معمای پیوند چین و عربستان

دکتر آرش رئیسی‌نژاد
۲۲ آذر ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۹
معمای پیوند چین و عربستان

ریاض که تا پیش از این خریدار موشک‌های بالستیک از چین بود سودای تولید موتور موشک دارد. باوجود افشای آن توسط ماهواره نهادهای اطلاعاتی آمریکا، ریاض اما بر همکاری خود با چین افزوده است. این همه‌ داستان همکاری چینی- سعودی نیست.

اینجا پایگاه مخفی موشکی چین در منطقه الدوادمی در عربستان است؛ جایی‌که با کمک پکن فعالانه در حال تولید موشک‌های بالستیک است. ریاض که تا پیش از این خریدار موشک‌های بالستیک از چین بود سودای تولید موتور موشک دارد. باوجود افشای آن توسط ماهواره نهادهای اطلاعاتی آمریکا، ریاض اما بر همکاری خود با چین افزوده است. این همه‌ داستان همکاری چینی- سعودی نیست.

پایگاه مخفی موشکی چین در عربستان
پایگاه مخفی موشکی چین در عربستان

معمای پیوند چین و عربستان
پایگاه مخفی موشکی چین در منطقه الدوادمی در عربستان

ریاض با کمک تل‌آویو سودای راه‌اندازی خط‌ ریلی از بندر امارتی فجیره در کرانه دریای عمان تا بندر حیفا در کرانه دریای مدیترانه دارد. در نگاه نخست، این پروژه نمود و نماد ترانزیتی صلح ابراهیم است. با این حال، همکاری چین در این طرح نشان‌دهنده اهمیت این مسیر در راه‌اندازی مسیرزمینی-دریایی نوین در ابتکار کمربند و راه است. در واقع، صلح ابراهیم در راستای راه دریایی ابتکار کمربند و راه عمل می‌کند.

معمای پیوند چین و عربستان
خط‌ ریلی بندر فجیره - بندر حیفا

همکاری نوین چین با عربستان ریشه در نخستین سند چشم‌انداز چین درباره کشورهای عربی خاورمیانه و شمال آفریقا (سند سیاست عربی Arab Policy Paper ۲۰۱۶) دارد که منافع چین را در سیاست ۱+۲+۳ نسبت به اعراب نمایان می‌سازد:

۱: انرژی به‌عنوان هسته همکاری

۲: زیرساخت و تجارت به‌عنوان بال‌های همکاری

۳: انرژی هسته‌ای، انرژی‌های پاک و هواوفضا به‌عنوان پیشرفت‌های همکاری

معمای پیوند چین و عربستان
پروژه‌های مالی و ساخت‌وساز چین در مناطق مختلف جهان

این سند دگربار موید اهمیت استراتژی پیش ‌به‌سوی ‌غرب به‌عنوان ریشه راه ابریشم نوین بود. منظور از غرب در اینجا غرب جغرافیایی و به‌ویژه خاورمیانه بود. این استراتژی که توسط وانگ جیسی در سال ۲۰۱۲ مطرح شده‌ بود. تلاش پکن برای درهم‌شکستن استراتژی آمریکایی چرخش به آسیا بود که سودای مهار دریایی چین داشت. در واقع این استراتژی، دسترسی زمینی چین به خاورمیانه انرژی‌خیز را راهی برای رهایی از معمای مالاکا معرفی می‌کرد. به یاد داشته باشیم که ۸۰درصد از واردات نفتی چین از تنگه مالاکا می‌گذرد.

در همین راستا، طی دوازده سال اخیر چین ۲۱ میلیارد دلار در بخش انرژی عربستان سرمایه‌گذاری کرده ‌است. خرید ۴۹ درصد سهام شرکت خطوط لوله آرامکو و تلاش برای خرید یک درصد از سهام شرکت آرامکو، سرمایه‌گذاری شرکت ساینوپک در پالایشگاه یسرف، سرمایه‌گذاری مشترک آرامکوی عربستان و نورینکوی چین برای ساخت پالایشگاه ده میلیارد دلاری و پروژه پتروشیمی لیائونینگ، سرمایه‌گذاری عربستان در بخش توریسم چین، خرید ۹ درصد از سهام یک پتروشیمی محلی در ژوشان برای خدمت‌رسانی به بازارهای آسیایی آرامکو و اجرای آموزش زبان چینی در هشت مدرسه متوسطه در ریاض، جده و دمام از جمله ‌همکاری‌های چین و سعودی است.

