این روزها و با اخباری که از تحولات کریدوری به گوش میرسد این سوال مطرح میشود که آیا ایران از تحولات کریدوری اطراف این کشور، عقب افتاده است؟ و اگر عقب افتاده چه پیامدهایی برای کشور به همراه خواهد داشت؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید کمی به عقب برگردیم و موقعیت استراتژیک ایران را به یاد بیاوریم. در مقطعی از تاریخ، گراهام فولر در کتاب قبله عالم موقعیت جغرافیایی ایران را توصیف کرده است. وی موقعیت جغرافیایی ایران را استراتژیک خوانده و مطرح کرده که ایران ارتباط دهندهی سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا است. در آن زمان موقعیت ایران به گونهای بود که پیوند دهنده سه قاره قلمداد میشد. همچنین تیموتی جان مارشال، در کتاب زندان جغرافیا قید میکند که کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز در بنبست استراتژیک قرار دارند و مهمترین کشوری که میتواند این کشورها را به دریای آزاد وصل کند ایران است. در نظریات بعدی هم شاهد این بودیم که ایران به عنوان مرکز بیضی جهان شناخته شده است، یعنی نقطهای که خلیجفارس و دریای خزر را به هم وصل میکند. در شرایطی که ایران از دید دانشمندان و نظریهپردازان دارای چنین جایگاه و موقعیت استراتژیکی است باید ببینیم که دقیقا به لحاظ ترانزیتی در کجا قرار دارد؟ در واقع اکنون که جایگاه ایران مشخص شد، این انتظار وجود دارد که ما در عمل هم پیونددهنده شرق و غرب و همینطور جنوب و شمال باشیم. اما آیا چنین نقشی داریم؟
در ارتباط با موضوع تحولات مربوط به کریدورها، با توجه به بعضی از تحولاتی که هنوز به وقوع نپیوسته یا در حال رخ دادن است و یا به کندی اتفاق میافتد ما نمیتوانیم قضاوت زودهنگامی داشته باشیم ولی به نظر میآید که ما عملا از تحولات کریدوری عقب افتاده باشیم. زمانی در ایران امیدواریهایی نسبت به کریدور شمال – جنوب وجود داشت. کریدوری که هند، ایران و روسیه پایههای اصلی آن بودند. با این حال در ادامه متوجه شدیم که هند ظاهرا از قید سرمایهگذاری در چابهار گذشته و در پی ایجاد کریدور دیگری از طریق عربستان سعودی به اردن و اروپا است. این میتواند تلنگری بر ما باشد. تلنگری که به موجب آن دریابیم تاخیر در دریافتن موقعیتها میتواند زمینه را برای از دست دادن آنها فراهم کند همانطور که اکنون شاهدیم ممکن است هندیها در مسیر دیگری به جز ایران فعالیت کنند.
در شرایط حاضر ممکن است اینطور به نظر رسد که ایران میتواند بخشی از کریدور کمربند-جاده چین باشد. البته تا زمانی که این کریدور به ما برسد زمانبر است. با این حال این نگرانی وجود دارد که اتفاقی که درباره هندیها رخ داد، درباره چینیها هم تکرار شود. ممکن است چینیها هم چندان راغب نباشند که مسیر کریدورها را به سوی کشور ما جهتدهی کنند. ممکن است حتی رقبای ما چنین فشاری را به چین تحمیل کنند. واقعیت این است که چین و هند منتظر ما نمیمانند، فرصتها برای ایشان اهمیت دارد و از کمترین ظرفیتها هم برای کشورشان استفاده میکنند.
در ارتباط با حوزه شمالی هم گرچه ایران میتوانست پایه استراتژیک کریدورها باشد ولی به نظر میرسد که از آنها هم خط خورده یا در صف انتظار قرار دارد. همچنین ممکن است با هزینههای گزافی تلاش کند که مانع شکلدهی به کریدورهای جدید باشد. در حوزه عراق هم وضعیت مشابهی وجود دارد. اکنون عراق خود کریدورهایی به سوی اروپا و ترکیه میکشد ولی این کریدورها هم شامل محدوده ایران نمیشود.
خلاصه آنکه عملا ما در حال عقب ماندن از تحولات کریدوری منطقهای هستیم. سوال این است که چرا چنین میشود؟ به این دلیل که به نظر میرسد اساسا سیاست کلی در کشور بیشتر ماهیت سیاسی امنیتی داشته باشد تا اقتصادی تجاری. البته ممکن است مسایل سیاسی امنیتی برای سایر کشورها هم اهمیت ویژه داشته باشد اما مهم است که به این مولفهها چقدر وزن داده میشود؟ آیا مسائل بیشتر سیاسی امنیتی به نظر میآیند یا اقتصادی و تجاری؟ کشوری که ماهیت سیاست کلی آن اقتصادی تجاری باشد، بیشتر به فرصتها توجه داشته و به دنبال آن است که با ایجاد فضای امن در محیط اطراف خود، از ظرفیتهای اقتصادی و تکنولوژی موجود استفاده کند. اما کشوری که بنیاد سیاست کلی آن سیاسی امنیتی باشد، عمدتا بر تهدیدها توجه کرده و ممکن است انفعالی عمل کند. نکته این است که اگر در داخل کشور خواسته و یا ناخواسته در چنین سیاستی گیر افتاده باشیم، هر چه زمان بگذرد، پیامدهای منفی این سیاست بیشتر متوجه کشور خواهد بود. در شرایط حاضر ایران، چه در داخل و چه در خارج و در اثر تهدیدهای بیرونی در چنین سیاستی گیر افتاده است و هر چه زمان میگذرد، پیامدهای منفی این سیاست بیشتر متوجه کشور خواهد شد.
در شرایط حاضر اقتصاد ایران تحریم بوده و بخشی از تلاشها برای حذف ایران از کریدورها، ناشی از سیاستهای تحریمی امریکاست و در بخشی هم تقصیر با خود ایران است. مسئله این است که در شرایط حاضر دولتمردان ما دغدغههای بسیار داخلی و بیرونی داشته و آنقدر درگیر مسائل حاشیه ای هستتند که اساسا فرصت فکر کردن به تحولات استراتژیک جهان را ندارند. به نظر میرسد که سیاست خارجی و امنیتی سنتی ما نتوانسته در دنیای معاصر که دنیایی پیچیده، حساس و پویاست خود را با شرایط همراه کرده و یک سیاست خارجی سیال، پویا و آنلاین تدارک ببیند. همه این موارد باعث شده فرصتهای بسیاری از دست دهیم و زیان آن را هم ببینیم. پیامدهای چنین رویکردی را اکنون در وضعیت اقتصادی که کشور با آن دست به گریبان است مشاهده میکنیم. به نظر من درباره بحث کریدورها هم چنین نتیجهای حاصل خواهد شد. عقب ماندن از این تحولات یعنی از دست دادن فرصتهایی که آینده جهان را رقم میزند. در شرایط حاضر باید بدانیم که دیگر در ایران نمیتوانیم روی نفت و کالاهای سنتی شرطبندی کنیم. همانطور که کشورهای دیگر هم در پی آن هستند که بتوانند منابع جایگزینی را برای اقتصاد خود دست و پا کنند. اما بنا همانطور که تضیح دادم بنا بر این دلیل که در ایران مشی سیاسی امنیتی حاکم بوده و نه اقتصادی و تجاری ما در ایران در یک چرخه گیر افتادهایم. نکته مهم این است که کشورهای بسیاری به ما به عنوان شریک نگاه نکرده و ما را به عنوان رقیب میبینند. در نتیجه چه قدرتهای منطقهای و چه قدرتهای بینالمللی تلاش دارند ما را به سوی ضعیفتر شدن بیشتر و بیشتر سوق دهند.
تبادل نظر