۲۰۲۲ تلاش داشت تا با تقویت روابط با متحدان قدیمی و نزدیکتر کردن اسرائیل و عربستان سعودی، میراث ترامپ در خاورمیانه را در توافق ابراهیم قوام بخشد. اما تنها سه روز پس از بازگشت بایدن از خاورمیانه، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه نیز با اهدافی مشابه با همتای آمریکایی خود و به دنبال تقویت روابط با کشورهای منطقه وارد خاورمیانه شد. سفر بلافاصله پوتین به منطقه دلالت بر نوعی اعلام حمایت از شرکای خاورمیانهای مسکو و در تقابل با طرحهای منطقهای دولت بایدن در حفظ ثبات در منطقه خاورمیانه، احیای توافق هستهای با ایران و حل بحران انرژی در اروپا قرار داشت.
شاید بتوان در ورای زمینه یک قصور دیپلماتیک توسط ایالات متحده که فرصتی را برای چین به عنوان یک سازنده صلح ایجاد کرده، مقدمهای برای میانجیگری چین بین روسیه و اوکراین را جستجو کرد. شی جین پینگ برای دیدار و گفتگو با پوتین هفته آینده به مسکو سفر خواهد کرد. آیا چین با این میانجیگری موفق میتواند الگویی برای دیپلماسی قاطع تر در صحنه جهانی شود و به جنگ میان روسیه و اوکراین پایان دهد؟
تبادل نظر