عربستان سعودی در کنار برخورداری از سلاح انرژی، پروژه جاه‌طلبانه خود در چشم‌انداز ۲۰۳۰ را با ابتکار کمربند-راه به‌گونه‌ای درهم‌تنیده که روابط میان چین، با مهم‌ترین متحد عربی آمریکا به سطح استراتژیک افزایش یابد. جای شگفتی نبود که محمد بن‌سلمان در سفر فوریه ۲۰۱۹ خود به چین، پس از امضای ۳۵ قرارداد تجاری و سرمایه‌گذاری به ارزش ۲۸ میلیارد دلار، اشاره کرد: «ابتکار راه ابریشم چین و چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان بسیار با هم همراستا خواهند بود». حضور شرکت پیمانکاری چینی «پاور چین» در پروژه نئوم در همین راستاست.

همکاری چین- سعودی موید اهمیت این اصل در سیاست خارجی کنونی است که «این چشم‌انداز (و نه پیشینه) مهم است که رابطه کشورها را شکل‌می‌دهد.» برعکس، جمهوری اسلامی توقع برخورداری از رابطه‌ای مبتنی بر اتحاد استراتژیک با چین دارد. ریشه آن به برداشت موجود از داشتن اهداف مشترک با چین بازمی‌گردد. از نگاه جمهوری اسلامی اهداف مشترک با پکن خودبه‌خود به برآمدن اتحاد استراتژیک می‌انجامد. چنین استدلال ساده‌اندیشانه‌ای از یک‌سو موجد شکل‌گیری توقع در تهران برای حمایت دائم چین از سیاست‌های جمهوری اسلامی شده‌است. از سوی دیگر این امر به غلونمایی از اهمیت ژئواستراتژیک ایران و ایدئولوژیک جمهوری اسلامی برای چین در چالش آمریکا انجامیده است.

در واقع، برخی‌ها در دام توهم برآمدن سریع جهان دو قطبی و مبارزه پکن- مسکو در برابر آمریکا افتاده‌اند. برخلاف این توهم، پکن نمی‌خواهد که حضور خود در خاورمیانه را کنشی ضدآمریکایی نشان دهد. پکن از رقابت نظامی با آمریکا پرهیز کرده و می‌کوشد رقابت را تنها در حوزه اقتصادی ورای بازی با حاصل جمع صفر نگاه ‌دارد. نگاه پکن در این واقعیت ریشه دارد که خود را هنوز یک قطب نمی‌داند. قطب بر قدرت‌های سه‌گانه «زور-پول-گفتمان» استوار است و چین در دو رکن هنوز فاقد توان چالش آمریکاست.

حمایت چین از ادعای دروغین امارات بر جزایر ایرانی و محافظه‌کاری تهران در پاسخ قاطع به پکن، دگربار قالب رفتاری جمهوری اسلامی در برابر چین را نشان می‌دهد. به بیان دیگر، ورای نوع رفتار با جمهوری اسلامی، پکن مطمئن ‌است که تهران از آن دنباله‌روی می‌کند یا مجبور است که این کار را کند.

از سوی دیگر محافظه‌کاری در رابطه با چین موجد برداشت پکن از شرایط «اضطرار» ایران شده‌ است. پکن بر این باور است که نیاز جمهوری اسلامی به همکاری با آن از سر اضطرار است و به محض برآمدن فرصتی تاریخی برای تهران در رابطه با غرب، ایران بی‌درنگ چین را دور می‌زند. جای شگفتی نیست که پکن رابطه با ایران را کارتی می‌بیند که آن را تنها برای منافع ملی کوتاه‌مدت خود به کار می‌برد. چین با علم به این موضوع تا بدان جا که می‌تواند گرانفروشی می‌کند.

کشورهای منطقه شاهد برآمدن کلان‌روندهای ژئوپلتیکی در جهان و غرب آسیا هستند؛ روندهایی که موجد شکل‌گیری مجموعه تهدید- فرصت به‌صورت لحظه‌ای است. در این میان، ایران باید «زندگی در شکاف» را سرلوحه امنیت ملی و سیاست خارجی قرار دهد. پیش از این اشاره کرده ‌بودم که جنگ‌ در اوکراین، بحران تایوان و دوپارگی درونی آمریکا، پدیدآور روندهای ژئوپلتیکی هستند که نظام بین‌الملل نوینی را رقم می‌زنند. برای ایران، کشوری که همواره از تغییر توزیع‌ قدرت در سیستم آسیب دیده، پیروی از این اندرز کارساز است: از دنباله‌روی قطب‌ها بپرهیز و «زندگی درشکاف» را بیاموز.

در گزارش‌های متعدد بارها به مسئولین امر توصیه شد، اما گویا اهمیت و ضرورت این استراتژی برای مسئولین روشن نشده است.

استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha