کینز را بیشتر برای بخشی از دیدگاههایش میشناسیم که میگوید چطور دولتها و بانکهای مرکزی باید در زمان بحران وارد عمل شوند و برای تحریک اقتصاد، خودشان تقاضا ایجاد کنند اما این همه چیز در مورد او نیست.
جان مینارد کینز که در ۵ ژوئن ۱۸۸۳ در خانوادهای روشنفکر به دنیا آمد، شاید بیشتر به خاطر دیدگاههایش در این مورد شناخته میشود که چگونه دولتها و بانکهای مرکزی باید در زمان بحران وارد عمل شوند و برای تحریک اقتصاد، خودشان تقاضا ایجاد کنند. به زبان آکادمیک، کینز معتقد بود که تقاضا عرضه را ایجاد می کند، برعکس قانون «سه» که میگوید عرضه تقاضا را ایجاد می کند. در حالی که او گاهی محافظهکار به نظر میآمد، باور کنید یا نه، او در ابتدای زندگی شغلیاش و در اکثر موارد مانند پدرش و اکثر همکارانش از راهحلهای بازار آزاد و حداقل نگه داشتن دخالت دولت در اقتصاد حمایت میکرد. با این حال، در دهه ۱۹۳۰ این نگاه تغییر کرد. برخی از مهمترین دستاوردهای او عبارتند از:
یک: انتشار «پیامدهای اقتصادی صلح» در سال ۱۹۱۹، کتابی که در آن، از پیمان ورسای انتقاد کرد و توضیح داد که درخواستهای غرامت جنگی از آلمان نتیجه معکوس خواهد داد.
دو: در سال ۱۹۲۳، او «رسالهای درباره اصلاحات پولی» را منتشر کرد، که بسیاری نقل قول معروفش، «در درازمدت همه مردهایم» را به اشتباه به عنوان دعوتی مانند یولو برای استفاده از لحظه و بیتوجهی به آینده تفسیر کردند. منظور او این نبود. او به جنبههای مربوط به تورم اشاره داشت و بهطور خاص، استفاده از نظریه مقداری پول، همین.
سه: در سال ۱۹۳۶ «نظریه عمومی اشتغال، بهره و پول» را منتشر کرد که پایه و اساس اقتصاد کینزی شد.
چهار: در سال ۱۹۴۴ او رهبر هیئت بریتانیا در کنفرانس برتون وودز بود، با این حال نفوذ ایالات متحده غالب شد، و در نتیجه موسساتی مانند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بیشتر با نگاه ایالات متحده منطبق شدند تا نظرات کینز.